اساسی‌ترین آیه صلح در قرآن

اساسی‌ترین آیه صلح در قرآنحجت‌الاسلام علیرضا قبادی، جامعه‌شناس و کارشناس دین، سلسله یادداشت‌هایی با محور بررسی جایگاه صلح در قرآن کریم نوشته و در اختیار ایکنا قرار داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

در گفتار اول  به صورت مختصر به اهمیت صلح در روابط و حیات اجتماعی اشاره شد. در گفتار دوم به تعریف صلح و مفاهیم مترادف آن در قرآن کریم پرداخته شد و در این گفتار به اساسی‌ترین آیات مربوط به صلح یعنی آیات 61 و 62 سوره انفال اشاره شده است.

در گفتار گذشته اشاره شد که، ماده سلم( س. م.ل) در قرآن کریم مترادف صلح است. در قرآن کریم از این ماده، وزن‌های سِلْم و سَلْم، (به کسر و فتح سین و سکون لام) به معنای مسالمت، صلح آمده است. البته وزن‌های دیگر از ماده سلم در معانی غیر از صلح نیز به کار رفته است که از موضوع این گفتار خارج است.
 
از آیاتی که ماده سلم به معنای صلح بکار رفته است، آیه ۶۱ سوره انفال است. شاید این آیه از اساسی‌ترین آیات در زمینه صلح باشد؛ زیرا هم سیاق آیات درباره جنگ و صلح، معاهدات جنگى، نقض معاهده و مانند آن است و هم در مفهوم صلح مصطلح صراحت دارد. در آیه 61 آمده است «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست». آیه بعد نیز برخی نگرانی و دغدغه‌ها را به عنوان عدم پذیرش صلح، رد می‌کند و می‌فرماید:« وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ؛ و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید».

این آیات خطاب به پیامبر(ص) تصریح می‌کنند: اگر دشمن به صلح و روش ‍ مسالمت‌آميز رغبت كرد، تو نيز به آن متمايل شو و به خدا توكل كن و مترس از اينكه مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافلگير كند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت كنى، هيچ امرى خداوند را غافلگير نكرده و هيچ نقشه‌اى او را عاجز نمى‌سازد، بلكه او تو را يارى نموده و كفايت مى‌كند.

همانگونه که در آیات ۶۱ و ۶۲ تصریح شده است، پذیرش صلح، امر مفروض است و و گمان‌های نامعتبر مانع از قبول صلح نمی‌شود.

سیاق آیات نشان می‌دهد که تمایل صلح در این مصداق، درباره کسانی است که پیمان را نیز نقض کردند؛ با وجود نقض پیمان، آیه ۶۱ می‌گوید اگر دشمن‌ تمایل به صلح داشت تو نیز به صلح متمایل باش. از نکات جالب توجه و تامل در آیه مزبور، کاربرد یک فعل («جنح»/تمایل یا خضوع) هم برای تمایل دشمن و هم برای متمایل بودن پیامبر(ص) است.

شخصی به قبول ولایت عهدی (بستن پیمان با مأمون) آن حضرت با مأمون انتقاد داشت و آن را نادرست می‌پنداشت. وی به امام عرض کرد چرا ولایت عهدی مأمون را قبول کردید؟ امام در پاسخ او فرمودند: آیا پیغمبر شأن بالاتری دارد یا وصی؟ آن فرد پاسخ داد: پیغمبر، امام، پرسش دیگری مطرح کردند و فرمودند: آیا قبول مسئولیت در(حاکمیت) مسلمان بدتر است یا در( حاکمیت) مشرک؟ آن شخص پاسخ داد مشرک. آنگاه امام فرمودند: یوسف(ع) پیغمبر خدا بود و عزیز مصر یک فرد مشرک. حضرت یوسف(ع) خودش درخواست مسئولیت کرد در حالی که من مجبور به قبول مسئولیت شدم. گویا، امام با چنین استدلالی، تمایل به پذیرش صلح را که آن شخص امری مذمومی می‌دانست، رد کرد.