به گزارش ایکنا، القدس العربی در مقالهای به قلم محمد ترکی الربیعو، نویسنده سوری به بررسی تاریخچه لباسهای عربی از صدر اسلام تا کنون پرداخته است که ترجمه بخش دوم این مقاله از نظر میگذرد:
آن دوران، در خاور نزدیک پوشاندن سر برای مردان و زنان رایج بود، اما در آن دوره عمامه در مقایسه با دوره بعدی اهمیت نمادینی پیدا نکرد.
در جنگها، مسلمانان علاوه بر کلاهخود، سپرهای فلزی نیز بر سر میگذاشتند. محققی به نام تئودور نولدکه معتقد بود این سپرها منشأ اتیوپیایی دارند، اما بعداً مشخص شد که از ایرانیان گرفته شدهاند.
در اینجا، استیلمن استدلال میکند که ماهیت زاهدانه امت اسلامی در مدینه، مسلمانان را به پرداختن به تجملات از هر نوعی ترغیب نمیکرد. اما با منتقل شدن مسلمانان به خارج از شبه جزیره عربستان، بنیامیه شروع به نادیده گرفتن زندگی زاهدانه پیشینیان خود کردند و آشکارا تحت تأثیر فرهنگ امپراتوری حاکم بر دربار بیزانس و کاخهای ساسانی قرار گرفتند. با این حال، لباسهای معاویه بن ابی سفیان، مؤسس حکومت اموی، ساده بود.
بر اساس برخی منابع، هشام بن عبدالملک، اولین خلیفهای بود که لباسهای گلدوزی شده و پر زرق و برق میپوشید و این لباسها مخصوص او دوخته میشد.
میتوان گفت که لباسهای شبیه البسه یونانی که خیاطهای سوری میدوختند، بیانگر دیدگاه آنها به لباسهای مدرن بود، بهویژه که بسیاری از این افراد مسیحی بودند. اما به مرور زمان، لباسهای یونانی با لباسهای مربوط به فرهنگ اسلامی رایج در هم آمیختند و با پایان خلافت اموی، عربهایی که به خراسان نقل مکان کردند، در ساختار جامعه محلی فارسها ادغام شدند و شروع به پوشیدن لباسهای خاص مردم بومی سرزمین فارس کردند.
در زمان خلافت عباسیان، شرایط برای بروز لباس اسلامی جهانی مهیا شد و این لباس به گونهای بود که از یک سو دارای خصوصیات تمدن عربی اسلامی بود و از سوی دیگر ویژگیهای تمدنهای ایرانی، ترکی و یونانی را داشت.
عوامل متعددی در ظهور این پوشش جدید نقش داشت. از جمله: افزایش شمار مسلمانان غیرعرب، تأسیس پایتخت جدید خلافت در بغداد، ظهور طبقهای از کاتبان ایرانیتبار که به نویسندگی میپرداختند و تأثیر خوبی در رشد الگوهای جدید فرهنگی و ذائقه اجتماعی داشتند.
طبق نوشته مورخان، برخی از مردان در آن دوران پیراهن زیبا و گشادی میپوشیدند که به «غلاله» معروف بود و روی آن پیراهنی خط دار به تن میکردند. بر روی این دو پیراهن نیز خرقهای از کتان نازک یا ابریشم خالص به نام اسکندرانی میپوشیدند. سپس عمامه یا سرپوشی نیشابوری بر سر میگذاشتند. در آن زمان پوشیدن لباسهایی با رنگهای متضاد، مناسب نبود.
در آن دوران، جورابها از حریر یا پشم بز بافته میشد و لباسهای جدیدی برای زنان با پارچههای گلدوزی شده با نخهای طلایی و نقرهای تولید میشد. کفشها نیز در هند از خز درست میشد.
قیمت لباسهای فاخر مردانه در بازارهای بغداد در قرن سوم هجری بین 5 تا 30 دینار بود و اجرت تولید کننده این لباسها در ماه از 2 و نیم دینار بیشتر نمیشد.
در این زمینه، استیلمن میگوید که لباس مردم عادی بر خلاف لباسهای بلند و گشاد نخبگان، از لباسهای کوتاه تشکیل شده بود. نقاشیهایی از کارگران وجود دارد که فقط شلوار یا شلوار و عبای کوتاه به تن داشتند. ملوانان، دریانوردان، خدمتکاران و کارگران حمامهای عمومی، هنگام انجام کار خود زیرشلواری کوتاهی به نام تبابین (جمع تبان) میپوشیدند. طبقه فقیر جامعه نیز لباسهای پشمی میپوشیدند، مانند پیروان فرقه صوفیه که به ریاضت و زهد میپرداختند.
در دوران فاطمیان، علاقه به مد و لباس به اوج خود رسید و لباسهای سفید گلدوزی شده با نخهای طلایی و نقرهای ظهور پیدا کرد. عمامه خلیفه گرانبهاترین قسمت لباس او بود که شامل یک کلاه پفدار پیچیده شده در دستمالی بود که مناسب مقام حاکم بود و تماماً با سنگهای قیمتی و جواهرات تزیین شده بود.
با روی کار آمدن ایوبیان و بعد از آنها ممالیک، شاهد رواج پوشاک جدید خارج از چارچوب نظام حاکم هستیم. نخبگان جدید بسیاری از سبکهای لباس، به ویژه لباسهای نظامی را از آسیای مرکزی آوردند. کفشها معمولاً تا زانو بود و اغلب از چرم سیاه، قهوهای یا قرمز ساخته میشدند و ممکن بود در قسمت جلو با میخهای فلزی تزیین شوند.
مؤلف کتاب معتقد است که واژه پارچه نخستینبار در قرن دهم به وجود آمد، اما به نظر میرسد در عصر ممالیک رواج پیدا کرد. این کتاب فصلهایی را به قرنهای اول دوره عثمانی اختصاص نمیدهد، زیرا در قرن نوزدهم شاهد یک روند تغییرات عمده بودیم، زمانی که نخبگان لباسهای سنتی را کنار گذاشتند و شروع به پوشیدن لباسهای اروپایی کردند.
خاندان خدیویان اولین نخبگان حاکم عرب بودند که به پیروی از سلطان محمود دوم عثمانی که لباس غربی را در لباسهای نظامی و غیرنظامی خود استفاده میکرد، لباس اروپای غربی را برگزیدند.
لباس جدید نظامی که به سربازان ترکیه تحمیل شد بخشی از تغییرات جاری بود. علاوه بر کت و شلوار، سربازان شروع به پوشیدن کفشهای تنگ با بندهای چرمی کردند و به جای شلوارهای پفدار که مانع حرکت سربازان میشد، شروع به پوشیدن شلوارهای پشمی کردند که به آنها امکان مانور میداد.
دانشجویان عرب در اروپا نیز در توسعه پوشش غربی نقش داشتند. با این حال، نویسنده معتقد است که مردان کسانی بودند که شروع به کنار گذاشتن لباس سنتی کردند، زیرا آنها بیشتر پذیرای ایدههای جدید بودند. ولی ما این نتیجهگیری را نادرست میدانیم.
به نظر میرسد که بیماری نویسنده یا صرفاً تکیه او به متون به عنوان منبع اصلی استناد، گاهی باعث میشود که او از وضعیت موجود درک درستی نداشته باشد. به عنوان مثال، او اشاره میکند که مردان در اکثر کشورهای عربی شروع به پوشیدن لباسهای اروپایی کردهاند، اما پوشش سر مردان تا لحظه فوت نویسنده به شکل قبل باقی بوده است.
نویسنده در فصل هفتم کتاب خود که توسط شوهرش تنظیم شده است، سعی میکند تاریخ حجاب را بیان کند و معتقد است که در گذشته حجاب در جهان اسلام از کشوری به کشور دیگر با توجه به تفاوتهای آداب و رسوم، متفاوت بوده است. اما امروزه در تمام کشورهای اسلامی به یک مد و سبک واحد تبدیل شده است.
او همچنین بیان میکند که در سالهای اخیر، شلوار جین نه تنها به یک لباس جدید، بلکه ابزاری برای سرپیچی از سنتهای والدین تبدیل شده است. شاید نزدیک شدن زمان فوت نویسنده مانع از تکمیل پروژهاش شد و شاید اگر بیشتر عمر میکرد، تاریخ شلوار جین را نیز در جهان عرب بررسی میکرد، همانطور که بسیاری از دانشمندان مردمشناسی اخیراً با مشاهده تضاد بین شلوار جین و مذهب و سنت در خاورمیانه این کار را انجام دادهاند.
ترجمه از فرشته صدیقی