دفتر غزل / ۲۷
پادکست | به غیر نام تو نگذشته بر زبان بی تو
{$sepehr_media_1729446_400_300}

نه گل شناسم ، نه باغ و بوستان بی تو
که دیده در نگشاید به این و آن بی تو

ز خضر گیرم و ریزم به خاک آب حیات
به زندگی شده ام بس که سر گران بی تو

در این بهار ، چو گل از سفر تو هم باز آی
ببین چه می‌کند این چشم خون‌فشان بی تو

کجاست فرصت آن کز فراق شِکوه کنم ؟
به غیر نام تو نگذشته بر زبان بی تو

به جام و ساغر ما قطره‌ای نمی‌افتد
اگر نشاط ببارد ز آسمان بی تو

گمان برند که من نیز با تو همسفرم
چنین که می‌روم از خویش هر زمان بی تو

کلیم کاشانی