به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در آستانه سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. هر ساله در چنین ایامی یعنی ایامالله دهه فجر یکی از مقولاتی که به شکل آماری به آن پرداخته میشود، ارائه دستاوردهای علمی، پژوهشی و تحقیقاتی است که به برکت پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مجامع علمی، دانشگاهی و... توانستهاند به آن دست پیدا کنند.
در میان این ارائه آماری و تحلیلهای کارشناسی شاید کمتر التفاتی به حوزه هنر، فعالیت و دستاوردهایی که در عرصه فرهنگی و هنری صورت گرفته است شده باشد و علیرغم تأکیداتی که در این زمینه شده و حتی در کلام رهبری نیز موضوع فرهنگ و هنر در اولویت موضوع قرار گرفته است اما بررسی اجمالی حاکی از آن است که عرصه فرهنگ و هنر آنچنان که باید و شاید در طی این سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن طور که شایسته و بایسته است مورد توجه قرار نگرفته؛ هرچند که هیچگاه نیز قیاس این دوران را با ادوار گذشته در جریان بررسی وارد نشده و نخواهد شد.
برای بررسی ریشهای این مسئله و عدم اقبال از سوی مسئولان و متولیان و مدیران دستگاه سیاستگذار و اجرایی از عرصه فرهنگ و هنر به گونهای شایسته در سی و نه سال گذشته، با اسماعیل شفیعی؛ رئیس دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید:
ـ به عنوان یک مقام مسئول در عرصه آموزش عالی عرصه فرهنگ و هنر، پرسشی که لازم است از حضور شما داشته باشیم این است که چرا روند آموشی مراکز دانشگاهی و آموزش عالی در رشتههای هنری به گونهای نیست که خروجی آن منتهی به تربیت و ورود کارشناسانی شود که با مهارت لازم به عنوان مدیر و مسئول، شرایطی رو به بهبود را در عرصه فرهنگ و هنر موجب شوند؟
همانطور که به درستی اشاره شد انتظاری که از محیطی های آموزشی در سطح عالی و دانشگاهی در رشتههای مرتبط با فرهنگ و هنر میرود این است که منجر به تربیت نیروی کار حرفهای شود که با تخصص و مهارت لازم بتوانند جوابگوی بسیاری از خلأها و نواقص چرخه فعالیتهای هنری در سطوح مختلف باشند و نیاز بازار حرفهای را تأمین نمایند اما در عمل شاهد هستیم که چنین اتفاقی نمیافتد. اما در پاسخ به چرایی این مسئله که از جمله مسائل بنیادین محسوب میشود باید به یک نکته ریشهای و اساسی اشاره کنم و آن اینکه وزارت علوم و فناوری اساساً درک درستی از هنر ندارد و اصلاً در عبارت کلی این وزارتخانه که از واژگانی علوم و فناوری تشکیل شده است ما اثری از فرهنگ و هنر را نمیبینیم چرا که به تصور دوستان مسئول هنر نیز در زیرمجموعه علم قرار میگیرد اما به زعم من و بسیاری از کارشناسان علم از هنر جداست و همواره این دو واژه در کنار هم میآیند و مثلاً میگوییم علم و هنر و یا علم و فرهنگ.
ـ با قائل شدن به این نکته که هنر مقولهای مستقل از علم است پس چه تعریفی میتوان از هنر ارائه کرد؟
هنر یک مهارت است و تفاوت بنیادین با علم دارد. هنر خلق کردن و آفریدن است؛ خلق و آفرینش چیزی که تاکنون وجود خارجی نداشته و این در حالیست که علم خلق کردن نیست؛ علم در امتداد مسیر دانش است و در یک کلام پیش بردن مرزهای دانش؛ این تفاوت ماهوی میان علم و هنر است.
برای وضوح بیشتر این مسئله به طرح پرسشی میپردازم و آن اینکه ما چه کسانی را تاج سر علم میدانیم و در عین حالی چه کسانی را تاج سر هنر میدانیم؟ معمولاً کسی که در عرصه علم مرز دانش را به قدر توان و بضاعت خود تا حتی اندازه کمی پیش برده باشد و بتواند مسئلهای را که تاکنون لاینحل مانده حل نماید تاج سر علم نامیده میشود؛ این فرد مثلاً در عالم شهرسازی یا پل و جادهسازی اگر مثلاً پلی را براساس طراحی یک مهندس معمار 400 سال پیش بسازد از جامعه علمی طرد میشود چون سیر علم را به قهقهرا برده و عقبگرد داشته است، برخلاف این ساحت علمی در عالم هنر هر کس که مثلاً مانند داوینچی طرح و نقش ترسیم نماید و یا مانند نمایشنامهنویس دوران یونان باستان نمایشنامه بنویسد هیچ کس او را متهم به تحجر نمیکند و اتفاقاً این فرد تاج سر هنر محسوب میشود؛ مشاهده میکنید که با این تعریف پس قادر نیستیم هنر را با معیارهای علم بسنجیم و در عین حال علم را با معیارهای هنری اما حداقل در فرایند آموزشی که در دانشکدههای هنری شاهد آن هستیم اصرار وزارت علوم بر این است که هنر را نیز به مثابه علم بدانیم.
ـ پس راه علاج چیست که بتوان ساحت فرهنگ و هنر را نیز به قدر پیشرفتهای علمی و دستاوردهای موجود در این چند ساله پس از انقلاب اسلامی به پیش برد؟
نگرش عادلانه و برابر به هر دو حوزه قادر خواهد بود عرصه فرهنگ و هنر را نیز به پیش برده و آن با یک جهش نسبی روبرو سازد. کافیست به اطراف و جهان پیرامون خود نگاه عمیقتری داشته باشیم، آنچه که حداقل در اطراف خود در زندگی روزمره در قالب مصنوعات بشری قابل مشاهده است حاصل در کنار هم قرار گرفتن علم و هنر است، ساخت یک وسیله تنه به موضوع و موازین علمی میزند و طراحی آن از نقطه نظر فرم و چشمنواز بودن به عهده هنر و طراح هنری است. پس وقتی علم و هنر در بروز و ظهور یک پدیده اینگونه مستقل عمل میکنند باید نگاهی کاملاً مجاز و مستقل از هم نیز نسبت به آنها داشت.
ـ توجه بیشتر به حوزه هنر در نظام آموزشی که موجب شود با تزریق نیروی کارآمد و تحصیل کرده در امور سیاستگذاری و اجرایی، اوضاع فرهنگ و هنر بسامان شود مستلزم چیست؟
نگاه یکسان باید به حوزه علم و هنر صورت گیرد، امری که در 4 دهه گذشته کمتر به آن توجه شده است و حداقل شاهد هستیم که در جمعیت جذب شده هیئتهای علمی دانشگاه سهم کارشناسان و اساتید هنری تنها سهدرصد بوده است و 97 درصد از این جمعیت به حوزههای علمی، پزشکی و علوم انسانی اختصاص یافته است. طی این 4 دهه هیچکدام از معاونان وزارت علوم تحصیلات و تخصصی در زمینه رشتههای فرهنگی و هنری نداشتند که موجب شده است بیشتر تمرکزها معطوف به حوزههای دیگر به غیراز ساحت فرهنگ و هنر شود.