روایتی از مادر محسن حاجی‌حسنی/ مادر وقت تنگ است باید بروم...

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، با هر چند جمله‌ای که می‌گوید به یکباره آتش می‌گیرد و اشکش بر چهره داغدارش جاری می‌شود، آخر او مادراست مادر فرزندی که به اذعان همگان از همه نظر خاص و ویژه بود. روبرویش می‌نشینم تا کمی از حاج محسن و به قول خودش یوسف قاریان بگوید از همان ابتدا از مظلومیت حاج محسن گله دارد، مظلومیتی که حتی بعد از رفتنش هم خود را در شکلی دیگر و به قول مادر با حک نشدن عنوان شهید بر سنگ مزارش خودش را نشان می‌دهد.

ملیحه خراسانی، مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر، در گفت‌وگو با ایکنا با بیان اینکه چند نسلمان قرآنی هستند به طوری که مادربزرگ خودم و همسرم قاری قرآن بودند، حتی پدرم نیز اهل شرکت در محافل قرآن بود، ابراز کرد: وقتی محسن 15 آبان‌ماه سال 67 به دنیا آمد ناخواسته بر زبانم اسم محسن آمد و نامش را این اسم زیبا گذاشتم؛ از همان زمانی که متولد شد، می‌گفتم خدایا این با بچه‌های دیگرم فرق می‌کند و از همان کودکی دوست داشتنی بود؛ کارهای محسن غیرعادی بود، از سه سالگی ضبط صوتی که متعلق به برادرش بود را روشن و خاموش می‌کرد تا بتواند نوار قرآن داخل آن را گوش کند حتی در یکی از نوارها نیز صدایش ناخواسته ضبط شده است.

خراسانی با بیان اینکه فرزندانم با علاقه در جلسات شرکت می‌کردند، افزود: البته در ابتدا پسربزرگم آقا جواد را برای رفتن به محافل اجبار می‌کردم اما آرام آرام علاقه‌مند شد و بعد هم مصطفی و محسن به تبعیت از برادرشان در جلسات قرآن حاضر می‌شدند؛ البته پدرشان هم اهل جلسه بود.

مامان من می‌خواهم شحات انور بشم

وی ابراز کرد: محسن همان حدود سه سالگی با آقا مصطفی در محافل شرکت می‌کرد و می‌گفت: «مامان من می‌خواهم شحات انور بشم» این در حالی است که بچه در این سن به سختی نمی‌تواند صحبت کند چه برسد به اینکه قرآن بخواند و کلمات عربی را بیان کند، اما او قرآن را گوش می‌داد و بعد از حفظ چند خط آن را با همان قرائت برایم می‌خواند.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با اشاره به اینکه خداوند این استعداد را به فرزندانم عنایت کرده است، در مورد علاقه عجیب آن‌ها به حضور در جلسات قرآن، گفت: به خاطر دارم یک شب ماه رمضان هوا بسیار سرد و برف باریده بود که پسر بزرگم به جلسه قرآن رفت، اما به جهت سردی هوا دوست نداشتم مصطفی و محسن به جلسه بروند اما آن‌ها اصرار به رفتن می‌کردند، آن زمان محسن حدود سه سال و مصطفی هفت سال سن داشت و جلسه هم در کوچه نوغان مسجد گلشن حسینی برگزار می‌شد.

وی بیان کرد: برادرها آرام آرام دست در دست یکدیگر از خیابان رد شدند تا به جلسه قرآن برسند، خیلی نگران بودم گفتم خدایا بچه‌هایم را به تو می‌سپارم، خلاصه قدم به قدم برای آن‌ها زحمت کشیدم، وقتی هم برمی‌گشتند ساعت حدود 11 شب بود و با این حال به درس و مشق مدرسه هم می‌رسیدند به طوری که در طول دوران تحصیل چه در راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه حضور در جلسات و انس با قرآن آن‌ها قطع نشد و شاگرد ممتاز بودند.

خراسانی با بیان اینکه محسن و دو پسر دیگرم به مدرسه جوادیه در محله خودمان می‌رفتند، اضافه کرد: من معتقدم اگر بچه در خانه درست تربیت شده و کانون کوچک خانواده برای آن‌ها گرم و مهیا شود، او را در جهان رها کنید هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد و از همه آسیب‌ها حفظ خواهد شد؛ اگر در کانون کوچک خانه، مادر با فرزندانش رفیق شود، هیچ وقت به سمت رفاقت بیرون کشیده نمی‌شود.

وی با اشاره به اینکه بچه‌ها هم اهل جلسات قرآن بودند و هم با دوستانشان بازی می‌کردند، ابراز کرد: گاهی هم خودم با بچه‌ها در خانه بازی می‌کردم و هر چیز سر جای خودش بود، برای آن‌ها هم مادر، خواهر و هم دوست بودم؛ من اهل رفتن به جلسه قرآن خاص بیرون از منزل نبودم ولی در منزل همیشه با قرآن انس داشتم و در حال انجام کارهای خانه نیز ذکر گفته و قرآن زمزمه می‌کردم، همچنین از زمانی که شبکه رادیویی و تلویزیونی قرآن راه‌اندازی شد بسیار خوشحال شدم و استفاده می کنم.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با بیان اینکه با حوصله با فرزندانم رفتار می‌کردم، گفت: تمام لذت زندگی‌ام همین سه پسر بود و همه چیز از غذا گرفته تا آماده کردن لباس‌ها و دیگر وسایل آسایش را در خانه برایشان فراهم می‌کردم؛ اگر بچه‌ها به رفتن خانه دوست اصرار می‌کردند، چون دوستانشان را می‌شناختم، آن‌ها را به منزلمان دعوت می‌کردم.

خراسانی با تأکید بر اینکه بچه‌ باید از دوران طفولیت قرآن در گوشش باشد، زیرا اگر مادر خانواده اهل موسیقی باشد، فرزندش هیچ وقت راه اهل بیت(ع) را نمی‌رود، ادامه داد: برخی خانواده‌ها در ظاهر مذهبی هستند اما وقتی داخل آن خانواده‌ها می‌شویم، متاسفانه بی‌بند و باری هم وجود دارد اگر والدین رعایت حیا را در محیط زندگی بکنند بچه هم یاد می‌گیرد.

دارالقرآنی کوچک در خانه‌ای ساده

وی با بیان اینکه پسرانم در ابتدا برای فعالیت قرآنی مؤسسه‌ای نداشتند و تنها در حسینیه تهرانی‌ها به بچه‌ها آموزش قرآن می‌دادند، عنوان کرد: از همین رو پسر بزرگم آقا جواد حدود 18 سال قبل جلسات قرآن خانگی را روزهای جمعه در منزل‌مان آن هم برای رضای خدا تشکیل داد؛ در ابتدا دو الی سه نفر حضور داشتند و بعد آرام آرام افراد بیشتری آمدند و رونق گرفت در ادامه هم آقا مصطفی و حاج محسن اداره جلسه را در دست گرفتند، من هم با روی باز از برپایی این دارالقرآن استقبال کرده و خانه و امکانات ناقابل زندگیم را محیای خدمت به قرآنی‌ها می‌کردم.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با بیان اینکه جلسات بسیار کوچک اما باصفا و پررونق برگزار می‌شد، گفت: شاگردان بسیاری اینجا حضور یافته و از آموزش‌های پسرانم استفاده می‌کنند، من هم برای رضایت خدا کار کردم و مزد آن را هم که داشتن فرزندان قرآنی است، گرفتم؛ خانه من ساده است و با رضایت قلبی در اختیار قرآن قرار دادم، هر هفته این جا جلسه با حضور بیش از 100 نوجوان و جوان قرآنی برگزار می‌شود و خودم به آنها خدمت کرده و منزل را تمیز و آماده می‌کنم.

همراهی مادر با فرزند در مسیر زندگی

وی با بیان اینکه در آشپزخانه کوچک خانه غذا می‌پزم و سفره بی‌ریایی پهن می‌کنم تا همه بچه‌های جلسه دور هم سر این سفره بنشینند، گفت: بعضی شاگردان با من درد دل می‌کنند که مادرشان فلان جلسه یا کلاس را شرکت می‌کند و در خانه نیست که برایمان غذا تهیه کرده و محبت کند اما من خودم را وقف بچه‌هایم کردم و تا جایی هم که توانستم برای بچه‌های جلسه هم مثل یک مادر وقت گذاشتم تا احساس کمبود نکنند، زیرا همراهی مادر با فرزند سبب دلگرمی فرزند به زندگی، خانه و خانواده می‌شود و پدر و مادر را دوست و رفیق خود قرار می‌دهد.

خراسانی با بیان اینکه خدا را شکر که 35 سال است در این خانه با آبرومندی زندگی و فرزندان قرآنی تربیت کردم، گفت: آن قدر به فرزندانم با تمام وجود جانم و قربان می‌گفتم که این محبت عمیق را بچه‌ها درک می‌کردند، اما متاسفانه امروز محبت برخی والدین به فرزندان تنها لقلقه زبانی است برای همین در بچه‌ها اثر نمی‌کند و از این محبت ظاهری در خانواده فراری‌اند.

وی با بیان اینکه سه نوه دارم و همیشه به پسران برای تربیت درست فرزندانشان نصیحت و سفارش می‌کنم، ادامه داد: من با فرزندانم دعوا نمی‌کردم و اگر اشتباهی مرتکب می‌شدند به دور از چشم دیگران آن گونه که تحقیر نشوند تذکر داده و راهنمایی می‌کردم.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با بیان اینکه زمان پختن غذا بسم‌الله می‌گویم و رضای خدا را در نظر می‌گیرم که به این لقمه برکت بدهد و به لطف الهی همیشه هم بابرکت بوده است، ادامه داد: مادر شوهرم همیشه می‌گوید: «شما خودت را فدای این بچه‌ها، شاگردان و زندگیت کردی»، می‌گویم: «من راضیم و مزدم را هم از خود قرآن می خواهم، زیرا رشد این بچه باقیات‌الصالحات برای من است».

وی با بیان اینکه محسن بین دوستان و مردم از همان دوران مدرسه محبوب بود به گونه‌ای که به سرش قسم می‌خوردند، گفت: همه مدارس برای اینکه محسن در آنجا تحصیل کند با یکدیگر رقابت می‌کردند چون هم شاگرد خوب و درس‌خوانی بود و هم با قرآن انس داشت؛ همچنین ادب و احترام، چشم پاکی و حیا محسن زیاد و زبان‌زد بود، وقتی برایش میوه می‌آوردم خیلی اصرار می‌کرد که من هم حتما بخورم و بسیاری محبت کرده و به من و پدرش و حتی برادرانش احترام می‌گذاشت.

خراسانی با بیان اینکه محسن در کارهای خانه کمک‌کار ما بود و حتی آشپزی هم بلد بود، افزود: گاهی خودش می‌گفت که امروز من غذا را درست می‌کنم، البته به جهت نوع کارش به مناطق مختلف هم می‌رفت اما باز هم می‌گفت: «مادر، هیچ غذایی مثل غذای شما نمی‌شه»؛ محسن به تمیزی خیلی اهمیت می‌داد و همیشه لباس‌هایش مرتب و اتو کرده بود.

وی با اشاره به اینکه حاج محسن در پوشیدن لباس از من راهنمایی می‌گرفت ولی خودش هم خوش سلیقه بود، اظهار کرد: سعی من همیشه بر این بوده که فرزندانم مرتب، عطرزده و تمیز در محافل قرآن حضور یابند در واقع مادر باید در زندگی خودش را فدا کند تا فرزندش رشد کنند.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با بیان اینکه حاج محسن خیلی اهل دیدن تلویزیون نبود، ابراز کرد: گاهی اوقات هم اگر فیلمی از تلویزیون نگاه می‌کردیم می‌گفت این برنامه‌ها رو نگاه نکنید؛ بیشتر سرگرمی محسن قرآن و کلاس‌های قرآنی‌اش بود و در کنار آن گاهی ورزش فوتبال، تنیس و گردش با دوستان را هم انجام می‌داد در واقع همه چیز را کنار هم داشت.

خیلی کار مانده که باید انجام دهم...

وی ابراز کرد: در رفتار حاج محسن ناراحتی و بداخلاقی نبود، حتی زمانی که از شهرستان با خستگی بسیار به خانه می‌آمد بعد از چند ساعت کوتاه برای استراحت بلافاصله برای تلاوت حرم آماده می‌شد، گاهی می‌گفتم محسن جان خسته نشدی این قدر برنامه انجام می‌دهی، می‌گفت: «مادر وقت زیادی ندارم و خیلی کار مانده که باید انجام دهم»، انگار به او الهام شده بود.

خراسانی اظهار کرد: گاهی اوقات برای حضور در محفل قرآنی با او تماس می‌گرفتند بلافاصله لباس‌های سربازی را داخل ماشین عوض می‌کرد و سریع خود را به جلسه می‌رساند و دیگر خانه نمی‌آمد؛ با تمام برنامه‌هایی که داشت در دانشگاه هم درس خواند و سال گذشته حدود دی‌ماه و قبل از اعزام به سربازی کارشناسی مدیریت بازرگانی گرفت؛ محسن با اقوام و دوستان رفت‌وآمد داشت و صله رحم را به جا می‌آورد، در عین حال بسیار مقید به رعایت حریم‌های محرم و نامحرم بود.

تربیت 100 شاگرد توسط محسن حاجی‌حسنی

وی در مورد برنامه‌های آموزشی این قاری بین‌المللی عنوان کرد: فعالیت حاج محسن به همراه برادرش مصطفی در موسسه کوهسر، انوار المصطفی العالمیه، حسینیه تهرانی‌ها و جلسات هفتگی در منزل بود که به آموزش قرآن و تربیت شاگردان می‌پرداخت به طوری که بیش از 100 شاگرد داشت.

مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر با بیان اینکه کسی از هم صحبتی با محسن سیر و خسته نمی‌شد، گفت: اگر بچه‌ها در جلسات قرآن حاج محسن که اکثرأ نوجوانان و جوانان شرکت داشتند، در کنار آموزش قرآن شوخی می‌کردند او هم با آن‌ها می‌خندید و اجازه نمی‌داد که فضا خیلی خشک و خسته کننده شود، البته به رعایت اخلاق و احترام به بزرگ‌ترها در کنار انجام شوخی‌های متین و مناسب تاکید داشت و حتی خودش هم اهل شوخی‌های مناسب بود.

وی با بیان اینکه حتی وقتی برای تلاوت در جلسه گمنامی در منطقه‌ای دور افتاده دعوتش می‌کردند می‌گفتم: «خسته‌ای نرو»، می‌گفت: «اینجا را باید حتما بروم چون برای رضای خداست»، ادامه داد: محسن بسیار به رهبر معظم انقلاب ارادت داشت و ایشان مرجع تقلید حاج محسن بودند، محسن تابع امر حضرت آقا بود و در دوران نوجوانی هم در محضر ایشان تلاوت قرآن انجام داده بود.