کارگردان «آبادان یازده ۶۰» گفت: شعارهایی را که برخی نهادها یا سازمانهای دولتی در حمایت از فیلمهای دفاع مقدسی سر میدهند چندان جدی نگیرید، چون جز سازمان اوج مرکزی را حامی این تولیدات ندیدم.

«آبادان یازده ۶۰» فیلمی درباره مقاومت مردم آبادان در برابر حمله بعثیها در ابتدای جنگ است. این فیلم داستانی را روایت میکند که کمتر کسی آن را شنیده و تازگی دارد. خبرگزاری ایکنا درباره ساخت این فیلم دفاع مقدسی، نشستی را با حضور مهرداد خوشبخت، کارگردان و نادر سلیمانی، بازیگر فیلم، برگزار کرده که در ادامه با آن همراه میشوید:
ایکنا ـ قصه آبادان یازده 60 جنسی متفاوت از دیگر آثار دفاع مقدسی دارد، چون در آن کلیشههای همیشگی این سبک فیلمها را نمیبینیم. درباره این موضوع توضیح دهید.
خوشبخت: با توجه به اینکه زاده آبادان هستم درباره اتفاقات این شهر در زمان جنگ، تحقیقاتی فراوانی کردهام که یکی از آنها مربوط به رادیو نفت میشود. تحقیقات این سوژه از آغاز تا ساختن فیلم، سه سال زمان برد. ضمن اینکه وقتی فیلمنامه آماده شد آن را به مراکز و نهادهای مختلفی پیشنهاد دادم که از این میان فقط سازمان اوج حاضر به سرمایهگذاری در این کار شد.
{$sepehr_media_1865948_400_300}
ایکنا – اسم مؤسسه اوج برده شد. هرگاه نام این سازمان به گوش میرسد، معمولاً برخی میگویند که چرا این مؤسسه به سینما ورود کرده است؟ درباره این موضوع چه نظری دارید؟
خوشبخت: مطمئناً هر نهاد یا سازمانی که میخواهد در هنر بهویژه سینما سرمایهگذاری کند در پی دستیابی به اهداف خاص خودش است اما آنچه در این فیلم در قیاس با دیگر تولیدات اوج وجود دارد این است که من فیلم خودم را ساختم و اوج هم فقط از آن حمایت کرد. البته چند جلسه تشکیل شد تا بتوانیم رضایت این مؤسسه را جلب کنیم.
در این فیلم دیگر اثری از سید و حاجیهای رایج فیلمهای دفاع مقدسی نیست. همچنین هیچ خاکریزی را هم در آبادان یازده ۶۰ نمیبینیم، بلکه تنها مقاومت مردم است که به آن توجه میشود. بعد از گذشت دو دهه از پایان جنگ، دیگر زمان آن است به حرفهایی بپردازیم که تا امروز به آن توجه نشده است. برای مثال برخی ناکامیها، شکستها و اتفاقاتی از این دست، قابلیت پرداختهای سینمایی را دارند اما با وجود این احساس نیاز، در چهلمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی تنها یک فیلم داریم که در سال جاری به دفاع مقدس پرداخته است. این کمکاری در حالی است که با باز شدن فضا، انتظار میرفت ارگانهایی که تا امروز فقط شعار حمایت از فیلمهای این ژانر را میدادند، بتوانند در این حوزه به صورت جدی ورود کنند.
سؤال – سینما در دهه ۶۰ نگاهی حماسی به دفاع مقدس داشت اما در زمان حال باید همین روش را ادامه داد یا مسیرهای دیگر را پیش گرفت؟
خوشبخت: ساخت فیلمهای حماسی در زمان جنگ نیاز طبیعی آن زمان است. برای مثال فیلم سینمایی «گذرگاه» که من نیز در آن بازی داشتم باید ساخته میشد تا مردم تشویق شوند به جبههها بروند اما امروز این نیاز کاملاً فرق کرده است، البته این به معنای کنار گذشتن حماسه نیست، چون در فیلم آبادان یازده ۶۰ نیز حماسه رخ میدهد. نکته دیگر اینکه اگر قرار است در سینما حماسهسازی شود باید بودجه آن هم فراهم شود اما وقتی کمهزینهترین فیلم اوج فیلم آبادان یازده ۶۰ میشود دیگر میتوان بسیاری از مسائل را حدس زد. درباره محدودیتهای پیش رویمان در فیلم همین اندازه بگویم که در طول فیلمبرداری قادر نبودیم برخی از سکانسها را بگیریم، چون نیاز به دکورسازی بود.
جدا از سازمان اوج که همیشه پای کار تولید فیلمهای دفاع مقدسی است، سؤال من از انجمن سینمای دفاع مقدس این است، آنها اخیراً برای تولید در این حوزه چهکارهایی انجام دادهاند؟ آیا آنها برای ساخت فیلمهای جنگی از دولت بودجه دریافت نمیکنند؟ چرا باید انجمن سینمای دفاع مقدس، سازمان تبلیغات و حوزه هنری برای چهلمین سالگرد دفاع مقدس یک فیلم در این رابطه نداشته باشند؟ برای همین، آخرین اثری که دو سال پیش در این حوزه ساخته شد «تنگه ابوغریب» بود که آن را هم اوج تولید کرد! پس شعارهای حمایت از فیلمهای دفاع مقدسی، تنها ادعاهایی برای گرفتن بودجه است تا به فیلم دفاع مقدسی تزریق نشود!
ایکنا – آقای سلیمانی، به عنوان بازیگر تغییرات آشکاری را در سبک بازیگری شما در چند سال اخیر شاهد بودهایم. حضور در آثاری نظیر «آبادان یازده ۶۰» و «لاتاری» گواه این ادعاست. این امر خودخواسته است یا اینکه پیشنهادهای دادهشده چنین شرایطی را رقم زدهاند؟
{$sepehr_media_1865949_400_300}
سلیمانی: بازیگر باید بتواند نقشهای متفاوتی را بازی کند اما یک ایراد اساسی وجود دارد که مربوط به کارگردانان میشود، آن هم اینکه روی بازیگر برچسب و نام میگذارد. برای مثال بازیگری را تنها به نقشهای طنز خلاصه میکنند و بازیگری دیگر را محدود به کارهای ملودرام میدانند. این رویکرد صحیح نیست زیرا باعث میشود بازیگر نتواند در گونهای دیگر از سینما فعالیت کند. در حالی که هر بازیگری باید توانایی این را داشته باشد که بتواند هر نقشی را ایفا کند. متأسفانه شرایط به گونهای شده که بازیگر باید برای گرفتن نقش، نزد کارگردان برود، درصورتیکه این اتفاق درستی نیست، هرچند ممکن است عدهای به آن تن بدهند. انگ دیگری که به ما زده میشود تیپساز بودن است اما این گفته صحیح نیست، بلکه بلدیم تیپسازی کنیم.

برای من کیفیت نقش بیش از همه اهمیت دارد. برای همین گاهی نقشهای بلند را رد کردهام تا بتوانم در کاراکتری کوتاه حضور داشته باشم اما این دقتنظر برخی مواقع به واسطه برخی رفتارها از بین میرود، چون کوتاه بودن نقش باعث میشود که در حین تدوین آن نقش کوتاهتر شود. این اتفاق نیز با توجیهات مختلف انجام میشود؛ از جمله اینکه ممکن است بازیگر نقش اصلی چنین خواستهای داشته باشد یا کوتاه شدن فیلم در تدوین به نقشهای کوتاه صدمه بزند. این اتفاق برای من به نحوی دیگر در فیلم لاتاری رخ داد که از آن ناراضی هستم. به هر حال اگر به بیاستعدادترین بازیگر نیز فرصت خواندن داده شود، قادر خواهد بود که نقش خود را به درستی ایفا کند.
وقتی اتفاقات بدی در سینما برایم رخ میدهد همانند آنچه در لاتاری اتفاق افتاد، باعث میشود که من به مبل تنهایی خودم که در خانه دارم فروروم و به این بیندیشم که دارم چه کار میکنم. من یک بازیگر تئاتر هستم. برای همین تا زمانی که فیلمنامه را نخوانم، نمیتوانم بازی در آن را قبول کنم. پس وقتی با این پیشزمینه کار را قبول میکنم، آنگاه که فیلم دستخوش تقطیع میشود بسیار ناراحت میشوم. این ناراحتی را با همسرم هم در میان گذاشتهام و به او گفتهام از ورود به این شغل پشیمانم.
درباره بازیگری و آسیبهایش ذکر نکتهای دیگر را ضروری میدانم که شکل انتخاب هنرپیشه بر پایه استعداد آنان نیست، بلکه به عوامل دیگر از جمله کسب فالوور و... بستگی دارد! برای همین به جرئت میگویم ۷۰ درصد بازیگرانمان در فقر زندگی میکنند. درباره انتخابهایم این نکته را هم اضافه کنم که من کار کردن با فیلمسازان جوان را دوست دارم. همچنین در آثاری نظیر فیلمهای کودک حضور پیدا میکنم، چون به بچه خودم تعهد دارم.
فیلمنامه آبادان یازده ۶۰ زمانی به من پیشنهاد شد که در ترکیه مشغول بازی در کار محمدحسین لطیفی بودم. در آن مقطع وقتی فیلمنامه را خواندم از نقش خوشم آمد. برای همین حاضر شدم قرارداد را همانجا امضا و آن را از طریق فکس برای کارگردان ارسال کنم. یادم میآید اولین روزی که در پروژه آبادان یازده ۶۰ حضور یافتم از کارگردان که از دوستانم است پرسیدم که این همه پلانی را که در یک مکان بسته وجود دارد چگونه میگیری؟
در این فیلم ما با کمبودهای بسیاری مواجه بودیم، حتی قادر نبودیم یک پهپاد به آسمان بفرستیم، چون محل فیلمبرداری نزدیک مرز عراق بود. در ضمن، سایت نظامی نیز در سوی دیگر ما قرار داشت که اجازه چنین کاری را نمیدادند، حتی اجازه انفجار هم نداشتیم. برای تهیه یک پنکه نیز با مشکل مواجه بودیم اما در کنار همه این کمبودها تمامی عوامل این فیلم با اعتقاد در کار حاضر شدند.
ایکنا – خانواده در سینما، نمودی کمرنگ دارد، درصورتیکه اصلیترین بخشی که در جنگ آسیب میبیند، خانوادهها هستند. درباره این کمکاری توضیح دهید.
خوشبخت: یک نکته را همیشه در فیلمهایم مد نظر قرار دادهام و آن این است که همیشه باید با امید تمام شود. برای مثال در «جای او دیگر خالی نیست»، که فیلمی تلخ است، در پایان امید وجود دارد. این نیز از یک علاقه قلبی نشئت میگیرد که دوست ندارم تماشاچی از سالن ناامید بیرون رود. پس اگر فیلمی درباره مصائب خانواده بسازم حتماً در آن امید وجود خواهد داشت.
{$sepehr_media_1865963_400_300}
در سینمای دفاع مقدس خطوط قرمزی وجود دارد که اخیراً دایره آن کوچکتر شده و میتوان به موضوعاتی پرداخت که قبلاً نباید درباره آنها حرف زده میشد. هنوز نباید درباره عملیاتهایی چون کربلای ۴ که شکست خورد فیلم ساخت. در فیلم آبادان یازده ۶۰ سعی کردم از خط قرمزها فاصله بگیرم. به همین دلیل در فیلم یک ارمنی که به او طاغوتی هم میگویند کمک میکند تا رادیو آبادان سرپا بماند.
در همه جای دنیا خطوط قرمز وجود دارد. برای مثال در آمریکا برخی سندها تنها پس از سی سال افشا میشوند، هرچند به این نکته نیز اذعان دارم که خط قرمز آنها با ما تفاوت دارد ولی نباید گفت که در آنجا هیچ خط قرمزی وجود ندارد، اگر غیر از این بود چرا در اروپا در برابر معترضان رفتارهای خشن صورت میگیرد یا در آمریکا به معترضان چنین وحشیانه حمله میشود. جنس خطوط قرمز در ایران به لحاظ محتوایی با غرب متفاوت است. یعنی در ایران درباره موضوعات مذهبی حساسیت وجود دارد اما در آمریکا اگر اصول اقتصادی راستها یا گنگ یهودیان را زیر سؤال ببرید ضربه خواهید خورد. «مل گیبسون» نمونه آشکار این موضوع است.
البته هنوز هم نمیتوانیم درباره کربلای چهار یا فاو فیلم بسازیم، ولی در برخی موارد دیگر حساسیتها از بین رفته است. فیلم «سرو زیر آب» مثالی روشن در این باره است، چون موضوع این فیلم تا چند سال پیش قابل پرداختن نبود اما امروز میتوان درباره آن فیلم ساخت. با این توضیح نقش فیلمساز در شرایط فعلی بسیار جدیتر از گذشته میشود، چون اوست که باید به دنبال موضوعات ناب و بکر برود، وگرنه مسئولان که چنین کارهایی را انجام نمیدهند. جالب است بدانید که وقتی تماشاگران از سالن نمایش فیلم آبادان یازده ۶۰ بیرون میآمدند با تعجب از ما سؤال میکردند که آیا واقعاً چنین اتفاقاتی رخداده است. گاهی مواقع جنگیدن فیلمساز بر سر موضوعاتی، با وجود سختگیریها، میتواند منتج به نتیجه مطلوبی شود. این اتفاق برای من رخ داده است، چون بسیاری از فیلمهایی که برای تلویزیون ساختم آثاری هستند که میتوانم ادعا کنم کار خودم است. برای همین برخی مواقع کمکاری یا تنبلی سینماگر است که باعث میشود خطوط قرمز همانگونه که هست باقی بماند.
ایکنا – شما به عنوان کارگردان «آبادان یازده ۶۰» اصالتاً اهل این شهر هستید. این موضوع تا چه حد در ساخته شدن این فیلم نقش داشت؟
سلیمانی: اگر این فیلم به واسطه گویش و اکساسوار صحنه خوب از کار درآمده تنها به دلیل آشنایی کارگردان با فیلم نیست، چون فیلمها و سریالهایی بسیاری دیدهام که درباره جنوب کشور ساخته شده، اما گویش آنها هیچ ربطی به این منطقه نداشت و کارگردان این اثر نکتهبینی زیادی در مورد گویش داشت. برای همین کتابی را به بچههای بازیگر داده بوده که در آن گویش آبادانیها بود. این امر درایت کارگردان را نشان میدهد.
ایکنا – برای همهفهم بودن فیلمها و سریالها با لهجه کاملاً محلی حرف زده نمیشود. آیا اینگونه است؟
خوشبخت: به نظرم تنبلی در بین بازیگران و کارگردانان دلیل اصلی ماجرا و بقیه چیزها بهانه است. دلیل من برای حساسیت درباره این موضوع نیز اهمیت واقعه است، چون به واسطه این تولیدات بخشی از تاریخ ثبت میشود. به همین دلیل من حتی روی کلیدهای برق نیز حساسیت داشتم تا دقیقاً همان چیزی استفاده شود که در آن دوره وجود داشت. برای صدابرداری فیلم نیز سراغ جهانگیر میرشکاری، صداگذار قدیمی سینما، رفتم که اهل آبادان است. دلیل انتخابم این بود که وی با گویش محلی آبادان آشناست و میتوانست متوجه کوچکترین اشتباه شود و البته به بازیگران اشتباهاتشان را یادآور میشد.
باید یادی از علی حاتمی کنم، زیرا «هزاردستان» وی بهترین الگو برای فیلم و سریالهای تاریخی است. علی حاتمی روی دکمه لباس بازیگران هم دقت نظر داشت. برای همین مثل او دیگر تکرار نخواهد شد. در حقیقت امروز سینما درگیر یک روزمرگی آشکار شده که تنها دلیل کار کردن، پول درآوردن است.
ایکنا - برای بهتر دیده شدن سریال چرا سعی نکردید از بازیگران مشهور استفاده کنید تا این اثر بیشتر دیده شود؟
خوشبخت: کتمان نمیکنم سینما نیازمند ویترین است اما در آبادان یازده ۶۰ نیاز به این ظرفیت نداشتیم. چون حضور یک چهره ممکن است توازن کارمان را از بین ببرد. برای مثالی فرض کنید اگر قرار بود نوید محمدزاده در کار حضور داشته باشد همه متوجه او میشدند و داستان فراموش میشد. حال که بحث بازیگری پیش آمد میخواهم درباره دستمزد برخی بازیگران حرف بزنم که هیچ حسابوکتابی ندارد. برخی مواقع بازیگر به عنوان ویترین پول با خود به فیلم میآورد، یعنی حضورش ضامن فروش است. همانند رضا عطاران که بازی او در هر فیلمی حداقل فروش خوب را تضمین میکند اما برخی بازیگران که هیچ بازده اقتصادی ندارند چرا چنین دستمزدهایی دریافت میکنند؟ در فیلمی لوکیشن کارم بیمارستان آتیه بود و بازیگر اصلی من دل به کار نمیداد. بعد از سه روز عذر او را خواستم و تمام صحنهها را دوباره گرفتم زیرا آن بازیگر توقع دستمزد آنچنانی داشت و وقتی نتوانسته بود پول مدنظرش را بگیرد دل به کار نمیداد.
ایکنا – زن در سینمای دفاع مقدس آنچنانکه باید حضور تأثیرگذاری ندارد، هرچند در دیگر ژانرها نیز میتوان این مسئله را مشاهده کرد. دلیل آن چیست؟
متأسفانه کاراکتر زن در سینمای ایران بسیار اندک است، به نحوی که فقط فیلم «همسر» ساخته مهدی فخیمزاده را میتوانم به عنوان اثری زنمحور نام ببرم، وگرنه در «روسری آبی» نیز فاطمه معتمدآریا شخصیت محوری نیست و عزتالله انتظامی نقش تأثیرگذاری را ارائه میدهد. با این توضیح وقتی در طول هر دهه تنها دو یا سه فیلم با محوریت زنان در کشورمان ساخته میشود، دیگر نمیتوان انتظار داشت که در آثار دفاع مقدسی فیلمهایی با محوریت زنان ساخته شود. متأسفانه این اتفاق نیز مختص ایران نیست، بلکه در کل دنیا حضور بازیگر مرد به عنوان نقش محوری یک اصل است، زیرا فروش در گیشه را تضمین میکند. سینمای دفاع مقدس در قدم اول نیاز به شهرک بزرگی دارد تا بتوان در آن آثار مورد نظر را تولید کرد. همایون اسعدیان که قرار بود سریال «دا» را بسازد هم بر این مورد تأکید کرده بود.
گفتگو از داود کنشلو