به نظر میرسد امور نیکوکاری برای پایدار ماندن و مؤثر واقع شدن به مطالعات اجتماعی و فرهنگی نیاز دارند تا حجم سرمایههای مادی و انسانی مصروف در راه خیر در ضروریترین مقاصد هزینه شود و بیشترین آثار مثبت اجتماعی را در پی داشته باشد. از این رو، مطالعات امور نیکوکاری در بسیاری از کشورهای دنیا به طور جدی پیگیری میشود، اما در کشور ما وضعیتی جزیرهای و تفننی دارد.
از این رو و بنا بر رسالت قرآنی ایکنا، با محمدرضا پویافر، استادیار جامعهشناسی و عضو فعال هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، به گفتوگو نشستیم تا درباره وضعیت مطالعات جامعهشناختی امور نیکوکاری در ایران اطلاعاتی کسب کنیم. این گفتوگو را با هم میخوانیم.
این حوزه پژوهشی مربوط به یک واقعیتی میشود که در کشور ما برای آن رشته تحصیلی وجود ندارد، موضوعی است که مثل کل مطالعات اجتماعی امور خیریه موضوع جدیدی است. در مطالعات اجتماعی امور خیر ابتدا باید در لفظ خیریه تدقیق کنیم؛ از این جهت که لفظ فعالیتهای خیریه به یک مفهوم فعالیتهای داوطلبانگی نزدیک است. زمانی در انجمن جامعهشناسی ایران در گروه جامعهشناسی مشارکتهای داوطلبانه عملاً این بحث را دنبال میکردیم که وقتی بخواهیم فعالیت داوطلبانه را تعریف کنیم، از جهاتی با امور خیریه همسان میشود، زیرا فعالیت داوطلبانه هرگونه فعالیتی است که با اراده فرد، خارج از چارچوب برنامه کاری روزمره او و برای رساندن نفعی به دیگری غیر از خود انجام میشود و عموماً به فعالیت سازمانهای مردمنهاد، فعالیت داوطلبانه اطلاق میکنند. اما در حال حاضر شاهدیم هر فعالیت و تلاشی که فرد بدون چشمداشت مادی و دنیوی در قالب یک سازمان مردمنهاد انجام میدهد، به مفهوم خیریه نزدیک شده است. فعالیت خیر دو مفهوم در ذیل خود دارد و با آنها تعریف میشود:charity و فیلانتروپی (انساندوستی)؛ در اصول بنیادین هلال احمر اگر دقت کنیم، از یک طرف فیلانتروپی و چریتی به هم نزدیک میشوند و از طرف دیگر هم فعالیتهای داوطلبانه به آنها نزدیک میشود.
عرفاً این گونه به نظر میرسد: خیریه فعالیتی است که فرد برای دیگران کمکی عموماً مادی برساند، اما در عین حال میدانیم که حتی در معنای ظاهری هم مشارکتهای خیریه فقط به کمکهای مالی محدود نمیشود؛ انواع نذرهای مختلف همچون نذر اهدای خون، اختصاص دادن وقت هفتگی برای همدمی و گفتوگو با سالمندان و ... نشان میدهند که فعالیتهای خیریه گستره وسیعی دارند.
به زعم من، واقعاً نمیتوانیم مرز خاصی بین این دو قرار دهیم. اساساً وقتی به سازمانهای مجوزدهنده فعالیتهای مردمنهاد در کشور مراجعه میکنیم، میبینیم که آنها هممرز ماهوی قائل نمیشوند، وزارت کشور در پرتالی که مربوط به ثبتنام و ساماندهی سازمانهای مردمنهاد است، وقتی میخواهد این دو را از هم تفکیک کند، تنها چیزی که پیشنهاد میدهد این است که اگر به دنبال تأسیس مؤسسه خیریه هستید، تأسیس هیئت امنایی را انتخاب کنید و سایر فعالیتهای مردمنهاد را به شکل تأسیس سازمان عضوپذیر پیش ببرید! یعنی فرض این است که فعالیتهای هیئت امنایی بیشتر برای خیریه موضوعیت دارد و این دو فقط در شکل کار با هم تفاوت دارند.
در ایران مواردی داریم که به وضوح مؤسسه خیریه هستند اما در عین حال فعالیتهایی مشابه آموزش و پژوهش دارند، مثلاً برای پیشگیری از یک بیماری آموزش میدهند. این مؤسسه از داوطلبانی استفاده میکند که ساعاتی از روز خود را به آموزش اختصاص میدهند. اینکه چنین مسائلی قبلاً در خیریهها نبوده، دلیل نمیشود که ماهیت خیریهها را در تعارض با این اقدامات ببینیم بلکه این اقدامات ماهیتاً خارج از تعریف خیریه نبوده است. امروزه همه دارند میپذیرند که نیکوکاری و امر خیر، آنچیزی نیست که فقط از جیب شما برای دیگری هزینه کند، اختصاص وقت، نیروی بدنی، کمک آموزشی و ... مصداق امر خیر است. در نتیجه میبینیم که از یک طرف نه تنها تفاوت ماهوی بین مؤسسات خیریه و سازمانهای مردمنهاد چندان برقرار نیست، بلکه از نظر شکل ظاهری فعالیت نیز در بسیاری موارد به هم نزدیک شدهاند. برای مثال بنیاد آلاء نمونه خوبی در این بحث است؛ این مرکز زیرمجموعههایی دارد که بعضی از آنها رسماً فعالیتهای سنتی خیریه را انجام میدهند و از طرفی حوزه خیر ماندگار را تعریف کرده است که منابع خیر را برای ترویج دانش مطالعات امور خیر جلب میکنند، در این راه به آموزش و پژوهش نیز اهتمام دارند. ظاهراً در گذشته با تفکیکی میان مؤسسات خیریه و فعالیتهای مردمنهاد مواجه بودیم اما امروز، هرچه جلوتر میرویم، این تفکیک را کمرنگتر مییابیم. حالا با موضوعاتی مواجهیم که از یک طرف با امر وقف ارتباط دارد و میتواند موضوعاتی جدید را ذیل موقوفات دربربگیرد و از طرف دیگر با کارآفرینی اجتماعی روبرو میشویم که ایجاد ارزش اقتصادی میکند اما نه صرفاً برای سود رساندن به خود، بلکه برای سود رساندن به جامعه و اشتغال پایدار برای دیگران. پس یک طیف وسیعی از کمکها را شاهدیم، یک سمت آن صدقه دادن و کمک معیشتی مثل تأمین جهیزیه است و از سمت دیگر به ایفای مسئولیت اجتماعی بنگاههای اقتصادی هم مرتبط میشود. طیف کارهای خیر امروز از کمک کردن به عبور یک عابر از خیابان شروع میشود. به نظر میرسد امروز با حوزهای به نام مطالعات اجتماعی امور خیریه و داوطلبانگی مواجهایم که جامعهشناسی امور خیریه و داوطلبانگی در ذیل آن میگنجد.
در تلاشهایی که برای تصویب قوانین این امور وجود داشته، دو تلاش موازی تاکنون پیش رفته است: از یک طرف دوستانی بودند که با عقبه 10، پانزده ساله دنبال لایحه قانونی و تصویب قانون سازمانهای مردمنهاد در مجلس هستند؛ از طرف دیگر عدهای به دنبال تصویب قانون فعالیتهای نیکوکاری، وقف و امور خیریه هستند. این دو کار جدا از هم پیش میرود اما در عمل برای اینکه به نتیجه برسند، باید به یک پیوند برسند و قانونی به «نظام مشارکت اجتماعی در ایران» داشته باشیم که هم وقف با معنای سنتی و فعالیتهای جدیدش و هم فعالیت سازمانهای مردمنهاد را پوشش بدهد.
در جامعهشناسی کلاسیک دو رویکرد وجود دارد که آیا مسئله را از تعریف شروع کنیم یا نه؟ «دورکیم» معتقد بود که باید از تعریف شروع کنیم در حالی که «وبر» معتقد بود از بررسی آنچه در جامعه موجود است، شروع میکنیم و بعد به تعریف میرسیم. به نظر میرسد حداقل در مورد جامعهشناسی امور خیریه ابتدا باید یک تعریف داشته باشیم و بعذ ذیل تعریف کلی مفهوم، شاخهها مشخص شود تا بتوانیم درستتر فکر کنیم. حالا برای جامعهشناسی کردن امور خیریه و مردمنهاد باید نشان داد که چطور زمینههای اجتماعی با این فعالیتها مرتبط است و تحت تأثیر چه عوامل اجتماعی، امور خیریه و مردمنهاد، تغییر و تطور مییابد؟ همچنین این تطور در امور خیریه چه تغییری بر سایر بخشهای جامعه میگذارد؟ ذیل این معلوم میشود که سالها پیش چه چیزی در کشور، «مسئله» امور خیر محسوب میشد و امروز چه چیز؟ اگر رویکرد فرهنگی داشته باشیم، میتوانیم قائل به این باشیم که در واقع اولویتها و مسائل مهم خیریه و داوطلبانه در کشور، تحت تأثیر آنچیزی است که در جامعه، تحت تأثیر مردم، آن طور تعریف میشود. مسئله آن چیزی است که در جامعه برساخت میشود، میتوان بررسی کرد که در حال حاضر، مردم چه چیزی را اولویت و مسئله کار خیر میدانند و چه باعث شده است که این اولویتها را برگزینند.
اولاً باید ببینیم به طور کلی، میانگین چه چیزی را مطالبه میکند و مسئله میداند و سپس ببینیم هرکدام از بخشهای جامعه چه تنوعی در زمینه امور خیریه و مردمنهاد دارند. میتوان مدلی طراحی کرد که ابتدا بررسی شود یک بخش مشخص از جامعه، در حوزه تعریف، چه موضوعاتی را مصداق امور خیریه و مردمنهاد میداند؟ سپس بررسی شود که همان مردمان چه چالشها و موانعی در راه امور خیریه و مردمنهاد تلقی میکنند؟ سرانجام هم بررسی شود که آن بخش از جامعه، چه اولویتهایی را در امور خیریه و مردمنهاد، ضروری تلقی میکند و چه نیازی آنها را به این اولویت رسانده است؟ ضمن اینکه تحلیل فرهنگی و برساختگرایانه هم میتواند تطور این رویکردها را در طول تاریخ توضیح دهد.
در حال حاضر این بحث در دانشگاههای ما وجود ندارد. سازمانهای معدودی از جنس سازمانهای غیردولتی پروندهای برای مطالعات امور خیر ایجاد کردهاند؛ مؤسسه رحمان بخشی دارد که ضمن داشتن کنشهایی برای کاهش آسیبهای اجتماعی، کتابها و محصولاتی نیز در زمینه آسیبهای اجتماعی تولید میکند. بنیاد آلاء هم این گونه است با این تفاوت که آلاء، منابع خیر را صرف پژوهش و آموزش در حوزه امور خیر و نیکوکاری به طورعام میکند. از این جهت مستقیماً به بررسی چالشها و اولویتهای امر خیر در ایران میپردازد و برای ساماندهی مجموعههای خیریه و مردمنهاد تلاش میکند. در حالی که مثلاً مؤسسهای مثل رحمان، در بخش آموزش و پژوهش، فقط بر آسیبهای اجتماعی تمرکز دارد.
هرچه میگذرد، شاهدیم که مؤسسات خیریه و مردمنهاد، حداقل بخشی از کار خود را به پژوهش اختصاص میدهند. تا الان درباره این صحبت کردیم که مطالعات امور خیریه و داوطلبانگی در کشور، چه وضعیتی دارد. عموماً خیلی از افرادی که در مؤسسات به این امر مبادرت میورزند، متکی به تجربیات خود هستند و در بین اینها سخت میشود اثری را پیدا کرد که رویکرد جامعهشناختی داشته باشد. این مشکل خود جامعهشناسی ایران هم هست که از ورود به میدان غافل است، به تازگی با حضور نسل جدید جامعهشناسان به فعالیتهای میدانی بیشتر توجه میشود. اینکه جامعهشناس ما، جامعهشناس پشت میزنشین نباشد، قدم اول است. قدم بعدی این است که جامعهشناس با حضور در میدان، درباره خود فعالیت داوطلبانهکردن پژوهش کند، چرا چنین کسی کم پیدا میشود؟ چون جامعهشناسانی که هم اهل پژوهش میدانی باشند و هم کنشگر فعال امور خیریه و داوطلبانه باشد، خیلی کم دارد. قلمزدن در حوزه داوطلبانگی بدون تجربه شخصی آن، به توفیق و مفهومسازی نخواهد رسید.
بعضی از جامعهشناسان و روانشناسان از فعالیتهای انجمنی در حوزه مطالعاتی خود نیز پرهیز میکنند، مثلاً جامعهشناسانی هستند که با فعالیت در انجمن جامعهشناسی مشکل دارند، یکی از کسانی که میکوشید این ذهنیتها را تغییر دهد و جامعهشناسان را به سمت فعالیتهای انجمنی سوق دهد، مرحوم دکتر قانعیراد بود.
در دنیا فعالیتهایی به نام فعالیتهای خیریه ایمانبنیاد وجود دارد، من در همایش اول خیر ماندگار مقالهای با عنوان «خیر قدسی، خیر عرفی» داشتم و شاید لازم باشد در جلسهای مجزا راجع به آن صحبت کنیم که اصلاً خیر دینی یعنی چه؟ سال گذشته هم در اربعین درباره «الگوی فعالیتها و تجربه خیر در آئین پیادهروی اربعین» پژوهشی انجام دادیم که به نوعی تلاقی اربعینپژوهی و مطالعات امورخیریه و مردمنهاد بود. هرنوع کنش خیری که به لحاظ دقیق قرآنی، «احسان» نامیده میشود، اگر با هدف دینی یا کارکرد دینی یا رساندن نفع به دیگرانِ دینی انجام شود، خیر دینی محسوب میشود. حتی میتوان خیری را که در ذیل نمادهای دینی انجام میشود نیز در زمره خیر دینی قرار داد، مثل مسیحیانی که در ایام محرم نذری میدهند. سادهتر بگویم، آن کنش خیری که نیتمندی دینی داشته باشد، خیر دینی محسوب میشود. امروزه مرز میان فعالیتهای خیریه و داوطلبانه دینی و عرفی در حال کمرنگشدن است اما گاهی دیندارانی که فعالیت خیر انجام میدهند، از اینکه مثلاً تلاش برای حفاظت محیط زیست یا غذادادن به حیوانات را کار خیر دینی تلقی کنند، امتناع میورزند و خود به سکولارشدن امر خیر دامن میزنند.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام