به گزارش ایکنا، سیدمسعود رضوی در روزنامه اطلاعات نوشت: در این واپسین روزهای سال، به آستانه آخرین سال از قرن چهاردهم هجری خورشیدی نزدیک میشویم. آنچه در این سال بر ماگذشت و دگرگونیهای شگفت در سرزمین ما و زمینهای دیگر و کشورهای منطقه و جهان، از هر جهت بیسابقه و جالب بوده است. درسها و آموزههای این رویدادها را در افقی دیگر باید سنجید و به کار بست.
اصطلاح «افق رویداد»، یعنی فهم یک اتفاق پا پدیده در بستری که به وقوع پیوسته یا موجودیت یافته، همواره پس از پذیرش رویداد یا به رسمیت شناختن موجودیت یک پدیده ضرورت مییابد. باید کسانی که از قوه فاهمه و تحلیل برخوردارند، نیروی اندیشه را برای کاوش جنبههای مختلف هر پدیده و اجزای آن به کار اندازند تا در نسبت بازندگی و منافع و الزامات ما، به کار آید و سودمند شود.
ماجرای برآمدن و کشف ویروس کرونا، و سپس شیوع و مقابله جهانی با آن و نهایتاً مهار و درمانش، جزو وقایع مهم تاریخ معاصر است؛ اما اثرات و نتایج آن بر زندگی من و شما و شهر و کشور و قاره و جهان، یک الزام فکری و سرفصل مشترکی برای علوم مختلف است؛ از طب تا سیاست، از روانشناسی تا اقتصاد، از جامعهشناسی تا حقوق، از بهداشت فردی تا نظام درمان جهانی، از آموزش و نهادسازی تا پژوهش و نمادهای نوینی که از این پس در زندگی بشر موجودیت یافته و ما را ناچار میکند که در کنار هم، با آنها بسازیم و برای تداوم زندگی و بهکرد مناسبات انسانی، از آنها بهرهببریم.
درست مثل واکسیناسیون در یک دوران طلایی از درمانگری عمومی، یا آموزش اجباری و رایگان در سطوح دبستان و غیره، یا وضع قوانین بینالملل و معاهدات مشترک به واسطه تأسیس مجمع و سپس سازمان ملل متحد که آرزوی جهانی بدون جنگ را دنبال میکرد. اما کیست که نداند هیچ یک از این آرزوها، به کمال نرسیدند و تجربههای غمبار و پرشمار از پی این نهادها و راه حلها، مجدداً به جامعه زندگی انسانها هجوم آوردند و این راه و انتباه، هیچ پایانی ندارد. زندگی، یعنی رفتن و نوشدن و مواجهه با آنچه قبلاً نبوده و اینک یا در آینده رویاروی ما و فرزندان و نوادگانمان روی خواهد داد. ایمان ما به خوشبختی و بهبود حیات و افقهای رویداد تازه و تازهتر، البته پایانی ندارد. هر «شب تیرهای بدل با صبح روشن گشت خواهد» به قول نیما یوشیج یا به گفته موزون حافظ:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
این فصل مشترک تجربههای بشر است و فقط شعار و شعری دلنشین از زبان حافظ نیست.
خواجه بهتر از هر کسی میداند که امید بیش از واقعیتهای میرنده، به انسان مدد میرساند؛ هرچند واقعبینانه به من و شما و دیگر انسانها میفرماید که به جای شکوه و داد و بیداد، بکوشیم:
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
رمز و راز جهان بیپایان است و ما گذشته را با آن همه اسناد و تواریخ و نشانهها، بیریب و غرض نمیتوانیم بخوانیم و بفهمیم، یا به قول آرنولد توین بی، خاطره بزرگی همچون تاریخ در ذهن کوچک ما نمیگنجد. پس چگونه میتوانیم آینده را بدانیم؟
سخن سنجیده آن است که نمیتوانیم بدانیم، اما میتوانیم برای آینده مهیا باشیم. این تفاوت انسانهای صالح و خردمند، و جوامع پخته و کمال یافته با دیگران است.
همین جا باید از ملت بزرگ و خردمند ایران سپاسگزار بود که در این وانفسای رنج و گرفتاری، کمبود و بیماری، به صفا و صدق رفتار کردند و هرچه مدیران ضعیف و متفرق بودند، آنان با آرامش و طنز و شیرینی، به جنگ شیوع ویروس و تنگنای زندگانی رفتند. نه فروشگاهها را غارت کردند و نه نان کمیاب شد. به صورت طبیعی برخی اقلام نظیر ماسک و دستکش و ضدعفونی کنندهها قدری کمیاب و یک دو روزی نایاب شدند، اما اثری بر روح و راه ما نگذاشتند. دیدیم که بسیاری از جوامع که مدعای پیشرفت و توسعه دارند، به گردپای ما هم نمیرسند و نمیخواهم بد بگویم از دیگران، اما ما میتوانیم به خود مباهات کنیم.
کاری به اهل سیاست و دیوانسالاران ندارم. بحث ما با آنها دراز است، اما بزرگان فرهنگ ایران، مردانی همچون استاد محمدعلی موحد، جناب دکتر معصومی همدانی و بسیاری از هنرمندان و ادیبان ما، با مردم سخن گفتند و آنچه را هجوم غریب بیماری بود، به واقعیتی قابل مهار در زندگی و برکنار از آداب انسانی و اخلاقی مورد بحث قرار دادند. زیرا ملتها و فرهنگها را باید در شرایط سخت شناخت و اینکه آداب انسانی و منش اخلاقی آنان باید به واسطه رخدادهای گذرا، دچار شکست و شکاف نشود. اگر چندتنی از نابخردان کوشیدند مردم را رو در روی مردم قرار دهند و به اسم نهادهای مردم نهاد! جاده را ببندند یا برخی برخوردهای ناموجه و غیرقانونی را با عناوین جعلی توجیه کنند، مردم زود متوجه شده و از این امور اجتناب کردند. کشور قانون دارد. قانونگزار دارد و ضابط و مجری قانون مشخص است. اینک دستگاه انتظامی، نهادهای وزارت کشور و پلیس و نیروهای امنیتی و حتی نظامی و تمامی متولیان آرامش، سالها آموزش دیدهاند که در این شرایط خدمت کنند و آرامش را به نحو شایسته و در خور شأن ملت بزرگ ایران برقرار سازند. درست همانند پزشکان و پرستاران و کادرهای درمانی در بیمارستانها و نهادهای مرتبط با آن…
اکنون شهرداریها بزرگترین وظیفه را برعهده دارند. سالهاست که جماعات پرتعدادی از کودکان و بینوایان در خیابانها سرگردانند. اینک وقت امداد و ساماندهی آنان است. نه آنکه تنها رها شوند تا از بیماری در امان باشند یا ناقلان مفلوک ویروس نشوند، بلکه باید مشکل زبالهگردی و کودکان کار برای همیشه حل شود. وای بر ما اگر پس از چهل سال که از انقلاب اسلامی به نام سعادت مستضعفین درگذشتهایم، هنوز با این انواع بردگی و بیچارگی در هر کوی و برزن مواجهیم.
نکته دیگر، ایجاد نظم یا تربیت سنجش در راهها و مراکز منتهی به شهرها و استانهای در خط قرمز قرار گرفته است. فقط نهادها و نیروهای آموزش دیده و توجیه شده باید براساس دستورالعملهای مشخص و دقیق به این امور بپردازند. مبادا مردم را تحریک و ساده لوحان را برای برخورد با بیخبران و مسافرانی که خود سرگردان فضای هراسیده و ناسنجیدهاند تحریک کنند. ما از تمامی این گذرگاهها و تنگناها عبور خواهیم کرد و به رغم تحریم و مشکلات اقتصادی، سربلند و شاداب به استقبال شرایطی بهتر و مناسبتر خواهیم رفت. فرهنگ و مردم ایران، سرزمین گشوده و پهناورمان، همزیستی اقوام و اقلیتهای قومی و دینی، ثروت فراوان در زیر و روی زمین، و عشق و آرامشی که در قلب تک تک ماست، سرمایه ما برای سعادت و سلامت است.
عید این مردمند، این فرهنگ است، این امیدهای بزرگ است که همواره فرخنده و مبارک خواهد بود…