فلسفه حقوق دانشی میانرشتهای است که در مورد مبانی، اهداف، قواعد حقوقی، صحت آنها و تمایز آنها از یکدیگر بحث میکند. به بیان دیگر در این رشته نظریههای کلی حقوقی مطرح و سپس تمایزات قواعد حقوقی، اخلاقی و مذهبی بررسی میشود. این دانش قدمتی به اندازه خود حقوق دارد و از زمانی که قواعد حقوقی به منزله اموری لازمالاجرا درآمدند، بحث درباره فلسفه و اعتبار قواعد حقوقی، ماهیت قانون و ویژگیهای نظامهای حقوقی آغاز شد.
فلسفه حقوق از منظر قرآن کریم پژوهشی است که ضلع سوم میانرشتگی خود را به آیات قرآن کریم میرساند و تاکنون به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است؛ موضوعی که میتواند بسیاری از زوایای اندیشه اسلامی در باب حقوق زنان، قصاص و امثالهم را روشن کند که برای مدتها محل مناقشات فراوانی بوده است. حجتالاسلام والمسلمین سعید داودی، عضو هیئت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به تازگی در کتابی با عنوان «فلسفه حقوق در قرآن؛ مبانی و منابع» به این مسئله پرداخته است. خبرگزاری ایکنا برای بررسی بیشتر این موضوع گفتوگویی با وی انجام داده که متن آن در ادامه از نظر میگذرد؛
ایکنا ـ برای شروع بحث خوب است به تبیین مفاهیم اولیه بپردازیم. اساساً منظور از فلسفه حقوق چیست و چه رابطهای با فلسفه متعارف دارد؟
موضوع فلسفه مضاف سالهاست که در کشور ما مطرح شده و هرچند با فلسفه متعارفی که با آن آشنایی داریم یکسان نیست، اما بیارتباط هم نیست. منظور از فلسفه مضاف، همان فلسفه علم است که در دل آن حقوق، اقتصاد، معماری، فلسفه فقه و مانند آن مطرح است و مراد نگاه بیرونی و انتقادی مواردی است که مربوط به درون دانش نیست، بلکه در حول آن شکل گرفته است. اگر در مورد ابواب فقه و استنباطات فقهی، بررسی کرده و نتایجی حاصل کنیم به آن فلسفه نمیگویند، بلکه منظور از فلسفه، مسائل پیرامونی دانش است که در گذشته به آن رئوس ثمانیه گفته میشود که پیرامون هر دانشی وجود دارد.
در اینجا که از فلسفه حقوق سخن گفتهایم به این معناست که نگاهی بیرونی و انتقادی به مجموعه قواعد کلی و الزامآوری داشتهایم که به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت برقرار میشود. موضوع فلسفه حقوق که مطرح میشود، بسیاری از اندیشمندان حقوقی و فلسفه حقوق پیرامون آن بحث کردهاند که ممکن است حقوقدان باشند یا نباشند، معتقدند فلسفه از جنس اندیشیدن است؛ لذا از نگاه بیرونی و خارج از قواعد داخلی نظام حقوقی باید به آن نگریست.
به تعبیر برخی حقوقدانان، در علم حقوق معلوم نمیشود که چراکه قواعد حقوقی الزامآور هستند و باید از آنها اطلاعت کرد یا ارزش این قواعد بر چه مبنایی استوار است یا این قواعد چه اهدافی را دنبال میکنند؟ آیا بین حقوق و مذهب جدایی وجود دارد یا خیر؟ بنابراین چنین مباحثی در فلسفه حقوق مورد بررسی قرار میگیرند. دو مبحث مهم فلسفه حقوق، مبانی و منابع هستند؛ منظور از مبانی این است که اگر یک قاعده یا مقررات حقوق را انجام میدهیم به چه پشتوانهای انجام میشود و چرا به یک قاعده حقوقی الزام داشته و به قاعدهای دیگر ملزم نیستیم؟ تصور کنید که چرا در ارث زن، قصاص، جرمانگاریها و مجازاتها در حقوق کیفری، حقوق زنان و امثالهم به فلان مسائل اعتقاد داریم؟
این مقررات و قواعد حقوقی، همگی در مبانی فلسفه حقوق ریشه دارند و در واقع باید مبنای حقوق روشن شود تا ببینیم بر اساس آن چه قواعد حقوقی شکل میگیرد؛ برای مثال یکی از مکاتب معروف حقوقی، آرمانگرایی و یکی واقعگرایی است؛ به عبارتی دیگر از مکتب حقوق طبیعی یا خردگرایی و مکتب تحققی سخن گفته میشود. مکتب خردگرایی معتقد است که مبنای حقوق، به فطرت و طبیعت برمیگردد و هرگاه بخواهید از قوانین و مقررات سخن بگویید اگر با طبیعت و فطرت سازگار بود و کشف آن هم با عقل انجام گرفت، میتواند قاعدهای باشد که شما را ملزم کند از آن اطاعت کنید و جامعه را براساس آن پیش ببرید.
مکتب واقعگرایی و تحققی معتقد است باید قواعد و مقرراتی را تدوین و رعایت کنیم که نظم را در جامعه برقرار کند؛ حتی ممکن است منجر به ظلم شود، اما این مکتب معتقد است عیبی ندارد که یک قاعده ظالمانه، نظم و امنیت را برقرار کند؛ چراکه بر عدالت مقدم است. همچنین در این مکتب از اراده مردم یا اراده حاکم به عنوان مبنای حقوق سخن گفته میشود.
ایکنا ـ درباره دیدگاه حقوقدانان مسلمان در زمینه مسائل حقوقی توضیح دهید.
حقوقدانان مسلمان هم دارای مبانی حقوقی مختلف هستند و یکی از مبانی معروف، «اراده حکیمانه شارع» است. در واقع معتقدیم که مبنای حقوق به دست خدای خالق است که ما را آفریده و به نیازهای ما آشناست، لذا او میتواند برای ما قواعد و مقررات حقوقی وضع کند؛ چراکه او به سعادت و سرنوشت ما در این دنیا آگاه است. پیوندی که دنیا و آخرت با هم دارند سبب میشود آن کسی که بشر را برای این دو سرا آفریده است قواعد و مقررات حقوق را وضع کند و در واقع منظور از اراده حکیمانه شارع، همان اراده خداوند است.
براساس این دیدگاه، منابع شکل میگیرند. حال اگر کسی معتقد به خردگرایی، آرمانگرایی یا اراده حاکم است و قرار باشد مقررات وضع کند براساس دیدگاهی که دارد، منابع را وضع میکند که در اسلام هم اراده حکیمانه شارع است، اما سؤال درباره منبع کشف این مبناست و از چه راه و مسیری میتوانیم به این نکته برسیم که اراده خداوند این است؟ به تعبیری مشابه مبحث اصول استنباطی یا مدالیل و حجج است که در علم اصول مورد بحث قرار میگیرد و میتوانیم منابعی که ما را به اراده حکیمانه شارع میرساند کشف کنیم.
نخست قرآن، سپس سنت قطعی و سوم اجماع است که البته اجماع دلیل مستقل نیست و چهارم نیز عقل است، البته باید بفهمیم که عقل در چه دایرهای میتواند کشف کند. برخی از منابع استنباطی دیگر نیز وجود دارند که سایر اندیشمندان اسلامی به آن معتقدند که از جمله آنها قیاس، عرف یا امثالهم است که اهل سنت به آن اعتقاد دارند. در واقع مجموع این موارد، منابعی هستند که ما را به اراده حکیمانه شارع میرسانند.
ایکنا ـ در مورد مبانی و منابع فلسفه حقوق در قرآن کریم چه دیدگاههایی وجود دارد؟
قرآن مبنایی برای همه دانشهای اسلامی است و اگر هم سنت اعتباری دارد به اعتبار قرآن و در واقع سنت، شارح قرآن است؛ لذا اگر بخواهیم مبانی حقوق از دیدگاه قرآن را مورد بررسی قرار دهیم باید پاسخ این سؤالها را پیدا کنیم که آیا در قرآن به اراده حکیمانه شارع پرداخته شده است یا خیر؟ آیا آن را قبول یا رد کرده و سوم اینکه به چه شیوهای قبول را رد کرده است؟ اینجاست که شیوه تفسیر موضوعی استنطاقی شکل میگیرد، اما سلسله بحثهای جدیدی نیز وجود دارد که به صورت مستقیم در قرآن نیامده است؛ از جمله آنها مسائلی همانند اراده مردم یا نظم حاکم است که در مکتب تحققی مورد اشاره قرار گرفته است. البته در حال نگارش مقالهای در همین باره هستم و به موضوع اراده فراعنه، حاکمان، پادشاهان و امثالهم در گذشته اشاره کردهام که آنها هم معتقد بودند هرچه ما میگوییم باید اجرا شود.
در این کتاب در نقد مکاتب معروف، از مکتب علوم طبیعی و مکتب تحققی وارد قرآن شدیم و پاسخ دادیم. البته تحلیل عقلی هم در کنار آن وجود دارد و در نهایت به مبنای خودمان یعنی اراده حکیمانه شارع میرسیم و بررسی کردهایم که قرآن در این باره چه میگوید؟ کلمه حکیمانه را هم به این علت آوردهایم که در مقابل دیدگاه اشعریها باشد که میگویند هرآنچه خدا اراده میکند ولو اینکه ظلم هم باشد باید آن را پذیرفت، اما واقعیت این است که خداوند هیچ وقت ظلم را اراده نمیکند.
در نهایت به بررسی منابع رسیدهایم که منبع کشف این اراده را هم خود قرآن به ما معرفی کرده است؛ لذا استنادات قرآنی در این زمینه مورد بررسی قرار دادهایم و سپس به این نکته پرداختهایم که قرآن چگونه ما را راهنمایی میکند که اراده خداوند حکیم را کشف کنیم؟ قرآن میگوید که شما از من میتوانید قوانین و مقررات را کشف کنید و در واقع ما را راهنمایی میکند که چگونه اراده خداوند حکیم را کشف کنیم. قرآن کریم در جایی میفرمایند که منبع دیگری به نام پیامبر اکرم(ص) وجود دارد و در واقع ما را به پیامبر اسلام(ص) ارجاع میدهد.
پیامبر اسلام(ص) نیز میفرمایند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً: کتاب الله فیهالهدی و النور حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و ان اللطیف الخبیر قد اخبرنیانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما؛ من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم اهل بیت را. تا وقتی که از این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند. تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». در واقع ایشان نیز ما را به اهل بیت(ع) ارجاع میدهد و سنت معصومین(ع) هم در اینجا شکل میگیرد. یکی دیگر از منابع اجماع است که البته دلیل قرآنی برای آن وجود ندارد، چراکه به معنای بازگشت به سنت است، اما میتوان از روایات برای استفاده از آن بهره برد.
منبع دیگر عقل است، اما سؤال جالب این است که آیا قرآن به عقل هم پرداخته است و عقل میتواند منبع کشف اراده خداوند باشد؟ این موضوع را نیز مفصلاً بحث کردهایم که خداوند چگونه و در چه مواردی به عقل ارجاع داده است. آیا این ارجاع، صرفاً در مبادی و علل احکام یا در کشف است؟ سپس به منابعی رسیدهایم که دیگران برای کشف اراده حکیمانه شارع گفتهاند و دلایل قرآنی آنها ذکر شده است. بنابراین بستر کار ما در این کتاب با نگاه و از منظر قرآن در مبانی و منابع از شاخههای فلسفه حقوق است و اگر هم تحلیل عقلانی یا روایاتی در این باره وجود دارد شارح آن چیزی است که آیات قرآن برای ما مورد استناد قرار گرفته است.