روایتی از آیت الله فاطمی نیا؛
قولی که عیاشی را زاهد کرد

به گزارش ایکنا، در کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها» از آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا آمده است که: در زمان آیت‌الله العظمی حاج سیدعلی آقای قاضی در نجف اشرف، شخصی بود مشهور به فسق و فجور؛ در عین حال محبت و ارادتی به آیت‌الله قاضی داشت و هرگاه ایشان را در مسیر کوچه و خیابان می‌دید، سلام می‌کرد. مرحوم قاضی هم مرتب سفارش نماز خواندن را به او می‌کردند و او هم در جواب می‌گفت: نمی‌توانم.

مدت‌ها بدین منوال گذشت.

روزی در یکی از همین برخوردها، آقای قاضی به او که نامش قاسم بود، فرمودند: قاسم! تو که مدت‌هاست با ما آشنایی و محبت داری و هر چه می‌گویم نماز بخوان، می‌گویی نمی‌توانم! تو مرد هستی؛ حالا از تو می‌خواهم که یک بار حرف مرا گوش کنی و یک کاری که می‌گویم انجام دهی، اگر خواستی بعدا انجام نده! ولی قول مردانه بده که آن را یک بار انجام دهی.

قاسم می‌گوید: بفرمایید چیست؟ آقای قاضی می‌فرماید: امشب سحر بلند شو و نماز شب بخوان! مرد می‌گوید: اشکال ندارد؛ ولی من شب‌ها تا دیروقت به دنبال شب‌نشینی و عیاشی با دوستانم هستم، سحر نمی‌توانم بیدار شوم. فرمودند: یک ساعتی را نیت کن، من بیدارت می کنم؛ او هم ساعتی را گفت و رفت.

آن شب پس از شب‌نشینی با دوستانش به منزل برگشته و می‌خوابد. ناگهان در همان ساعتی که نیت کرده بود به طور غیرمنتظره از خواب بیدار می‌شود و به یاد قولی که به آقای قاضی داده بود می‌افتد. بلند می‌شود و برای وضو گرفتن به طرف حوض آب می‌رود. چشمش که به آب می‌افتد، حالش متغیر شده و نگاهی به آسمان می‌کند. به خدا عرض می‌کند: خدایا! من از تو دور افتاده‌ام. عده‌ای هستند که هر شب این ساعت‌ها به در خانه‌ی تو می‌آیند؛ تو به برکت آنها مرا ببخش و از گناهانم بگذر! به من هم توفیق بده که هر شب به در خانه‌ی تو بیاییم.

قاسم وضو می‌گیرد و با حالت گریه و انقلاب خاصی نماز می‌خواند؛ کاملا منقلب و متحول می‌شود. کارش به جایی می‌رسد که به عنوان یکی از عباد و زهاد ضرب‌المثل می‌شود، پس از آنکه سال‌ها ضرب‌المثل آلودگی و فسق و فجور بود. دائما غرق در حالات خوش معنوی و عبادت و ذکر خدا می‌شود.

منبع: نکته‌ها از گفته‌ها، دفتر سوم، صفحه ۱۱۲ - ۱۱۳ - ۱۱۴