پیامبراسلام(ص)؛ الگوی سخاوت

پیامبراسلام(ص)به گزارش ایکنا از لرستان، جود و بخشش از صفات برجسته انسانی است که اسلام و سیره پیامبراکرم(ص) آن را در مسیر صحیح، پُرثمر و هدفمند قرار داد، با این ویژگی انسان مؤمن، جذابیت خاصی می‌یابد و چشمه‌های انسانیت از وجودش جاری می‎شود.

اساساً دینداری با بُخل، سازگار نیست و به آموزه‌های آن جاذبه‌ای نمی‎دهد و از سیره پیامبراسلام(ص) چنین برداشت می‎شود که بخل و دور شدن از بخشش، مانع قبولی اعمال و مانع استجابت دعاست.

بخیل به سبب حبس اموال و ثروتی که خدای متعال به او داده دنیا و آخرت خود را ویران می‌کند؛ زیرا در این دنیا به‌دلیل همدردی نکردن با محرومان و دستگیری نکردن از آنها از محبوبیت، محروم و بی‌بهره خواهد بود و از سویی، سلامت و سعادت جامعه را به خطر می‌اندازد؛ افزون بر این، در آخرت نیز به جهنم سقوط خواهد کرد، ولی انسان سخی و بخشنده با عمل خود، هم دنیا و هم آخرت خود را آباد می‎کند؛ زیرا در دنیا محبوبیت دارد و در آخرت نیز اجر و مزد خود را می‎گیرد.

رسول خدا(ص) فرموده است: «سخاوت، درختی از درخت‌های بهشت است که شاخه‌‌های خود را بر زمین آویخته، پس هر کسی یکی از شاخه‌‌های آن را بگیرد او را به بهشت می‎کشد» و نیز می‎فرماید: «انسان سخاوتمند به خدا نزدیک و از آتش جهنم دور است».(ملااحمد نراقی، معراج‌السعاده، ص 243)

پیامبر اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) بالاترین مرتبه جود و سخاوت را داشت، هرگز کسی را از خود نمی‎راند مگر اینکه حاجت او را برآورده می‎ساخت از جابر بن عبدالله روایت شده که «هرگز چیزی از آن حضرت خواسته نشد که نه بگوید».(احمد نویری،  نهایة‌الارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 226)

اساساً پیامبر بزرگوار اسلام پیش از بعثت نیز بخشنده و سخاوتمند بود، بار زندگی ناتوان را بر دوش می‎کشید و فقیران و مستمندان را یاری می‎کرد حضرت خدیجه، همسر پیامبراکرم(ص) به ایشان چنین می‎گوید: «تو بار زندگی ناتوان را بر دوش می‌کشی و نادار را برخوردار می‎سازی».(محمدابوزهره، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، ج 1، ص 377)

رسول اکرم(ص) هرگز نیازمندی را بی‌آنکه نیازش را برطرف سازد، برنمی‎گرداند و تا آنجا سخاوت و بخشش می‌ورزید که اگر چیزی داشت می‌بخشید و اگر نداشت بار زندگی و بدهی او را بر دوش می‌گرفت تا بدین وسیله نیاز حاجتمندان را برآورده سازد.

انس بن مالک خدمتگذار رسول گرامی اسلام نقل کرده است: «مردی به نزد رسول خدا آمد و چیزی درخواست کرد آن حضرت گوسفندانی را که در فاصله دو کوه مشغول چرا بودند به او بخشید آن مرد به سرزمین خود برگشت و گفت: مسلمان شوید که محمد چنان عطا می‎کند و می‌بخشد که اصلاً از تنگ شدن دست بیمی ندارد».(احمد نویری، نهایة‌الارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 226)

اسلام دین اعتدال است و همه دستورهای خود را با در نظر گرفتن اعتدال و میانه‌روی صادر کرده است، در بذل و بخشش هم انسان باید میانه‌رو باشد در غیر این‌صورت دچار تنگدستی خواهد شد و خداوند متعال در آیه 29 سوره اسرا با این مضمون «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» در این رابطه فرموده است: «و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده‏‌دستى منما تا ملامت‏ شده و حسرت‏‌زده بر جاى مانى» که مفسران شأن نزول این آیه را در مورد انفاق و بخشش رسول اکرم(ص) دانسته‌اند و گفته‌اند: «رسول خدا(ص) هرگز کسی را که از وی چیزی درخواست می‎کرد رد نمی‎کرد مگر اینکه به او چیزی می‎بخشید، چنانکه روزی زنی فرزند خود را فرستاد تا از پیامبر خدا چیزی بخواهد و به او گفت: اگر حضرت فرمود: نزد ما چیزی نیست، بگو که پیراهن خود را به ما بده! آن پسر چنین گفت: پس رسول خدا(ص) پیراهن خود را از تن درآورد و به او داد در پایان بخشش حضرت، خدای متعال آیه مذکور را نازل کرد و به میانه‌روی در بذل و بخشش و انفاق فرمان داد».(المیزان، ج 13، ص 99)

جود؛ عامل جذب مردم به پیامبراسلام

رسول خدا(ص) با بخشش‌هایی که خالصانه و به انگیزه‌های الهی می‎کرد در دل قبیله‌ها و تیره‌های گوناگون نفوذ و آنان را به سوی اسلام جذب می‎کرد اگرچه برخی، برای بهره‌مند شدن از انفاق و بخشش‌های آن حضرت و به ظاهر، خود را با اسلام منطبق می‎کردند، ولی در باطن همان کینه و دشمنی گذشته را در دل داشتند، ولی این مسئله عمومیت نداشت و بسیاری از افراد از همین طریق به اسلام روی آوردند.

یکی از افراد قبیله بنی‌ثعلبه نقل کرده است: «ما چهار نفر بودیم که پس از «جعرانه» در سال هشتم هجری به مدینه آمدیم و به نمایندگی از افراد قبیله‌‌مان نزد حضرت رفتیم و گفتیم: «همه افراد قبیله ما اقرار به اسلام دارند» رسول خدا(ص) ما را به میهمانی دعوت کرد، مدتی در آنجا اقامت کردیم سپس هنگام وداع و بازگشت به بلال فرمود: به اینان نیز مانند بقیه هدایا و جوایزی بده، بلال رفت و ظرفی آورد که در آن نقره بود و به ما داد، به هر نفر از ما پنج اوقبه داد حضرت فرمود: «نزد ما درهم نیست» آن‌گاه با حضرت وداع کردیم و به سوی سرزمین خود رهسپار شدیم».(ابن‌کثیر، سیرة‌النبویه، تحقیق مصطفی عبدالوحید، ج 4، ص 172)

چند نفر از قبیله بنی‌عقیل بن کعب به نام‌های ربیع بن معاویه، مطرف بن عبدالله و انس بن قیس به حضور رسول خدا(ص) رفتند و مسلمان شدند، رسول خدا وادی عتیق را که سرزمینی دارای نخلستان و چشمه‌سار بود در اختیارشان گذاشت و با آنان قراردادی بدین مضمون نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول خدا(ص) سرزمین عقیق را در اختیار ربیع، مطرف و انس می‎گذارد و این فرمان تا هنگامی که ایشان نماز بگزارند و زکات بپردازند و گوش به فرمان و مطیع باشند، معتبر است».(احمدنویری، نهایة‌الارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 49)

و نیز روایت شده است: گروهی از «نجیب» که سیزده مرد بودند در سال نهم هجری به حضور رسول خدا(ص) آمدند، حضرت به گرمی آنان را به حضور پذیرفت و به بلال فرمود: از ایشان به خوبی پذیرایی کن و به آنان بیشتر از دیگران هدیه ببخش، سپس فرمود: آیا کسی هم از شما باقی مانده است؟ گفتند: آری، نوجوانی که از همه ما کوچک‌تر بود کنار بارهایمان مانده است.فرمود: او را هم پیش ما بفرستید آن نوجوان آمد و از رسول خدا(ص) خواست در حق وی دعا کند تا خدا بی‌نیازش را در دلش قرار دهد و رسول گرامی اسلام هم دعا کرد و چنان شد که آن نوجوان می‌خواست، آن‌گاه به او نیز به همان اندازه که به دیگران داده بود، عطا کرد».(ابن‌کثیر، سیرة النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، ج 4، ص 179)

به کار گرفتن عقل موجب تعدیل خواهش‌های نفسانی از تفکر عاقلانه و منطبق با فطرت راه تکامل سریع انسان را هموار می‌کند، با کنترل افکار انسان وارد عرصه‌های گناه‌آلود نمی‌شود به‌عنوان مثال در آیه 32 سروه اسراء آمده است: « وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلًا؛ و به زنا نزديک مشويد چراكه آن همواره زشت و بد راهى است» و امام علی(ع) نیز فرموده است: من عقل عفَّ؛ عقل تمایلات انسان را به مسیر خیر و صالح هدایت می‌کند» کمااینکه انسان برای زندگی سعادتمندانه، نیاز به فکری عفیف دارد.