طولانی‌ترین عید سال آغاز شد/
او خدایی‌کردن بلد است ما چه قدر بندگی می‌کنیم

آیا عیدی بالاتر از این هست؟ یک ماه درهای بهشت باز، در‌های جهنم بسته، درهای رحمت الهی بیش از گذشته گشوده، دست‌های شیطان بسته، مغفرت واسعه، ثواب هر عبادتی صدها و حتی هزار برابر، هر نفس یک نه بلکه هزار تسبیح، خواب عبادت و ... قدر مسلم چنین روزهایی عید است. عیدی که باید با شادی و شعف وارد آن شد، نترسیم نه گرسنگی نه تشنگی، نه خستگی هیچکدام حریف بندگی ما نیست. ما انتخاب کرده‌ایم مسلمانی را و این یعنی یار هم ما را پسندیده است و قرار است در این ماه وصل را به زانو درآوریم و عشق بازی کنیم با معبود.

اما این عید یک فرق بزرگ با سایر اعیاد دارد، اگر یک روز این عید را از دست دادی، اگر گناه کردی و عیدت زائل شد، فردا باز هم فرصت هست، بیش از دیروز، اما روزهایی که هر لحظه‌اش تلالو عشق الهی به بندگان است را نباید از دست داد؛ حتی به اندازه یک نفس گناه. حیف است خودمان را از چشم خدا بیندازیم.

29 روز عید بندگی با 17 ساعت گرسنگی و تشنگی، سخت است اما گر سخت نبود که به قول حضرت علی(ع) «نیت‌های خالص یافت نمی‌شد». خداوند آزمایش‌ها را قرار داده تا خود بندگان عیار بندگیشان دستشان بیاید، تا فردا بهانه نداشته باشند که چرا خدا به ما نظر نکرد، چرا دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟ چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ و چرا؟ و چرا و چرا ... .

اما چه حیف که برخی از ما مدعیان بندگی فقط مدعی هستیم، وقتی کار به خواستن می‌رسد (خدا باید دعای مرا مستجاب کند؛ باید) طلبکار خداییم اما وقتی زمان عمل ما و گوش کردن به حرف خدا می‌رسد، هزار بهانه جور می‌کنیم و اول از همه خودمان بهانه‌هایمان را باور کرده به خودمان دروغ می‌گوییم. عادل باشیم وقتی ما به حرف خدا گوش نمی‌دهیم، او چرا باید حرف ما را بپذیرد؟!

خداوند یک ماهش را به نام خودش کرده و از بندگانش خواسته روزه بگیرند یعنی روزه را اقامه کنند یعنی حق روزه‌داری را به جای بیاورند و در مقابلش اعلام کرده است «روزه از آن من است و من ثواب آن هستم» یعنی با روزه‌داری صاحب خدا می‌شویم، حال این گوی است و این میدان، خداوند خدایی کردن بلد است ببینیم ما چه قدر بندگی می‌کنیم.