با کاروان شهادت/8
پادکست | این قصه مظلومیت تاریخ است

 

شنبه منتشر/

{$sepehr_media_2587348_400_300}

اشک را کدامین سرّ مکنون است که چون نام زیبای امیر دلبران کوی عشق را شنوا گردد، همچون دری غلتان از مردمک چشم روان می‌گردد و جاده‌ای از عمق جان بر صفحات صورت تن می‌گشاید؟!
اشک را چه رمزی ست در درون، که پرده‌های حجاب قلب را می‌شکافد و جان را به آتش عشقی سوزان در می‌افکند؟!
مگر نه آن که شوق دیدار و دست بردن در دریای وحدت با محبوب را عطشی باشد که هیچ مرهمی بر آن نتوان گذارد، مگر سیلاب اشک که دل را قرار باشد و جان را مرهم؟!
این کدامیک قصه عشق است که آتش سوزان آن را هیچ خاموشی‌اش نباشد و سیلاب اشک را در پی اش پایانی؟!
آه، این قصه مظلومیت تاریخ است
قصه تلخ خاموشی خورشید...
قصه زبح خورشید است بر زمین ناجوانمردی ها...

 

گوینده و تدوین:زینب غفوریان