گفت‌وگوی ایکنا با فرزند آیت‌الله ناصری / ۲
فیلم | روایتی از آیت‌الله ناصری(ره) درباره حق‌الناس

حجت‌الاسلام محمدرضا ناصری، فرزند آیت‌الله محمدعلی ناصری؛ استاد اخلاق شهر اصفهان در گفت‌وگو با ایکنا، درباره حق‌الناس می‌گوید: در منابر این قصه را می‌گفتند که یکی از روحانیون برای من تعریف کرد که ما با پای پیاده به کربلا می‌رفتیم؛ در بین راه کفش من پاره شد و وارد کاروانسرایی شدیم و کفش را به پینه‌دوزی دادم تا پینه کند و خواستم اجرت بدهم ولی پولم درشت بود لذا پینه‌دوز به ما گفت بروید و در راه برگشت حساب کنید؛ ما رفتیم و برگشتیم طرف فوت کرده بود و من آن مبلغ را از شکافِ در داخل مغازه انداختم تا ورثه بردارند. شب در عالم رؤیا دیدم که محشر به پا شده و ناگهان دیدم کوهی از آتش به سمت من آمد و دیدم همان پینه‌دوز به من گفت اجرت و مزد مرا بده و من دیدم پولی ندارم و گفتم که پول را داخل مغازه انداختم ولی او قبول نکرد و گفت اگر پول نداری بیا من تو را به سینه خودم بفشارم ولی قبول نکردم؛ بعد گفت که کف دستم را روی سینه تو بگذارم ولی قبول نکردم و بعد گفت پس سر انگشتم را روی سینه تو بگذارم؛ قبول کردم و وقتی گذاشت از آتش آن سینه من سوخت طوری که سال‌ها از آن خواب می‌گذرد اما هنوز از سوزش آن، از سینه من چرک و خون می‌آید. لذا درباره حق‌الناس هم خیلی توصیه داشتند و هم خودشان خیلی رعایت می‌کردند و هم در منزل به ما و والده تذکر می‌دادند.

{$sepehr_media_3238049_400_300}