به گزارش ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه پژوهشهای ادیانی، مقالاتی با عناوین «بررسی تطبیقی آیین ابیونی با قرآن: پاسخگویی به شبهه اقتباس»، «بررسی انتقادی مسئله «شریعت، طریقت و حقیقت» با تأکید بر آموزههای امامیه»، «نمادسازی قرآن کریم در داستان حضرت نوح(ع)»، «تأثیر زیست دینی حسن البنّا بر هویت عرفانی اخوانالمسلمین»، «مفهوم عرفانی «خداگونگی» و امکان خداگونگی انسان در مسیحیت»، «بررسی و تحلیل عوامل دروندینی عرفیشدن در آیین کاتولیک»، «قلب سلیم و عقل مستقیم در الاهیات جاناتان ادواردز»، «بررسی بسترهای اجتماعی کتاب مکاشفه یوحنّا»، «اوستا: متنی مکتوب یا سنتی شفاهی؟»، «بازشناسی عوامل اولیه واگرایی مسلمانان و ریشهیابی علل انحطاط جوامع اسلامی»، «پیکرکهای انسانریخت زاغه و گشودگی جهانهای آنیمی» و «تحلیل معرفتشناسی عرفان مانوی و مولوی» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «بررسی تطبیقی آیین ابیونی با قرآن: پاسخگویی به شبهه اقتباس» میخوانیم: امین قضایی در کتاب نامههایی برای محمّد (ص) پیامبر؛ پژوهشی بر ریشههای قرآن احکام اسلامی را متأثر از مذهب یهود میداند و معتقد است متن کنونی قرآن، نامهها و ملحقاتی بوده که از طرف فرقهای یهودیمسیحی به نام «ابیونیها» برای پیامبر اسلام (ص) ارسال میشده است. این جستار مدعیات امین قضایی را به روش تحلیلیانتقادی و با رویکرد تاریخی بررسی میکند. با بررسی تاریخ فرقه ابیونی و مطالعه تطبیقی آموزههای آیین آنها با اسلام و همچنین امکان ارتباطشان با پیامبر (ص) در حجاز، این مطلب مشخص شده است که هیچ ارتباطی بین فرقه مذکور با پیامبر اسلام (ص) وجود نداشته و قضایی با آگاهی سطحی از آداب و مناسک فرقه ابیونی و پیشنهادن مستندات شاذ، فرضیههایی را مطرح کرده است که تاریخ درباره این فرقه چنین مستنداتی را تأیید نمیکند، به طوری که میتوان گفت دیدگاه وی درباره قرآن هیچگونه پشتوانه علمی ندارد.
نویسنده مقاله «بررسی انتقادی مسئله «شریعت، طریقت و حقیقت» با تأکید بر آموزههای امامیه» در طلیعه نوشتار خود آورده است: مسئله «شریعت، طریقت و حقیقت» از مسائل اختلافی میان شیعه و گنابادیه است. نگاهی که اسلام و شیعه دارد نهفقط منجر به نفی شریعت و احکام شرعی نمیشود، بلکه التزام به آن را ابتدائاً و استدامتاً تقویت میکند. گنابادیه ابتدائاً مانند شیعه است، اما گرچه در ظاهر عباراتشان، استدامتاً نیز تمسک به شریعت را لازم میدانند، ولی در برخی از دیگر عباراتشان تهافت وجود دارد. همچنین، در عمل، التزام همیشگی و مستمر به شریعت را لازم نمیدانند. به همین دلیل است که از دیدگاه کلام و نیز فقه شیعه، برخی دیدگاهها در مسئله «طریقت، شریعت، حقیقت» پذیرفتنی نیست. هدف مقاله نیز معطوف به نکته مذکور است که با بررسی دیدگاه گنابادیه، نقدهای شیعه به آنها را بیان میکند. در پژوهش حاضر در صددیم چیستی «شریعت، طریقت و حقیقت» را بررسی، و با نگاه اسلامی و شیعی نقد کنیم. ابتدا تفاوت این سه مقوله را بیان میکنیم. سپس تلازم آنها با یکدیگر، و مراحل سلوک و جایگاه هر سه را نشان میدهیم. در این میان، جایگاه و نقش «قطب» در شریعت آشکار خواهد شد. این تحقیق بنیادین با روش اسنادی و با مراجعه به کتب، پایگاههای اینترنتی و نرمافزارها صورت گرفته است.
در طلیعه نوشتار «نمادسازی قرآن کریم در داستان حضرت نوح(ع)» میخوانیم: قرآن کریم در داستان حضرت نوح(ع) به عنوان یکی از عبرتآموزترین قصههای قرآنی بهوضوح تقابل حق و باطل را نشان داده و درباره هر دو گروه، شخصیتهای مهم و برجستهای را ترسیم، و برای نسلهای بعدی الگوپردازی و نمادسازی کرده است. نمادسازی در قصه نوح(ع) در دو دسته «افراد و شخصیتها» و «حوادث و وقایع» انجام شده است. قهرمانان یا شخصیتهای مثبت داستان عبارتاند از حضرت نوح(ع) که نماد پایداری و استقامت در راه حق است و پیروان اندکش که نماد رستگاری و حسن عاقبتاند.
ضدقهرمانان یا شخصیتهای منفی، یعنی ملأ و مترفین لجوج و کافر، زن و پسر نوح(ع)، نیز نمادهای حقگریزی و باطلاند. بهعلاوه، قرآن هنرمندانه برخی از وقایع و حوادث را نیز در این داستان نمادسازی کرده است. طوفان، کشتی و عمر نوح(ع) که بهترتیب در ادبیات دینی از دیرباز نماد مکر و قهر الاهی، نجاتبخشی و امنیت، و مشیت ربوبی تلقی شدهاند. توجه به این نمادسازیها در قصههای قرآنی، در ترسیم روشنتر این حکایات عبرتآموز در رسانههای نوشتاری و تصویری کارساز است.
نویسنده مقاله «مفهوم عرفانی «خداگونگی» و امکان خداگونگی انسان در مسیحیت» در طلیعه نوشتار خود آورده است: هدف و مقصد کلیِ حیات معنوی در مسیحیت ارتدوکس با مفهوم «خداگونگی» بیان میشود. در سرتاسر فیلوکالیا که مجموعهای بزرگ و معتبر در عرفان مسیحیت ارتدوکس است، تصریح میشود که انسان مخلوقی است که مقرر شده است خدا شود. به این معنا که آنچه انسان به آن فراخوانده میشود صرفاً اطاعت از خدا در قالب سبکی از زندگی اخلاقمحور نیست، بلکه او باید علاوه بر زیست اخلاقی به گونهای بیواسطه و با تکیه بر درون و ذاتِ خود در موجودیت و شکوه خدا که یگانهای تثلیثی است، شریک شود.
مقدّربودنِ خداگونهشدن برای انسان از منظر نویسندگان و مفسّران فیلوکالیا پیام اصلی این کتاب و مضمونی است که این متن عظیم و متشکل از متون مختلف را «یگانه و یکدست» کرده است. در این مقاله میکوشیم مفهوم «خداگونگی» را از منظرهای متفاوت بکاویم و در پایان به نتیجهای مشخص درباره چگونگی امکان آن از نگاهِ قدیسان فیلوکالیا دست یابیم.
در چکیده مقاله «بررسی بسترهای اجتماعی کتاب مکاشفه یوحنّا» میخوانیم: کتاب مکاشفه یوحنّا، از مجموعه متون آپوکالیپسی در سنت یهودیمسیحی است که درونمایه اصلیشان رویدادهای مربوط به پایانِ زمان است. از موضوعات محل توجه محققان، وجه اشتراک تمامی این متون در اشاره به شرایط اجتماعی دوره زمانیشان است که از آن با عنوان «شرایط بحران» یاد میشود. نویسنده کتابمکاشفه نیز در نخستین بخش آن، یعنی «نامهها به کلیساهای آسیا»، به شرایط اجتماعی مسیحیان روزگار خود در اواخر سده نخست میلادی، که در هفت شهر آسیای صغیر ساکن بودند، اشاراتی دارد.
برخی از اشارات ضمنی و آشکار نویسنده در متن نامهها بر این دلالت دارد که مسیحیان آن مناطق از لحاظ اجتماعی و نیز از لحاظ پایداری بر اعتقادات دینیشان (از منظر نویسنده) در وضعیت نامطلوبی به سر میبردند. در این مقاله میکوشیم با استفاده از متن نامهها و برخی شواهد تاریخی دلایل پدیدآمدن چنین شرایطی برای مسیحیان آن منطقه را بررسی کنیم.
نویسنده مقاله «تحلیل معرفتشناسی عرفان مانوی و مولوی» در طلیعه نوشتار خود آوده است: مبانی نظری کیش مانوی اصولاً عرفانی است. زهد، ریاضت، گیاهخواری، تزکیه و تهذیب نفس، نیکی، راستی، پاکی، جوانمردی، باور به جدایی مطلق نور و ظلمت و خیر و شر، و اهمیت کسب معرفت در این دین برای دستیابی به رستگاری از مباحث مهم مانویت است. مانویان معرفت به ذات خداوند را شرط اصلی رستگاری میدانستند.
از اینرو، باورهای این دین در حوزة معرفتشناسی در خور توجه است. از سوی دیگر، مولوی نظمی را در شیوه تفکر عرفانیاش وضع کرده که خاستگاهش همچنان محل تأمل دانشمندان است. اگرچه زهد، تزکیه، تهذیب نفس، جوانمردی، و جدایی نور و ظلمت در اندیشههای مولوی با آنچه مانی و مانویان میگفتند بسیار شباهت دارد، جدایی انسان از اصل خویش، بیاعتنایی به جهان مادی، بهویژه اهمیت معرفت و دانش در خداشناسی و خودشناسی از مؤلفههای بسیار مهم در ساختار معرفتشناسی مانی و نیز مولاناست. جستار حاضر پس از واکاوی عناصر معرفتشناسانه دو عرفان مانوی و مولوی میکوشد پیوندهایی را بیابد که ممکن است میان مؤلفههای این دو نگرش باشد.