گزارش ایکنا از یک صدای نوستالژیک/۲
قاری قرآن سه بار «یاحسین» گفت و رفت/ هدیه رهبر انقلاب به دوست کوچکش + فیلم

مادر که تا آن لحظه ساکت نشسته و همچنان می‌توان او را درگیر خوشحالی ناشی یاد کردن رسانه‌ها از فرزندش دانست، حرف دامادش را قطع می‌کند و می‌گوید: «سالی که محمدتقی در مسجد کرامت تلاوت کرد و حدود چهار یا پنج سال سن داشت، مقام معظم رهبری بسیار سفارش کرده بودند که از محمدتقی مواظبت کنیم؛ چراکه خطراتی می‌تواند او را تهدید کند، پدرش هم می‌ترسید که به خارج و حتی به شهرستان‌ها هم برود و شرط اولش این بود که حتماً خودش به همراه محمدتقی برای تلاوت به مناطق دیگر برود،‌ محمدتقی در نماز جمعه و قبل از اذان تلاوت‌های بسیار زیادی انجام داد و در زمان رحلت حضرت امام(ره) نیز از محمدتقی خواستند تا تلاوت و اذان را در بهشت زهرا(س) اجرا کند».

برای مشاهده بخش اول گزارش اینجا کلیک شود.

«محمدتقی بسیار ساده و حرف گوش‌کن بود، هیچ‌گاه حرف پدر(حاج میرزاحسن تسویه‌چی) را زمین نمی‌انداخت و با این که سن و سالی نداشت اما صبح‌های جمعه از خواب بلند می‌شد و به همراه پدر به مسجد امام رضا(ع) برای حضور در جلسات آموزش استاد مولایی می‌رفت.» اینها را یکی دیگر از داماد‌های خانواده تسویه‌چی که خود را جنتی معرفی می‌کند، می‌گوید و در پاسخ به این سوال که کسی از اعضای خانواده، راه مرحوم تسویه‌چی را ادامه داده است یا خیر؟ می‌‌افزاید: «پسر بزرگم در شش سالگی زمانی که صدای محمدتقی و تلاوت‌های وی را شنید، شروع کرد به حضور در جلسات قرآن و یادگیری آن و بقیه بچه‌ها نیز به همین ترتیب و یا خواهرزاده‌اش «احمد موحدی امین» نیز قاری قرآن است. محمدتقی در جامعه اثر گذاشت؛ چراکه اولین قاری نوجوان ایران بود، در فامیل کودکان جذب قرآن او شدند و به دنبال فراگیری مقدماتی قرآن کریم رفتند. تأثیر صدای زیبای محمدتقی به عینه در جمع‌های خانوادگی و حتی در جامعه نیز دیده می‌شد».
«صدای محمدتقی تسویه‌چی به حدی اثرگذار و موج آفرین بود که بعد از انقلاب و سال‌ها بعد از درگذشت محمدتقی درخواست‌های بسیار زیادی مبنی بر دریافت نوار کاست‌های تلاوت او شد، اما پدر به این خاطر که نوارها اصل بود و هیچ کپی از آنها وجود نداشت، مخالفت می‌کرد و نوارها را به کسی نمی‌داد. البته هم‌اکنون لوح فشرده آن موجود است».
داستان محمدتقی تسویه‌چی ادامه دارد، او اینک بر بلندای قرائت ایران با سن و سال نه چندان زیادش ایستاده است، جوانی تقریباً 20 ساله که تلاوت‌های شورانگیزی از سوره‌هایی همچون «حمد»،‌ «تکویر»، «فجر» و... دارد، با همین صدای خود بسیاری را بدون اینکه ببیند با قرآن آشنا کرده است و چه بسا راه و طریق آنها نیز تغییر کرده، تلاوت‌هایی که از مرحوم تسویه‌چی در دست است با امکانات 20 و یا 30 سال قبل ضبط شده است، اما همچنان شنیدنی هستند،‌ محمدتقی با اینکه راه زیادی داشت تا قرائت در ایران را با نام او بشناسیم، اما خود عجله داشت،‌ مأموریت خود را پایان یافته دیده بود و می‌خواست تا در اوج، حضورش را در همیشه تاریخ به ثبت برساند.

سه بار «یاحسین» گفت و رفت
صبح روز نیمه شعبان سال 70 آن سال زمستان بود، محمدتقی به همراه «محسن» برادر کوچکترش به محل کار که در بازار است، می‌رود،‌ حدود ساعت 10 صبح با منزل خواهر بزرگترش تماس می‌گیرد، مکالمه‌ای در حد یک یا دو دقیقه که نتیجه آن انتقال اضطراب یک سوی خط به سوی دیگر است، محمدتقی در آن مکالمه یک یا دو دقیقه‌ای از گرفته شدن دلش می‌گوید و اینکه حوصله هیچ کاری را ندارد.
خواهر بزرگتر مرحوم تسویه‌چی بهتر این لحظات را در قالب کلمات به تصویر می‌کشد و می‌گوید: ‌«حدود ساعت 10 صبح محمدتقی زنگ زد، صبح نیمه شعبان بود،‌ با اینکه محل کار تعطیل بود، ولی او رفته بود تا مرخصی دو ساعته روز قبل خود را جبران کند، گفت، ‌آبجی خیلی دلم گرفته، ‌پرسیدم چرا؟ گفت: دلیلشو نمی‌‌دونم، پرسیدم کجایی؟ گفت: سر کارم، گفتم: روز تعطیل؟! ... صدای تلاوت قرآن را از آن طرف خط می‌شنیدم، داشت تلاوت گوش می‌داد. بعد از دو، سه ساعتی که گذشت مجدد تلفن خانه زنگ زد. همسرم جواب داد و به سرعت از خانه خارج شد. یک ساعت بعد زنگ زد و به من گفت تا به منزل پدرم بروم وقتی رسیدم سر کوچه منزل پدری، خیلی شلوغ بود و ... محمدتقی بر اثر سانحه تصادف برای همیشه با رحل قرآن خداحافظی کرده بود و این غیرقابل باور بود. محل تصادف در خیابان شهید رجایی، نزدیک کلینیک سیزده آبان بود».
«محسن می‌گفت که قبل از تصادف یک موتورسوار چندین بار چرخ عقب موتورسیکلت محمدتقی را به عمد ضربه می‌زد، به یکباره موتورسیکلت عقبی سبقت می‌گیرد، آیینه‌های دو موتور به هم می‌خورند، موتورسیکلت مرحوم تسویه‌چی به زمین می‌خورد، چندین متر بر روی زمین کشیده می‌شود، برخورد سر به کنار جدول خیابان و بعد هم ... هر دو را به بیمارستان سینا می‌‌رسانند، پزشکان می‌گفتند که محمدتقی سه بار «یاحسین» گفت و بعد هم همه چیز تمام».

«اینکه تصادف به عمد بوده است، پیگیر نبودیم و پدر اجازه پیگیری نداد، در آن تاریخ عده‌‌ای خاص را ترور می‌کردند و هر چه از پدر خواستیم، پیگیری کند که این موضوع به عمد بوده است یا خیر به این کار رضایت نداد و رفت و به متهم رضایت داد و حتی دیه هم دریافت نکرد. در آن موقع ترور هم زیاد بود و محمدتقی هم که شناخته شده بود و حضرت آقا نیز سال‌ها قبل از انقلاب، سفارش کرده بودند که مراقب محمدتقی باشیم، همه اینها ما را در این که تصادف محمدتقی عمدی باشد به شک انداخته بود و هنوز هم برطرف نشده است».

پدر به هنگام دیدن پیکر بی‌جان پسر
داماد خانواده تسویه‌چی در مورد لحظه دیدن جنازه آن مرحوم توسط پدر می‌گوید: «موقعی که به بیمارستان رفتیم در اتاق تحویل جنازه و تشخیص هویت، زمانی که کشو را کشیدند تا جنازه را شناسایی کنیم، من تمام حواسم به سمت مرحوم میرزاحسن بود، اما ایشان خیلی راحت ایستادند و پارچه را کشیدند و گفتند «انا لله و انا الیه راجعون» و خیلی راحت با موضوع کنار آمدند، البته این در ظاهر بود و خدا می‌داند در باطن و درون آن مرد چه می‌گذشت».


و اینگونه بود که یکی از تلخ‌ترین روزهای عمر تمامی اعضای خانواده تسویه‌چی رقم خورد، به سرعت تمام، در یک چشم به هم زدن و از آن روز به بعد هنوز که هنوز است می‌توان ردپای اندوه این داغ را در کلام مادر، در نگاه مادر، در قدم برداشتن‌های مادر هر صبح جمعه که قصد رفتن به قطعه 72 بهشت زهرا(س) را می‌کند، دید. هنوز هم می‌توان داغ این اندوه را دید آن زمانی که عکس‌های محمدتقی را گردگیری می‌کند و یا آن زمان که یکی از تلاوت‌های زیبای او را داخل دستگاه می‌گذارد و دکمه «پلی» را می‌زند تا دستگاه بی‌جان، جای محمدتقی را پر کند، دستگاه سرد پخش صوت به جای محمدتقی می‌‌خواند «بسم الله الرحمن الرحیم» و می‌خواند «لو انزلنا ... » و می‌خواند «اذا الشمس کورت...»، دوست دارد تلاوت که تمام می‌شود صدا بزند؛ «‌محمدتقییییی، مادرجااااان دوتا چایی بریز بیار بخوریم.» اما دنیای واقعی در این جور مواقع به شدت بی‌رحم است و واقعیت را با تمام توان به سلول‌های خاکستری مغزت می‌کوباند ...؛ آری حتی بدون همه اینها هنوز هم می‌توان داغ این اندوه را در چهره خسته مادر دید.

عروج اسطوره تلاوت قرآن در سکوت
خبر تصادف و درگذشت «محمدتقی تسویه‌چی» انعکاس آنچنانی نداشته است، خبری بسیار خلاصه توسط روزنامه‌های آن زمان و دیگر هیچ... بعد از آن و حتی در زمان تصادف هیچ قاری، مدیر، نهاد و ... سراغی از خانواده محمدتقی تسویه‌چی نگرفته است و این شدت اندوه را برای خانواده بیشتر می‌کند.
خواهر بزرگتر مرحوم تسویه‌چی در این زمینه می‌گوید: «در این سال‌ها و بعد از مرگ محمدتقی، هیچ شخصی یا نهادی سراغی از محمدتقی و خانواده‌اش نگرفت و این بغض بزرگی در گلوی تک تک اعضای خانواده بوده است، محمدتقی در زمان خردسالی موج عظیمی در جامعه اطراف خودش ایجاد کرد و حق او و خانواده‌اش این بی‌مهری‌ها نبود، زمانی که قبل از انقلاب، پرداختن به قرآن چندان رایج نبود، کودکی خردسال آمد و قرآن را با بهترین صدا و بهترین تجوید تلاوت کرد و موج آفرین شد، چگونه جامعه‌ای می‌تواند این فرزند خود را به راحتی فراموش کند؟ حتی قاریان قرآن نیز سراغی از خانواده محمدتقی نگرفتند».
قاسم‌‌خانی نیز می‌گوید: «با اینکه محمدتقی تسویه‌‌چی با شبکه رادیویی قرآن همکاری داشت و در طول هفته رفت و آمدهایی به این شبکه داشت، اما بعد از تصادف هیچ سراغی از خانواده تسویه‌چی گرفته نشد. تنها یک بار پس از درگذشت مرحوم بود که گروهی توسط استاد عباس سلیمی مراجعه کردند، حداقل توقع ما این بود که نهادی که آن مرحوم با آن همکاری داشت در مراسم ختم و سال‌های بعد از آن در کنار خانواده همکار خود حضور داشته باشند».
ملاقات مرحوم تسویه‌چی و مقام معظم رهبری برای بار سوم تکرار نمی‌شود، در چهلمین روز فوت از دفتر مقام معظم رهبری سه نفر مراجعه می‌کنند و پیام تسلیت ایشان را به خانواده ابلاغ می‌کنند، پیامی که به همراه آن یک قرآن که حاشیه‌ای توسط معظم‌له بر آن نگارش یافته است و پنج سکه؛ این پیام مرهم بر دردهای خانواده تسویه‌چی در آن روزهای سخت بوده است. متن نوشته شده بر صفحه نخستین این جلد قرآن اهدایی بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت اربعین درگذشت قاری جوان و عزیز مرحوم آقای محمدتقی تسویه‌چی غفرالله له و رحمه که از کودکی در خدمت قرآن بود و عمر کوتاهش در انس با آیات قرآن سپری شد، این نسخه کلام الله مجید به والدین آن عزیز اهداء می‌گردد. خداوند به همه‌ی کسان آن مرحوم مخصوصاً پدر و مادرش که سهم وافری در گرایش او به تلاوت قرآن داشته‌اند صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید و بر آن مرحوم مقام تالیان قرآن ببخشد و سایر فرزندان این خانواده را محفوظ و از یاران قرآن بدارد.

سید علی خامنه‌ای
23 ماه رمضان 1413
71/1/8»

محمدتقی تسویه‌چی هنوز ازدواج نکرده بود، اما در حال برنامه‌‌ریزی برای انتخاب شریک زندگی خود بود، قرار بود تا خانواده در فرصت مناسب به خواستگاری یکی از همکارانش که در صدا وسیما فعالیت می‌کرد بروند که مهلتی برای او نماند و باید می‌رفت.
جنتی یکی دیگر از دامادهای خانواده تسویه‌چی در مورد شخصیت و خلقیات مرحوم تسویه‌چی می‌افزاید: «محمدتقی، عاشق پدرش بود، بسیار محجوب و نجیب و سربه زیر و آرام، استعدادهایی در او بود که در کمتر شخصی در آن سن و سال دیده می‌شد. در زمینه اقتصادی نیز بسیار مستعد بود، آرزو داشت که در زمینه قرآنی به اوج برسد. از نظر شخصیتی بسیار فوق‌العاده و پشت و پناه خانواده بود، واقعاً پشت و پناه همه بود، بسیار دست به خیر بود، لحظه‌ای که خبر فوت پخش شد، دو سه ساعت بعد از فوت، محله خانی‌آباد یکپارچه جمعیت بود. هرکسی هم می‌آمد به نوعی از محمدتقی شناخت داشت و این برای ما تعجب‌برانگیز بود».
اما خانواده چگونه با این حادثه دلخراش کنار آمدند؟ یکی دیگر از خواهران مرحوم تسویه‌چی می‌گوید: «شُک بسیار عجیبی بود، اینکه دو ساعت قبل با هم باشیم و بعد در یک لحظه همه چیز تمام شود و دیگر دیداری در کار نباشد... بسیار سخت است، اما با همه اینها چاره‌ای جز تسلیم در برابر رضای حق نبود».
مرضیه تسویه‌چی، خواهر چهارم محمدتقی نیز در مورد ویژگی‌های شخصیتی آن مرحوم و خاطراتی که از او دارد، می‌گوید: «همیشه توسل به ائمه داشت و هر موقعی که مشکلی داشت به ائمه متوسل می‌شد، یک بار برای تلاوت در مسابقات بین‌المللی دعوت شده بود که سرمای شدیدی نیز خورده بود و به زور می‌توانست حرف بزند، همه ما نگران بودیم که چگونه تلاوت خواهد کرد، لحظاتی قبل از مراسم از ته دل یک یا مهدی(عج) می‌گوید و شروع می‌کند به تلاوت، خودش بعدها می‌گفت به محض گفتن یا مهدی(عج) احساس کردم کمکی از غیب به من شد و یکی از بهترین تلاوت‌های خودم را انجام دادم».
«بعد از درگذشت محمدتقی بسیار بدحال شدم به حدی که می‌گفتم من هم باید بعد از برادرم بمیرم، ما چون پشت سر هم بودیم و فاصله سنی زیادی نداشتیم. مواقعی که پدر با ایشان تمرین داشتند من نیز گوش می‌دادم و تمرینات محمدتقی را زمزمه می‌کردم، پدر علاقه‌ من را که دید با من نیز شروع به تمرین کرد».


«تا مدت زمان زیادی بعد از درگذشت محمدتقی همه نوارهای ضبط شده را می‌گذاشتیم و گریه می‌کردیم تا حدود یک سال این کار ادامه داشت، اما به مرور کمتر شد، هر چند که هم اکنون نیز این کار را ادامه می‌دهیم اما کمتر، به هیچ وجه باورکردنی نبود، ما فکر می‌کردیم که محمدتقی جایی رفته است و به‌زودی برمی‌گردد. روز آخر که داشت می‌رفت سر کار، کاملاً مشخص بود که بازگشتی نیست، انگار خودش هم متوجه شده بود، قبل از رفتن ایستاد دستش را برای تکیه زدن به سمت دیوار دراز کرد، تمام زوایای خانه را با یک نگاه در ذهن نگه داشت و کفش‌ها را پوشید.

این گوشه‌ای از 21 سال زندگی محمدتقی تسویه‌چی بود، نام وی شاید برای بسیاری از مردم عادی این روزها نامی معمولی باشد، اما متولدین دهه چهل، پنجاه و شصت به خوبی او را می‌شناسند، قاری‌ای که مانند ستاره‌ای پرفروغ شروع به درخشیدن کرد، اما زیاد دنباله‌دار نبود، از همان اوان کودکی اوج گفت و زمانی هم که در اوج بود سفری به اوج داشت. محمدتقی، بودنش را با چند ده تلاوت و چندین حضور در جلسات رسمی تلاوت قرآن برای همیشه بر تاریخ تلاوت ایران تحمیل کرد تا روزها بعد از نبودنش ما بمانیم و تلاوت‌های نابی که گوش دادنشان، سیری‌ناپذیر است و عطش شنیدن دوباره آن همراه هر دلداده قرآنی می‌‌ماند. حنجره محمدتقی هنوز هم در کوچه پس کوچه‌های تاریخ تلاوت این مرز و بوم صدا می‌دهد. در پایان این نکته قابل ذکر است که خانواده مرحوم تسویه‌چی دیدار با رهبر معظم رهبری را آرزومندند.

مرحوم محمدتقی تسویه‌چی، 23 آبان‌ماه سال 1349 در محله خانی‌آباد تهران به دنیا آمد. پدرش میرزاحسن تسویه‌چی که خود مربی قرآن بود، زمانی که علاقه وی را به تلاوت‌های استاد عبدالباسط فهمید، آموزش فرزند خردسالش را آغاز کرد و برای تکمیل علم قرائت به جلسات قرآن استاد مولایی پیوست. محمدتقی، اولین قاری نوجوانی است که صدای خوش او و اذان جاودانه‌اش در دهه 60 از صدا و سیما پخش می‌شد. وی نیمه شعبان سال 1370 در اثر سانحه تصادف به دیار باقی شتافت.

انتهای پیام