نماهنگ | روشنی شمس و مه، زِ آجر گنبد زرد رضاست
{$sepehr_media_1761730_400_300}

گوهر ولای تو، به طینت من بود ای صنمَم
ذکر خوب نام تو، عبادت من بود ای صنمَم

تو دلبر جانانه، من عاشق دیوانه
تو شمع ولا و من، بر گِرد تو پروانه

هر زمان اسیر و مست، زِ جرعۀ بادۀ توام
شاه عالمم که من، غلام غلام غلام توام

من مهر ولا دارم، گر بار خطا دارم
در روز قیامت هم، شادم که رضا دارم

روشنی شمس و مه، زِ آجر گنبد زرد رضاست
صحن با صفای او، مدینه و مکّه و کرب‌وبلاست

بندۀ گدا کجا، که شامل لطف رضا بشود
عبد بی حیا کجا، که زائر کرب‌وبلا بشود

خجلت زده‌ام کردی، از بس که کرم کردی
از لطف گدایت را، راهیِ حرم کردی