وقتی خلاف نظر رضاخان رأی می‌دهی همین می‌شود!

به گزارش ایکنا، فارس نوشت: «میرزا محمد طاهر تنکابنی» در عهد ناصری به دنیا آمد و در اواخر دوره قاجار چند دوره نماینده مجلس بود و قاضی عالی‌رتبه دادگستری بود و بسیار محترم بود و در رشته‌های مختلف علوم سرآمد عصر خود بود و در ادب و اخلاق و منش اسوه بود به‌گواهی معاصرانش.

شاگردانش افرادی در حد «بدیع‌الزمان فروزانفر» و «جلال‌الدین همایی» بودند و افراد مشهوری نظیر «عبدالعظیم قریب» و «محمود نجم‌آبادی» و «موسی عمید» و «محمد علی فروغی» و «میرزا حسین‌خان پیرنیا». درباره میرزا محمد طاهر بسیار نوشته‌اند و «فریدون آدمیت» نوشته است: «از اهل حکمت قدیم دو تن شاخص بودند؛ میرزا طاهر تنکابنی و حاجی شیخ علی نوری. میرزا طاهر جامع دانش کلاسیک بود. او به‌عنوان حکیم نماینده تعقل سیاسی مترقی بود و به‌عنوان منشی مجلس همیشه راست و اصولی بود.» وی در سازماندهی تشکیلات جدید دادگستری در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی نیز نقشی مهم داشت و عضو هیأتی بود که قوانین جدید قضایی و شهروندی را برای ایران نوشت. چنین آدمی چقدر باید قدر ببیند؟ آیا اصلا قدر دید؟ خیر. آواره شد و در اواخر عمر در فقر و فاقه زیست.

چرا میرزا محمد طاهر در زندگی به سختی افتاد؟ دلیلش رضاخان بود. میرزا در دادگستری یک‌بار در یک پرونده رأیی صادر کرد که خلاف خواست رضاخان بود و به این ترتیب از شغل قضاوت برکنار شد. ولی مشکل اصلی از آنجا شروع شد که رضاخان افتاده بود دنبال غصب و خرید اراضی شمال کشور و زمین‌خواری می‌کرد و برای خودش املاک سلطنتی درست می‌کرد و البته نتیجه این کارش این شد که روزی که از ایران رفت ۴۴ هزار سند مالکیت داشت! این طمع سیری‌ناپذیر رضاخان بالاخره یک‌روز هم رسیده بود به اراضی کجور و تنکابن. میرزا هم یک زمین در تنکابن داشت که از تسلیم آن به رضاخان امتناع کرد و به‌همین‌خاطر خودش و عده‌ای از اقوام و بستگانش که حدود ۲۰۰ نفر بودند و در تنکابن و کجور ساکن بودند، دستگیر و تبعید شدند. به کجا؟ اول کاشان و بعد کرمان و فارس.

وقتی خلاف نظر رضاخان رأی می‌دهی همین می‌شود!

*نفر نشسته در وسط عکس با پیراهن سفید*

«محمدابراهیم باستانی پاریزی» دراین‌باره نوشته است: «بی‌مناسبت نیست اشاره کنم به چند تن از مازندرانی‌هایی که در برابر ضبط املاک و اموال‌شان مقاومت کردند و از این جهت به کرمان تبعید شدند. در این میان میرزا محمد طاهر تنکابنی، منتظم‌الملک، شیخ نورالدین و... نام بُردارتر[مشهورتر] از دیگران هستند. اغلب این خانواده‌ها وقتی به کرمان رسیدند هیچ نداشتند».

میرزا پس از واقعه تبعید تا آخر عمر بیمار و رنجور بود و از نظر مالی به دشواری افتاده بود؛ از شغل دولتی اخراج شده بود و اجازه تدریس نداشت و حقوق دولتی‌اش قطع شده بود و اموالش مصادره شده بود و خودش و اقوامش در تبعید بودند. وضعیت به جایی رسید که میرزا می‌خواست کتب ارزشمند موجود در کتابخانه خانوادگی‌اش را بفروشد که البته به‌خیر گذشت و کتاب‌ها حفظ شد؛ «در کتابخانه این مرد فاضل و عارف نسخه‌های نفیس نگهداری می‌شد که برخی از آنها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماری‌اش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد». حدود ۱۴۰۰ نسخه خطی ممتاز و ۱۵۰۰ نسخه چاپ سنگی نفیس فقط بخشی از کتابخانه موروثی میرزا بود که خود او نیز همه عمر با دقت و فراست بر غنای آن افزوده بود.

درباره میرزا محمد طاهر که یکی از چهره‌های برجسته «مکتب فلسفی تهران» بود، جمله معروفی وجود دارد که گفته‌اند: «با مرگ او حکمت و فلسفه قدیم در تهران مُرد». همین یک جمله جایگاه علمی او را نزد شاگردان و معاصرانش نشان می‌دهد.

عاقبت چه شد؟ میرزا محمد طاهر درگذشت و از او نام نیک ماند ولی تا چند ماه پس از شهریور سال ۱۳۲۰ شمسی زنده بود و با چشم خود دید عاقبت رضاخان را و خلع او از سلطنت را و تبعید زمین‌خوار بزرگ ایران را.

امین رحیمی