نگاهی به مکتب سهروردی

سهروردیسهروردی یکی از فیلسوفان مطرح ایرانی است. وی یکی از مهمترین و برجسته‌ترین فیلسوفان اشراقی محسوب می شود و در واقع خود او بنیانگذار مکتب اشراق است. این مکتب ترکیبی از فلسفه و عرفان است. سهروردی از فلاسفه یونان باستان و افلاطون تأثیر زیادی گرفته است. از سوی دیگر او از منتقدان آرای ارسطو به شمار می‌رفت. در واقع آرای سهروردی در راستای آرای نوافلاطونی قرار دارد. این مکتب در پایان دوره کلاسیک و اوایل دوران مسیحیت تأثیر زیادی بر اندیشه فلسفی داشت و این مکتب شیخ اشراق ترکیبی از آرای نوافلاطونی و عرفان اسلامی بود.

زبان فلسفی سهروردی زبان پیچیده‌ای است و علت این امر تسلط وی به منطق، استعاره، ادبیات و شعر و عرفان و فلسفه بوده است. وی با توجه به اینکه فقط 37 سال عمر کرد، اما آثار خیلی مهمی را به نگارش درآورده است.

سهروردی به رغم اینکه فیلسوف بسیار مهم و برجسته‌ای است، اما چندان در غرب شناخته شده نیست و آثار اندکی از وی در غرب ترجمه شده است. بر همین اساس تأثیر او بر فلسفه غرب مانند تأثیری که برخی فلاسفه اسلامی داشته اند، نبوده است. البته این مختص فقط سهروردی نبود که در غرب مورد غفلت واقع شد، بلکه سایر متفکران مکتب نوافلاطونی در اندیشه اسلامی در مغرب زمین و در اندیشه غربی مورد غفلت واقع شده‌اند.

موسس فلسفه اشراق شیخ شهاب‌الدین سهروردی در مقدمه مهمترین کتاب فلسفی خود یعنی حکمت الاشراق مطالبی را بیان می‌کند که برای بیان منابع فلسفه اشراق مفید و همچنین جایگاه کشف و شهود در آن قابل مشاهده است. سهروردی در مقدمۀ حکمت الاشراق اظهار می‌کند که روش اشراقی از ذوق حکمای اهل باستان، از تعالیم هرمس حکیم پدر فرزانگان و کسانی که همچون فیثاغورث و اندیشه‌های افلاطون سرچشمه می‌گیرد. سپس می‌گوید: سخن آن بزرگان مرموز بوده و ایراد و اعتراضی اگر باشد به ظاهر اظهارات ایشان است وگرنه مقاصد اصلی آنان ایرادپذیر نیست و اصولا رمز قابل ایراد و اشکال نیست و اصل «نور و ظلمت» شرق نیز که طریقه و روش حکمای ایرانی مانند جاماس و فرشاوسترو و بزرگمهر و حکمای پیش از ایشان است بر همین طریقت استوار است. 

(مجموعه مصنفات شیخ اشراق: 10و 11) با بررسی منابع فلسفۀ اشراق که به اظهار خود سهروردی مطرح شده است متوجه می‌شویم که فلسفه اشراق از منابعی تغذیه شده است که توجه به دریافت‌های دل و کشف و شهود از مبانی آنها بوده است. به عنوان مثال در میان حکمای الهی یونان خصوصاً افلاطون که برای دریافت حقیقت عالم که عالم مثل می‌نامد ما را به سیر و سلوك معنوی فرا می‌خواند، سهروردی روش ایشان را برمی‌گزیند و مقام او را بالاتراز ارسطو می‌داند و همینطور حکمای ایران باستان و اصل نور و ظلمت مشرق زمین که رنگ و بوی عرفانی و توجه به مقام کشف و شهود دارد در فلسفه اشـراق جایگاه ویژه‌ای دارد.

 سهروردی نیز به‌عنوان یک فیلسوف برای دریافت حقیقت وجود، شیوه‌ای را انتخـاب می‌کند تا موجود حقیقی به تعبیر خود او نور الانوار را دریافت و مشاهده و هم با برهان عقلی او را بیابد، البته این شیوه روشی است که حتی در میان اروپاییان نیز طرفدارانی دارد، مثلاً برگسون نیز درون‌بینی را یکی از راه‌های مهم حقیقت به شمار می‌آورد.‌

مکتب شیخ اشراق فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و فلسفه اشراق را شریف‌ترین و بلندمرتبه‌ترین مرحله شناخت می‌شناسد. پس مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست.

 سهروردی در تقسیم‌بندی حکما صرفاً حکیمی را خلیفه خداوند و پیشوای معنوی مردم می‌داند که هم در حکمت ذوقی و هم در حکمت بحثی متبحر باشد، نشان از توجه ویژه به سیر و سلوک قلبی و کشف و شهود در مکتب اوست. سهروردی با وارد کردن راه کشف و شهود به وادی حکمت در سیر تکامل فلسفه اسلامی تاثیر بسزایی گذاشته و راه را برای بروز و شکوفایی فلسفه صدرایی هموار نموده است، البته توجه به سیر و سلوک عرفانی و مشاهده قلبی در حکمـت اشراق برای دریافت حقیقت منافاتی با حکمت بحثی و استدلال و برهان ندارد، بلکه حکمت اشراق نیز در عین حال که مقام والای کشف و شهود را ارج می‌نهد استدلالیان را نیز محترم می‌شمارد و به آن توجه دارد، تا جایی که جز مبانی حکمت اشراقی محسوب می‌شود.

برگرفته از دایره المعارف بزرگ اسلامی