بهلول گنابادی؛ شگفتی روزگار ما

بهلول گنابادی؛ شگفتی روزگار مانامش محمدتقی بود اما شهرت‌های زیادی مانند «گنابادی»، «نظام‌الدینی»، «خراسانی» و ... نیز برای شناخته شدنش استفاده می‌شد، در این میان، بهلول مهم‌ترین شهرت شگفتی روزگار ما بود. وقتی از او درباره چرایی علت این شهرت پرسیده بودند، گفته بود: «در سنین کودکی برای زن‌ها منبر می‌رفتم و بعد از منبر و درس، اوقات فراغت خود را مشغول بازی با مرغ و خروس‌ها بودم. زن‌های محل می‌گفتند: «نه به آن منبر و روضه و درس، و نه به این بازی کردن»، می‌گفتند: «او مانند بهلول زمان امام صادق(ع) است» و از آن روز به بهلول مشهور شدم».

با همه مهربان بود و رئوف، برایش هم فرقی نداشت کودک باشد، نوجوان، پیر یا جوان، با سِمت باشد یا یک فرد معمولی، همه را از ته دل دوست داشت. وقتی از او درباره علت مهربانی‌اش پرسیدند، گفت: «آنان که از ما بزرگ‌ترند، بر ما حق پدری دارند. آن‌ها که همسال‌اند، حق برادری و آنان که کوچک‌ترند، حق فرزندی دارند و همه را مانند چشم خود دوست دارم».

همین انسان مهربان در قیام مسجد گوهرشاد به تعبیر رهبر معظم انقلاب، هفتاد سال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان و حق‌طلبان شد و ۲۵ سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری، انواع رنج‌ها و آزارها را تحمل کرد. زبان گویای ستمدیدگان و حق‌طلبان شد و گام مؤثری در شناساندن چهره سفاک پهلوی برداشت.

بیشتر روزها روزه بود، در تمام مدت سال، به جز روزهای حرام روزه می‌گرفت و فقط در سال‌های آخر عمر به دلیل ضعف و پیری، بعضی روزها از گرفتن روزه خودداری می‌کرد. خواب هم اسیرش شده بود، سه، چهار ساعت در شبانه‌روز. نه تنها نافله شب که نافله نمازهای روزانه را هم می‌خواند، ختم قرآن‌هایش چند روز یک بار تکرار می‌شد. بهترین عبادت را هم خدمت به خلق و بندگان خدا می‌دانست.

شیخ محمدتقی بهلول، حافظه شگفتی داشت. خود ایشان نیز در این مورد گفته است: «حافظه‌ای داشتم که نمونه‌اش در دنیا نبود»، علاوه بر حفظ قرآن، بسیاری از خطبه‌های نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، 250 هزار بیت شعر که 200 هزار بیت آن را خودش سروده بود را حفظ داشت. در میان اشعار به جا مانده از بهلول، منظومه «خمینی‌نامه» مانند نگین می‌درخشد، وقتی از او درباره چرایی سرودن این اشعار پرسیدند، چنین پاسخ داد: «برخی افراد جاهل و منافق که می‌خواستند بین من و امام(ره) دشمنی بیفکنند، حرف مرا تحریف و شایع کردند که بهلول می‌گوید انقلاب حق من بود و من بایستی انقلاب را رهبری می‌کردم، نه امام خمینی(ره). بنده ارادت خود را نسبت به امام(ره) و انقلاب در منظومه‌ای تنظیم کردم و آن را خمینی‌نامه نام گذاشتم تا همه از محبت و علاقه من به امام(ره) و انقلاب آگاه شوند، من سرباز و فدایی امام خمینی هستم».

شیخ بهلول گنابادی در وصف رهبر انقلاب نیز این گونه گفت: «کسی را بی‌رغبت‌تر از ایشان به مال دنیا نمی‌شناسم، شاید من به زهد مشهور باشم اما ایشان از من زاهد‌ترند چون من هیچ ندارم و زهد دارم اما ایشان می‌توانند همه چیز داشته باشند و در عین حال زهد می‌ورزند».

اهل ورزش، کوهنوردی و شنا بود، حتی در سال‌های آخر عمر. غذای مورد علاقه‌اش، نان بود و ماست. گاه‌گاهی فرنی و عدسی هم می‌خورد. دور چایی خطر قرمز کشیده بود. هر میوه را در فصل خودش می‌خورد.

به مال دنیا وابسته نبود. همه دارایی‌اش لباس ساده تنش بود، آن را هم اگر کسی می‌خواست، خیلی راحت می‌بخشید. وقتی از او درباره استفاده از لباس‌های ساده و مندرس پرسیدند، گفته بود: «ما روحانیون، امام و راهنمای مردم هستیم. باید در حد ضعیف‌ترین آن‌ها از البسه و امکانات استفاده کنیم تا اگر کسی مثلاً لباس نو نداشت، خجالت نکشد، با خودش بگوید که لباس نو نداشتن که عیب نیست، این بهلول هم ندارد».

از شیخ بهلول پرسیدند: «چه وقت می‌شود خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف شد؟» گفت: «وقتی میان شما و حضرت سنخیت باشد». سپس ادامه داد: «دیدن امام زمان(عج) مهم نیست، مهم این است که او ما را ببیند. خیلی‌ها هم امام علی(ع) را دیدند، اما دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آن‌ها را جلب کنیم، آن ارزش دارد».

شیخ بهلول هیچ‌گاه بیش از 10 روز در مکانی نمی‌ماند. ایشان در پاسخ این سؤال که منزل شما کجاست؟ گفته بود: «همه دنیا منزل من است». او مکان مشخصی نداشت. وی پس از آزادی از زندان افغانستان و بازگشت به ایران، مسکن و مأوایی برای خود اختیار نکرد و همیشه در حال مسافرت بود و می‌فرمود: «همه دنیا متعلق به خداست و همه جا را منزل خود می‌دانم».

به‌واسطه همین ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد شیخ محمدتقی بهلول گنابادی بود که مقام معظم رهبری در پیامشان به‌مناسبت درگذشت این عارف فرزانه، از وی به‌عنوان شگفتی روزگار یاد کردند و در بخشی از پیام خود آوردند: «این بنده صالح و مجاهد و پرهیزکار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکی از شگفتی‌های روزگار ما بود. هفتاد سال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان و حق‌طلبان شد و ۲۵ سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری، انواع رنج‌ها و آزارها را تحمل کرد. در سال‌های دفاع مقدس، همه‌جا دل‌های جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانه خود، نشاط و شادابی بخشید. زهد و وارستگی او، تحرک و تلاش بی‌وقفه، پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظه بی‌نظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانه او، شجاعت و فصاحت و ویژگی‌های اخلاقی برجسته او، از این مؤمن صادق، انسانی استثنایی ساخته بود».

شیخ محمدتقی بهلول گنابادی فرزند شیخ نظام‌الدین، در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی در روستای بیلُند، از توابع بخش مرکزی شهرستان گناباد پا به عرصه حیات گذاشت.

این عابد مجاهد که در اواخر عمرش در در منازل اقوام خود در شهرهای گناباد و تهران زندگی می‌کرد، در ۲۴ فروردین 84 بر اثر سکته مغزی در بیمارستان خاتم‌الانبیاء تهران بستری شد و در حالی‌ که جز ردای تنش هیچ مال و فرزندی از او باقی نمانده بود، عصر روز جمعه، ۷ مرداد 84 در ۱۰۵ سالگی به جوار رحمت حق پیوست.

پیکر آن مرحوم پس از تشییع در شهرهای تهران و مشهد، ۱۲ مردادماه در زادگاهش، شهر گناباد به خاک سپرده شد.