منصور نظری سرود؛
«منتظرانِ به ظهورش، نوید/بانگ «أنا المهدی» او بشنوید»
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، 15 شعبان‌المعظم به عنوان یکی از اعیاد بزرگ شیعیان جهان، مورد توجه بسیاری از شاعران و ادیبان بوده و آنها سعی کرده‌اند با طبع لطیف و شاعرانه ارادت خالصانه خود را به آن حضرت ابراز کنند. یکی از این شاعران منصور نظری است که قطعه شعری با عنوان «قصه سرسبز زمان ظهور» را سروده و به ساحت مقدس و نورانی حضرت بقیة‌الله الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) و تمامی منتظران راستین حضرت تقدیم کرده است.
این قطعه شعر در ادامه از نظر می‌گذرد؛
«راهِ شبِ تار، سحر کرده سد/ لشکرِ حوت آمده جنگِ اسد
گشته نشان‌های نهایی رصد/منتظرانیم که مهدی رسد 
تخت‌نشینِ وَلیعهدیِ عشق/ اِی پسر فاطمه، مهدیِ عشق
جان زِ تمنایِ تو بر لب شده/ بی‌تو دلِ ما، دلِ زینب شده
جانِ گلِ یاسِ علی، فاطمه/ درد و غم شیعه بده خاتمه
بی‌تو در این وادیِ ماتم‌سرا/ حادثه در حادثه آید فَرا 
لوکِ سیه مست پلیدی رهاست/ حادثه آبستنِ از فتنه‌هاست 
حال و هوایی شده بر پا عجیب/ صد چو مسیحا به فرازِ صلیب
ارض سراپا شده کرب و بلا/ سِرّ نهان گشته به‌حق برمَلا
نیل، هوس کرده که لب واکند/ بوسه به رخسارِه مسیحا کند 
یاوریِ یوسف زهرا کند/ حادثۀِ عشق تماشا کند   
غرقه به خود قوم یهودا کند/ معجزه در خاطره برپا کند  
فتنۀِ صهیون ز جهان برکند/ حمله به خیبر بَرد و دَر کَنَد
فتنۀِ خون‌بارِ عرب کرده باز/ لات و عزی را ملکِ  بر حجاز 
قومِ ملک‌زادۀِ بوزینه باز/ گشته وقیحانه امیر ریاض
هند جگر خواره به کین آمده/ حمزۀِ دین را به کمین آمده
مکه به زنجیرِ جگرخوارها/ خون نمر بر در و دیوارها 
کعبه که زندانیِ سفیانی است/ منتظر پیر خراسانی است
طور هوسناک قبس آمده/ لشکر جن سویِ طبس آمده 
معجزه را وقتِ وقوع آمده/ طور دوباره به رکوع آمده 
شاخِه ترِ معجزه گُل کرده باز/ بیرق سبزی به فلق سرفراز
یوسف جان را خبری می‌رسد/ وارثِ شق‌القمری می‌رسد
شاهِ لثارات به لب می‌رسد/ خونِ خدا را به طلب می‌رسد 
مژدۀِ جان می‌دهد اللهِ عشق/ وَه چه قریب است سحرگاه عشق
قبله گه شیعه، شهنشاه عشق/ یوسف گُم گشتۀِ در چاه عشق 
منجیِ آخر رسد از راهِ عشق/ فاطمه را مهدیِ درگاه عشق
گشته جهان تشنه‌لب عطر سیب/ نغمه دل‌آشفته کند عندلیب
دم‌به‌دم آید به دیارِ دمشق/ از حلب آوایِ لثاراتَ العشق 
غنچۀِ نرگس به غزلزارِ یاس/ می‌شکفد در تبِ تندِ تقاص
منتقم فرق دوتای علی/ وارث میراث ولای علی
بر سر دوشش علم انتقام/ می‌کند آخر سحری او قیام 
خاتم لعلش که نگین‌دارِ نور/ حک‌شده بر آن کلمات ظهور
تیغ دو دم آمده در دست او/ منتقمِ خونِ حسین است او   
عصر ظهور است و برآشفته حال/ خوش به ظهورش دل‌وجان را خیال 
در یمن و شام و عراق و دمشق/ جنگ جهانی شده بر پا به عشق 
لشکر عُشاق علی در رَهند/ از همه  اسرارِ ظهور آگه‌اند
می‌رسد از سمت خراسان به شور/ کوکبۀِ سبزِ سپاه ظهور
از همه سو بانگ طلب می‌رسد/ جان به تن از شوق به لب می‌رسد 
نعش شهیدان ز حلب می‌رسد/ کُشتۀِ در ماه رجب می‌رسد
منتظران مژده سحر می‌رسد/ این شب دِیجور به سر می‌رسد
پیر خراسانیِ ما میر عشق/ دل‌نگرانِ حرمِ در دمشق
کرده روان لشکر عشاق را/ تا به ظهور آورد اشراق را 
شورِ ظهورانه جهان را فَرا/ عطر خوش مصطفوی از حرا 
منتقم کرب و بلا می‌رسد/ وارثِ خون شهدا می‌رسد
گشته نشان‌های ظهورش رصد/ مهدیِ زهرا به خدا می‌رسد 
عصر ظهور است مهیا شوید/ لشکر توفندۀ دریا شوید 
سیلیِ بر یاس، تقاص آورید/ شیعه از این درد خلاص آورید
عصر ظهور است و نشان‌ها عیان/ مژدۀِ وصل آمده بر شیعیان
جمله مهیای ظهورش شوید/ لشکر سرسبزِ غرورش شوید 
یوسف زهرا به خدا می‌رسد/ وارث خون شهدا می‌رسد
آمده نزدیک زمان ظهور/ یوسف زهرا رسد از راه دور
منتظرانِ به ظهورش، نوید/  بانگ «أنا المهدی» او بشنوید
می‌رسد از راه مسیحا کَسی/ خون‌جگرِ آمدنِ او بَسی 
گم‌شدۀِ آلِ عبا می‌رسد/ آینۀِ روی خدا می‌رسد 
فاطمه را منتقم اشک و آه/ بر شب تنهایی زینب پناه 
صاعقه سا حادثه آید ز راه/ تا بِدَرَد سینۀِ شام سیاه »
به امید ظهور حضرت یار