به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) سومین سوگواره هنرهای نمایشی و آئینهای مذهبی «خمسه» به دبیری علیاصغر خسروی و به همت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران تا چند روز دیگر در قالب بخشهای متنوعی از جمله مسابقه نمایشهای صحنهای، مسابقه نمایشهای خیابانی و مسابقه نمایشنامهنویسی برگزار خواهد شد.
این سوگواره هرساله در ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) و به مناسبت ماه محرم و صفر به شکل سراسری برگزار میشود و آثار نمایشی تولیدی با موضوع و مضامین دینی و ارزشی بهویژه موضوعات مرتبط با فرهنگ عاشورا و واقعه کربلا تولید و در آن به نمایش درخواهند آمد.
سعید تشکری، از جمله پیشکسوتان عرضه تئاتر، ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی است که آثار متعددی را در حوزه نمایشهای دینی تاکنون به نگارش درآورده و کارگردانی کرده است که این میان آثار نمایشی وی در حوزه فرهنگ رضوی از اهمیت بالایی برخوردار است که از جمله شاخصترین آنها میتوان به نمایشنامه «هفت دریا شبنمی» اشاره کرد که در جشنواره سراسری «تئاتر رضوی» تولید و به اجرا درآمده است.
از دیگر آثار نمایشی تشکری میتوان به مجموعه نمایشنامههای وی تحت عنوان «من سقراط مجروح را دوست دارم» اشاره کرد که توسط انتشارات «کتاب نیستان» به چاپ رسیده است و همانطور که گفته شد، وی در حوزه ادبیات داستانی نیز ید طولایی دارد که از آن جمله میتوان رمان «مفتون و فیروزه» به نویسندگی وی را نام برد.
«آبگینه» عنوان نمایش دیگری از سعید تشکری است که توسط مهدی فتحی، کارگردانی شده و یکی از نمایشهایی است که قرار است در بخش مسابقه صحنه سومین سوگواره نمایشی «خمسه» به اجرا درآمده و به رقابت بپردازد.
به این بهانه با سعید تشکری پیرامون «آبگینه» و اهمیت و جایگاه سوگواره نمایشی «خمسه» گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید:
ـ در مورد «آبگینه» و داستانی که این نمایشنامه روایت میکند، توضیح دهید؟
من این نمایشنامه را حدود سه سال پیش به پیشنهاد جشنواره بینالمللی فرهنگی و هنری امام رضا(ع) به نگارش درآوردم که توسط وزارت علوم و فناوری(دانشگاه شهیدچمران) اهواز به چاپ رسید و توسط مهدی فتحی امسال در جشنواره سراسری «تئاتر رضوی» شرکت کرد و گویا در سومین دوره سوگواره نمایشی «خمسه» نیز برای اجرا پذیرفته شده است.
اعتقاد به این موضوع دارم که زمانی ادبیات نمایشی میتواند به درام بدل شود که درامنویس به مقاطع و نکات پنهانی از یک رویداد با بار دراماتیک مناسب بپردازد که ممکن است کسی از آن چیزی نداند و حتی در نقاطی نیز مشابهسازی کند و به طور مثال این پرسش را همواره بهویژه در زمینه فرهنگ رضوی باید از خود بپرسیم که درام در ترویج این فرهنگ چه کار میتواند انجام دهد؟ وگرنه که بازخوانی تاریخی هیچ کمکی به ما در موقعیت و شرایط کنونی نمیتواند بکند و پاسخگوی بسیاری از پرسشهای ما نیست.
ایده نگارش نمایش «آبگینه» از طرح یک پرسش در ذهن من جرقه زده شد و آن اینکه با مرور تاریخ میتوان به این نتیجه دست یافت که در هر مقطع زمانی در مواجهه با حرم و بارگاه رضوی و فرهنگ برآمده از آن، هر کس به سهم خود کاری به انجام رسانده است و اساساً در این مورد ما دو نگرش در طول تاریخ بیشتر نداشتهایم، یا اقدامات لَه بوده و یا علیه و هیچ موضع خنثی و نیروی منفعلی در این مورد قابل مشاهده نیست.
با مطالعه سیر اتفاقات تاریخی مرتبط با حرم رضوی به نکته جالب توجهی در دوره قاجار و به ویژه عصر ناصری برخورد کردم و این ماجرا مربوط میشود به سفرهایی که ناصرالدین شاه قاجار هر سال با پای پیاده به مشهد مقدس داشته است و توجه به این نکته که به هر حال از هر سلسلهای قبل از قاجار، چیزی به یادگار در آستان قدس رضوی ایجاد و ماندگار شده است اما قاجار تا به آن لحظه از خود چیزی به یادگار نگذاشته بود. این امر بهانهای میشود تا شاه قاجار به فردی که به نظر میرسد حاکم تبریز است و شاه با وی خصومتی داشته و قصد سر به نیست کردن او را داشته است، امر کند که در حرم رضوی به دنبال چیزی باشد که شاه بتواند آن را به عنوان یک یادگار ایجاد نماید و اگر به نتیجه نرسید، فرمان به قتل او دهد.
همین قصه تاریخی دوخطی دستمایه من در نگارش این نمایشنامه شد و همانطور که میدانید آینهکاری رواق و صحن امام رضا(ع) از جمله یادگارهای سلسله قاجار برجای مانده در آستان قدس رضوی است که من موضوع بخشی از معماری این بارگاه قدسی را با یک درام درآمیخته و آن را به رشته تحریر درآوردم، کاری که پیشتر آن را در روایتی مشابه از دوره تیموریان نیز تجربه کردم.
ـ سوگواره «خمسه» را تا چه اندازه در خلأ موجود فرهنگی که عرصه هنرهای نمایشی از جایگاهی درخور شأن خود برخوردار نیست، در فرهنگسازی دینی مؤثر میدانید؟
در مورد جشنوارههای تئاتر موضوعی که «خمسه» نیز یکی از آنهاست باید به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه یک فکر کلان که تمامی آنها را به شکل هدفمند به پیش ببرد وجود ندارد و یکی از تبعات منفی چنین بیبرنامگی آن است که چنین رویدادهایی محلی برای فعالیت افرادی میشود که با وجود حضور مؤثر خود آن هم با تکیه بر محتوای نمایشی که شرکت دادهاند اما پیشینه محکم و قابل اعتنایی در حوزه تئاتر دینی ندارند.
این در شرایطی است که چنین رویدادهای تئاتری نیاز به حضور پررنگ و پرشور افرادی پاقرص داریم اما در عمل شاهد هستیم که چنین جشنواره و رویدادهای تئاتری با نمایشهایشان معرفی میشوند و نه با اشخاص شاخص حاضر در آن؛ با چنین رویکردی حتی اگر این رویدادها سالها تداوم یابند اگر به سبب کمرنگ شدن حضور چهرههای نامآشنا آرام آرام این جریانات نمایشی نحیف و نحیفتر میشوند تا اینکه در نهایت توجیهی برای تداوم آنها یافت نمیشود.
به نظر میرسد که اگر چنین رویدادهای تئاتری با سرمایهگذاری از چند چهره نامآشنا و خبره در حوزه تئاتر دینی و ارزشی دعوت به تولید چند کار شاخص کنند حداقل آن است که خروجی چنین برنامههایی، تولید چند اثر شاخص و فاخر نمایشی قابل اعتنا میشود و در قالب یک فستیوال و به دور از هیاهوی رقابت که مثلاً سوگواره «خمسه» نیز آن را سرلوحه خود قرار داده و مجالی برای عرض اندام نسل جوان است، عرضه خواهند شد.
ـ پرسش دیگری که مطرح میشود اینکه در نگاه نخست شاید سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران که توقع میرود حوزه فرهنگی کلانشهر تهران را پوشش دهد چندان موجه برای مدیریت چنین سوگوارهای آن هم به شکل سراسری نیست، نظر شما چیست؟
نخست اینکه این امر برای بار اول نیست که در فضای فرهنگی و هنری کشور رخ میدهد و هرجا خلأیی احساس شود هر دستگاه، نهاد و سازمانی با صرفنظر از حوزه مسئولیت و رسالت خود پیشقدم شده و این فضا را به هر نحوی و با استفاده از برنامههایی که تدارک دیده است، پر میکند.
اما میتوان نگرش متفاوت دیگری نیز به این موضوع داشت و آن اینکه سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد و فضاهای فرهنگی و هنری از قبیل فرهنگسراها تحت مدیریتش هستند لذا صلاح بداند که در ایام سوگواره محرم و صفر به بهترین نحو از این ظرفیت استفاده کند.
به نظر من مشکل بر سر تولیت و مدیریت چنین رویدادهایی نیست و هر نهادی به قدر بضاعت و توان خود میتواند سهمی در ترویج فرهنگ دینی در قالبهای هنری داشته باشد و اینبار سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران که اساساً نهادی زیرنظر شهرداری است که تالارهای نمایشی را زیرنظر خود دارد در این امر مهم پاپیش گذاشته است؛ مشکل همانی است که پیشتر به آن اشاره کردم یعنی غیبت چهرههای نامآشنا که جشنواره و سوگوارهها را تهی از آثار نمایشی قابل اعتنا میکند.
ـ چرا نباید سیاستگذاری چنین رویدادهای هنری توسط دستگاه اجرایی فرهنگ و هنر یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارهکل هنرهای نمایشی صورت گیرد و سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران را به عنوان بازوی اجرایی در چنین اموری دخیل کرد؟
واقعیت این است که ارشاد و ادارهکل هنرهای نمایشی چند صباحی است که در ورود به مدیریت چنین جریانهایی ضعیف عمل کردهاند و تمام تمرکز خود را به دلایلی از جمله کسری بودجه فرهنگی معطوف به جشنواره «تئاتر فجر» کرده است. از سوی دیگر اگر این توقع را نیز داشته باشیم که جشنوارهای همچون «تئاتر فجر» مجال مناسبی برای بروز آثار نمایشی دینی و ارزشی هستند امری بیهوده است که حتی اگر چنین اتفاقی نیز شاهد باشیم، این معدود آثار در میان حجم بالای آثار نمایشی با موضوعات گوناگون ناپیدا خواهند بود.
نظارت و حمایت ارشاد و اداره کل هنرهای نمایشی بر روی سایر جشنوارههای دیگر موضوعی که به مضامین دینی و ارزشی توجه دارند نیز بسیار کمرنگ است و میتوان گفت حضور و نقشی سایهوار دارند که به طور واضح تبعات منفی این امر را در جریان جشنواره «تئاتر مقاومت» و «تئاتر رضوی» شاهد هستیم و تا با چنین وضعی مواجه هستیم، قطعاً مجال برای فعالیت سازمانی همچون سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران که نفوذ خوبی نیز دارد در این حوزههای تخصصی فراهم میشود.
امیرسجاد دبیریان