یادداشت/ رقابت‌های قرآنی در بوته نقد؛
«برندسازی» یا «برندسوزی» در امور قرآنی
طبق تعریف «برند» یا «نمانام»، یک نام، عبارت، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری است که مشخص‌کننده خدمات یا محصولی خاص باشد که به وسیلهٔ آن از دیگر محصولات و خدمات مشابه متمایز می‌شود. برند مجموعه گره‌های ذهنی یا تداعیات کارکردی، احساسی، عقلی و مزیت‌هایی است که ذهن بازار هدف را اشغال نموده ‌است. تداعی معانی پیوند دادن تصاویر و نشانه‌ها با برند یا مزایا و فواید یک برند است. این مزایا یا فواید برند است که مبنای تصمیم‌گیری برای خرید آن واقع خواهد شد.
برند، همان چیزی است که مخاطب با دیدن، شنیدن، حس کردن و یا هرگونه ارتباطی با آن به صورت مفهومی، دیداری یا لفظی صفات و ویژگی‌های خود را در ذهن و قلب مخاطب تداعی می‌کند. در یک کلام، برند شامل همه احساسات، ویژگی‌ها و مفاهیمی است که به یک نام گره خورده است؛ برند، برداشت افراد از یک نام است.
«برند» دارای ماهیت اجتماعی است و برندهای قدرت‌مند آن‌هایی هستند که افراد نسبت به آن‌ها حس مالکیت دارند. نمانام‌های برتر می‌توانند هیجان و عواطف مصرف‌کنندگان خود را برانگیزند و مشتریان نیز به این نام‌ها اعتماد داشته و از آنها انتظار خلق ایده‌های برتر و نوآوری در محصولاتشان را دارند.
با این تعاریف اگر نگاهی به جامعه قرآنی کشورمان داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که تعدادی از آنها که البته چندان هم زیاد نیستند یا به یک برند تبدیل شده و یا در آینده‌ای نزدیک به برند تبدیل می‌شوند، برندهایی که البته اگر مسئولان اجازه دهند بسیار سریعتر از همیشه راه تبدیل شدن به نمانام یا همان برند قطعی را طی خواهند کرد.
اگر از بسیاری از افرادی که در زمینه فعالیت‌های قرآنی فعالیت دارند پرسیده شود که چند نفر از فعالان قرآنی کشورمان که در حوزه خود جزء تاپ‌ترین‌ها بوده و در حال تبدیل شدن به یک برند هستند و می‌توان جایگاه بین‌المللی را برای آنها متصور بود را نام ببرید، شاید به اسامی افرادی همچون «حنانه خلفی»،‌ «علی امینی»،‌ «علی فیضی» در سطح نوجوانان و البته «وحید نظریان» و ... در سطح بزرگسالان اشاره کنند.
شنیدن نام‌هایی همچون علی امینی، علی فیضی، حنانه خلفی و ... قبل از هر چیز لفظ اعجاز را فراروی مخاطب قرار می‌دهد اعجازی که در نهایت زیبایی خود را در ذهن این نوجوانان حک کرده و هر جلسه‌ای را منور از بیان خود می‌کنند. اینها همان برندهایی هستند که در مطلع مطلب به آن اشاره شد و چه برندهایی بهتر و بالاتر از اینها برای اعلام همگانی توسعه یافتگی قرآنی ایران اسلامی به دنیا.
شاید ذکر این اسامی و معرفی آنها به عنوان نمونه‌هایی از برند قرآنی برای بسیاری خوشایند نباشد اما بدون شک اگر هر کدام از افراد نامبرده در فضایی خارج از مرزهای کشورمان به اجرای تلاوت آن هم خارج از فضای رقابتی بپردازند،‌ اذعان همگان به توسعه فعالیت‌های قرآنی در ایران اسلامی را به دنبال خواهد داشت، چه آنکه اجرای همین افراد در داخل کشور شور و شوق وصف ناشدنی مخاطبان و مستمعین را به دنبال دارد. اگر افرادی که دارای چنین ویژگی‌هایی باشند، برند ننامیم پس چه افرادی را باید برند قرآنی معرفی کرد.
اینها برندهایی هستند که بخش بسیار زیادی از مسیر را بدون برنامه‌های طراحی شده توسط سازمان‌ها و ارگان‌های خاص و تنها با تکیه بر قریحه و استعداد خود طی کرده‌اند. مسیری که اگرچه به سختی طی شده اما آنچه مهم به نظر می‌رسد این است که نهادها خواسته یا ناخواسته به دنبال سوزاندن این برندها آن هم از طریق شرکت دادنشان در مسابقات قرآن هستند.
آنچه باعث تحریر این سطور شده تنها این نیست که یک سری از اسامی فعالان قرآنی را ردیف کرده تا به عنوان برند معرفی نمائیم، بلکه آنچه دست آویز نگارش شده و امید می‌رود مورد تشکیک مسئولان نیز قرار بگیرد، اعزام افرادی از این دست به مسابقات قرآن چه در سطح داخلی و چه بین‌المللی است، حرکتی که باعث می‌شود تا همه چیز حال و آینده این افراد و حتی مسیر تبدیل شدنشان به برند قرآنی به مسابقات گره خورده و تمام آینده خود را در موفقیت در همان رقابت تلقی کنند.
اینها تربیت شده‌اند تا مبلغان ایرانی اسلامی در ورای مرزها باشند و نه نماینده رسمی کشورمان در مسابقاتی که سطح و جایگاه و البته نتایجشان جای شک و تردید دارد. مسابقاتی که گاه عدالت در آنها از پشت عینک‌هایی که تأکید بر بی عدالتی دارند، داوری می‌شوند و بر طبل ناعادلانه بودنشان نیز بارها کوبیده شده است.
شاید طرح چند سوال در این مقال خالی از لطف نبوده و کمک بهتری به نتیجه‌گیری نهایی این نوشته داشته باشد، سوال هایی از این دست که آیا اعزام این افراد که بارها به عنوان معجزه قرآنی معرفی شده و نابغه‌های قرآنی از دیگر القاب آنهاست و ما در اینجا به چشم برند به آنها نگاه می‌کنیم، حرکتی عادلانه است؟ نفس اعزام این افراد به مسابقات بین‌المللی قرآن تا چه میزان اهمیت دارد؟ آیا اعزام آنها تنها برای تبلیغ قرآن کریم به خارج از مرزها کفایت نمی‌کند؟ و آیا کارکرد تبلیغی آنها برای جمهوری اسلامی در خارج از مرزها بدون حضور در مسابقات ارتقاء دهنده جایگاه آنها بیش از پیش نخواهد بود؟
این سوال‌ها و سوال‌هایی از این دست با اینکه از قبل وجود داشته اما با حضور حنانه خلفی در مسابقات بین‌المللی قرآن کشور امارات که اولین دوره خود را اخیراً پشت سر گذاشته، شدت گرفته است.
حنانه که هم در داخل و هم در خارج از کشور به عنوان یک نابغه مطرح شده است، چرا باید به مسابقاتی اعزام شود تا در نهایت نیز چه عادلانه و چه ناعادلانه جایگاهی بهتر از دهم به دست نیاورد.
حضور حنانه خلفی در مسابقات قرآن کشور امارات، اگرچه برای کشورمان هیچ آورده‌ای نداشت، اما برای مسئولان برگزارکننده همان رقابت‌ها مملو از دستاورد بود،‌ به گونه‌ای که این حضور اهمیت و جایگاه رقابت‌ها را ارتقا داده بود. حضور چند روزه حنانه خلفی در امارات و تدارک برنامه‌ها و جلسات فوق برنامه برای وی خود به تنهایی گویای این موضوع است.
حضور «وحید نظریان» که ید طولانی در تلاوت‌های مجلسی دارد، در مسابقات سراسری کشور در سال جاری و عدم دستیابی وی به رتبه‌ای قابل توجه یکی دیگر از برندسوزی‌هایی بود که این بار دامن این قاری مطرح را گرفت. وحید نظریان و قاریانی همچون وی به دلیل اعجازی که در صدایشان به ودیعه گذاشته شده است، حضور در مسابقات برای کسب رتبه را شاید هرچند به اشتباه اما تنها راه تثبیت جایگاه خود حساب می‌کنند، که این موضوع بررسی‌های بسیار بیشتری را می‌طلبد.
بهتر نیست مسئولان امر به جای اعزام نخبه ها به مسابقات داخلی و خارجی که هیچ آورده ای برای آنها به همراه ندارد، بسترهایی را برای حضور چنین افرادی در سفرهای تبلیغی خارج از کشور مهیا کنند.
یا بهتر نیست مسئولان امر به جای اعزام چنین افرادی به مسابقاتی که خود متسابقان و تجارب پیشینیان بر ناعادلانه بودن آن تأکید دارد، دست به شناسایی نخبه ها و نابغه های قرآنی که در جای جای میهن اسلامی مان به صورت کاملاً گمنام مشغول یادگیری قرآن کریم هستند، بزنند.

تیمور کاکایی