دهه چهل هجری شمسی را زادگاه غربزدگی میخوانند. در این دهه دو متفکر ایرانی موضوعی را ترک کردند که تا امروز اندیشه ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است. اگر چه سیداحمد فردید و جلال آلاحمد برخی از اندیشمندان و جریانهای کشور را در سالهایش پیش از انقلاب اسلامی غربزده خواندند، اما بیتردید واضع این مفهوم استاد فلسفه دانشگاه تهران، سیداحمد فردید بوده است. امروزه و در گفتمانی که فردید نقش مهمی در ساخت آن داشته است، به راحتی میشود اندیشمندان متاثر از جریان «لیبرال» و «مارکسیست» را غربزده خواند. قابلیت این واژه چنان است که امروزه برخی آن را نسبت به علوم انسانی عنوان میکنند.
موسس لفظ «غربزدگی»
اگر آغازگر سوبژکتیویسم غربی را دکارت بدانیم بیشک باید کانت را نقطه اوج آن دانست. سیرحکمت در اروپا در سال 1310 شمسی توسط محمدعلی فروغی ترجمه شد و در این کتاب ایرانیان برای نخستین بار و تقریبا مبسوط با اندیشه متفکران این دوره آشنا شدند. از این پس ایرانیان دانشگاهی میتوانستند سوبژکتیویسم غربی را مورد مطالعه قرار دهند.
فردید در سال 1289 در یزد به دنیا آمد و در 12 سالگی به تحصیل فرانسوی پرداخت. او بعد از جنگ دوم جهانی به فرانسه و آلمان رفت تا به تحصیل فلسفهٔ معاصر اروپایی به ویژه اگزیستانسیالیسم و فلسفهٔ مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی بپردازد. ولی پس از سالها اقامت در اروپا موفق به اخذ هیچ درجه تحصیلی نشد. در بازگشت به تهران در دانشکده ادبیات و الهیات تهران به تدریس مشغول شد. وی «از رهگذر آشنایی با زبانهای کهن یونانی، لاتین، سنسکریت، و پهلوی همچنین تاریخ فلسفه، انسانشناسی و فلسفههای اگزیستانس با حضور در مجامع فرهنگی به نشر افکار خود» پرداخت. از وی هیچ کتابی باقی نمانده است هرچند وی را میتوان دارای تاثیر فراوانی در ایران معاصر در ایران دانست.
تاثیر کتاب سیر حکمت در اروپا و نیز جریانهای روشنفکری متاثر از غرب که پیش از مشروطه در ایران آغاز شده بود، را باید در مواجههایی مانند فردید و جلالآل احمد جست. برخی معتقد هستند که اولینبار این عنوان را احمد فردید به کار برده است. فردید در خصوص رابطه خود با غرب میگوید: «غرب مرا کشید. مرا جذب کرد، مثل آهن ربایی که براده را به خود میکشد. آری غرب مرا زد، مثل صاعقه و این صاعقه نابهنگام درخت اعتقادات مرا از ریشه سوزاند. همه چیز رفت. همه چیز سوخت. باورها آتش گرفت».
ناکامی سیاسی فردید پس از انقلاب
سیداحمد فردید استاد دانشگاهی صرف نبود و در انجمنهایی فرهنگی در زمان پهلوی فعالیت میکرد. وی پس از انقلاب اسلامی وارد عرصه سیاسی شد. تفاوت وی در مشی عمومی قبل و بعد از انقلاب نشاندهنده آن است که فردید احتمالا گمان میکرده است که پس از انقلاب اسلامی وی می تواند وارد عرصه سیاسی شود در حالی که پیش از انقلاب اسلامی وی وارد فعالیتهای سیاسی نشده بود.
پس از انقلاب وی نامهای به آیتالله منتظری نوشت و در آن نظرات خود را در خصوص قانون اساسی بیان کرد، آیتالله منتظری در اظهار نظری در خصوص فردید وی را کاتولیکتر از پاپ خوانده بود.
واضع مفهوم غربزدگی در سال 1359 نامزد مجلس شواری اسلامی شد. تعدادی از دوستان وی با صدور اطلاعیهای از این اقدامش در روزنامه کیهان آن دوره حمایت کردند، آنها نوشته بودند «دکتر سیداحمد فردید فیلسوف ژرفبین و متفکر صاحب نظر معاصر را که به نظر کسانی در اطلاعات عمیق به اصول افکار و عقاید غربی و اسلامی اگر در حد خود بینظیر نباشد مسلما کمنظیر است و همواره پیرو بیتکلف و بی تظاهر امام و همسخن با امام و منادی صریح لزوم تحول فکری و فرهنگی اسلامی بوده و با شهادت درسهای سالیان دراز خود در دوره دکتری حکمت و فلسفه دانشکده الهیات و دوره (دکتری) فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و همچنین به گواهی سخنرانیهای متعدد مشارالیه در مراکز و مجامع مختلف فرهنگی از سالهای پیش تا سخنرانیهای نه ماهه اخیر ایشان در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در زمینه "غرب زدگی" و جهات و آثار گوناگون آن همواره مخالف سرسخت و آشتیناپذیر غربزدگی – اعم از غرب زدگی یعنی موضعگیری نسبت به منافع و مطامع غرب و شرق به معنی امروزی آنها – شناخته شدهاند از هر جهت شایستگی نمایندگی مجلس شورای اسلامی - با تقاضای قبول نامزدی از جانب ایشان - معرفی نمایند.» همچنین این حضور حمایت فدائیان اسلام را نیز به همراه داشت. این گروه به ریاست مرحوم آیتالله خلخالی که فرزندش مهدی صادقی گیوی قبل و بعد از انقلاب در کلاسها و سخنرانیهای فردید شرکت و با وی آشنائی داشت شاید به همین واسطه از حضور واضع مفهوم غربزدگی در مجلس شورای اسلامی حمایت کرده بود.
پس از شکست در انتخابات به شیوه و ادبیات خود به توجیه شکست خود پرداخت و گفت: این پیرمرد جاه طلب (مهدی بازرگان) مثل من، من هم میخواستم بروم مجلس و نفس امارهام را ارضاء کنم، دیدید که نرفتم، حالا اینجا آمدهام، من از او بهتریستم.