دهم شهریورماه در تقویم کشورمان سالروز متفکری را به یاد میآورد که همه عمر بلند و فرزانهاش، معلم بود. استاد فلسفه و غرب شناس برجستهای که دریافته بود فلسفه روح فرهنگ است و نباید به شکل مباحثی انتزاعی و صرفا مدرسی با آن مواجه شد. کریم مجتهدی غرب رفته فلسفه خوانده ای است که از اندیشه غرب میگوید اما نه مانند آن کسانی که مرعوب و مدهوش غرب میشوند و جز آن چیزی نمیبینند. او معتقد بود که حیات یک سنت فکری درگرو خطر کردن و مواجهه با تفکر است. او شناخت از غرب و فلسفه غربی را نوعی حل شدن در ذات انسانی و جامعه غربی نمی دانست بلکه نوعی فهم از وقایع برای افقگشایی در ساحت ایرانی بودن و چگونه ایرانی بودن را مطرح میکرد. او بر این باور بود که فیلسوف کارش این نیست که آرای فلسفی را جمع آوری کند بلکه باید خطر را در مواجهه با تفکر را بپذیرد، فلسفه مدرن در این چالش ریشه میدواند و سنت تفکر در این خطر پذیری پویا میشود. به همین سبب همه عمر گرانمایهاش آموختن بود.
قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این گفتوگو از کریم مجتهدی میگوید، از اندیشه که همه عمر در تلاش بود و هیچ گاه از پای ننشست. مشروح گفتوگو، بدون هیچ مقدمه و تکلفی به مخاطبان اهل اندیشه تقدیم میشود.
ما معلم و جستجوگر هستیم
نخستین ویژگی مهم برای کریم مجتهدی که میتوان از آن سخن گفت مشخصه نیرومند معلم بودن اوست. اواخر عمر دائما تکرار میکردند که ما معلم هستیم و فیلسوفان برجستهای مانند سقراط، افلاطون و فارابی و ابن سینا به ما یاد دادند که علم با هیچچیزی قابل مقایسه نیست و برترین ویژگی یک معلم دانشجو بودن و پژوهش کردن است. به کرات بیان میکردند که معلم بودن مهمترین خصیصه یک استاد است، معلم بودن از دیدگاه او تدریس کردن نبود، به صراحت هم بیان میکردند. اگر چه در کلاسهای ایشان نبودم اما با هم مراوداتی داشتیم که در ابتدای سخنانشان بیان میکردند که هر استادی چه در دانشگاه و چه در نظام آموزش و پرورش، باید معلم باشد و مهمترین ویژگی معلم، روحیه پژوهش و تحقیق است. ایشان که با یک نظام کاملا سختگیرانه علمی بزرگ شده بودند، اعتقاد داشتند که ما چیزی نمیدانیم و سقراط به ما آموخت که ما دانایی چندانی نداریم و معلم جستجوگر دانش است. معلم را از باب تواضع و فروتنی به کار نمیبریم اگرچه آن هم ویژگی مهمی است، اما جستجوگری، در پی دانش بودن و کندوکاو کردن، مهمترین ویژگی بود که میشد برای او مطرح کرد.
بر این باورم که اگر بخواهیم در ایران ۵۰ سال اخیر، استادی را پیدا کنیم که روحیه جستجوگری و دانایی را داشته باشد به دو نفر میتوانم اشاره کنم، یکی کریم مجتهدی و دیگری رضا داوری اردکانی است.
دانش ذخیره کردن نیست
این مسئله مهمی است که استادان ما بیاموزند معلم بودن توقف کردن و دانش را ذخیره کردن نیست؛ بلکه مداوم جستجو کردن، کنکاش کردن و در عین حال در مقام استادی باز تفسیر، باز خوانش و بازسازی اندیشهها را پی گرفتن است.
فاعل شناسای ایرانی
کریم مجتهدی خود ایران به مثابه ایران بود، نه به مثابه صرف جغرافیا، همان نکتهای که در کتاب «ابن سینا و خرد ایرانی» از آن گفتهام؛ برای او ایران به مثابه تفکر و سنخ متفاوتی از اندیشیدن اصالت داشت و این اصالت تفننی و ذوقی نبود؛ یعنی او علیرغم دلبستگی، مهارت وتواناییاش در حوزه فلسفه غرب، ایران برایش اصالت داشت؛ مانند همه ایرانیها، اساتید و معلمان، اما برای او ایران، قوم مداری نبود. مجتهدی، ایران را گسترده معنا میکرد؛ یعنی ما سنخی از تفکر داریم که متعلق به ایران فکری و خرد ایرانی است که این نوع مواجهه اخلاقی و انسانی است.
احیای حکمت ایرانی
یک بار در مراسم رونمایی کتاب «خوانش نو از فارابی» در پژوهشگاه علوم انسانی استاد را دیدم، همان کتابی که در تیتر دومش گفته بودم؛ گسست معرفتی بنیادین از یونان. کریم مجتهدی تحصیل کرده غرب بود، طبیعتا باید به من عتاب میکرد که فیلسوفان ما ادامه تفکر یونانیاند، همچنان که بسیاری از محققان، مستشرقان و حتی متفکران ما متأسفانه این دیدگاه را دارند. او در همان نشست به من گفت که حرف تو درست است و فارابی، فارابی است، یونانی زده نیست و متعلق به خرد ایرانی است. ابن سینا و سهروردی نیز همین گونهاند.
من موافق دستاوردهای فکری به خصوص در حوزه علوم انسانی در غرب از حیث تاریخی هستم و نه از حیث اصالت. کریم مجتهدی استاد برجسته آن حوزه بود و بر این باور که ما نباید میراث و سنت حکمی و فلسفی ایران را کنار بزنیم و لذا علاقمندی به ابن سینا و سهروردی از باب تأکید بر حکمت مشرقی و ایرانی بود. او به شدت مخالف با دلدادگی به سنت فکری غرب بود، اینکه ما اندیشههای خود را ذیل غرب و یونان ببینیم.
هنگامی که کتاب ابن سینا را نوشتم، در آن جا گفته بودم که توسط گوندیسالینوس ترجمه آثار ابن سینا برای غربیان پیش از آثار ابن رشد بوده است، کریم مجتهدی هم بر این باور بود، او معتقد بود غرب به شدت مدیون ابن سینا و فارابی است.
در فرانسه مکتبی وجود دارد که کاملا با اندیشه و فلسفه ابن سینا عجین هستند از آکویناس تا نوتوماسیها که از افراد شناخته شده آنها میتوان به ژیلسون و کربن اشاره کرد. مجتهدی آنها را میشناخت و شیفتگی و دلدادگی کربن را به ابن سینا و تفکر ایرانی میدید، او از یک بنیان و اصالت خاص فلسفی برخوردار بود و یکی از دستاوردهای فکری او هم این بود که ایران اصل است و ما نمیتوانیم میراث فکری ایران را کنار بزنیم لذا علاقهمندی او به ابن سینا و سهروردی از باب حکمت مشرقی و ایران بود.
یک بار که با هم در باب حکمت مشرقی صحبت میکردیم متوجه شدم به شدت به حکمت مشرقی اعتقاد دارند، علیرغم اینکه اساتید جوان ما اصلا اعتقاد به میراث فکری خودمان ندارند. مجتهدی بر این باور بود که ابن سینا، سهروردی و سنت خسروانی یعنی خرد ایرانی متعلق به ما، او همه عمر کوشید تا این سنت فکری را احیا کند و در این مسیر تلاش کرد.
رابطه مکانیکی و نقد نظام آموزشی
یکی از انتقادات کریم مجتهدی به سیستم نظام آموزشی در رابطه استاد و دانشجو این بود که به دیدگاه او، تبدیل به یک رابطه مکانیکی شده است. او معتقد بود که استاد، دانشجو میپروراند؛ پرورش، پروراندن و بالیدن دانشجو در کنار استاد محصل میشود، اگر استاد تلاش جدی و علمی نکند دانشجو پرورانده نمیشود. اگرچه او به ساختار نظام دانشی ما منتقد بود و میگفت که ما نظام علم نداریم، هر کس دارد کوشش فردی میکند. او تا پایان عمر چنین کوششی را داشت و ما هم عمدتا آدم ۸۵ سالهای را میدیدیم که روحیه پژوهش و تحقیق داشت.
از سوی دیگر او دستگاه و یا دانشگاهی را میدید که بیاعتنا به اساتیدی هستند که کوشش علمی میکنند و از طرفی اساتیدی را میدید که روحیه پژوهش در آنها کمرنگ شده، لذا انتقاداتش بیشتر سازنده و ایجابی بود. او به دنبال راهی بود که آینده ایران را که مبتنی بر دستاوردهای فکری و کوششهای تحقیقاتی اساتید است، خاموش و پژمرده نبیند. او از وضعیت علوم انسانی در ایران نگران بود؛ یعنی اعتقاد داشت که ما به نحو بنیادی به علوم انسانی توجه نمیکنیم و در سایه سایر علوم غیر انسانی آن را دفن کردهایم. او بر این اهمیت تأکید داشت که همه بنیانهای نظری و تعاملات انسانی بر پایه علوم انسانی ظهور پیدا میکند.
چرا غرب در حوزه علم پیشرفته کرده؟
مجتهدی مانند فوکو که معتقد است در 300 سال اخیر نظام قدرت در غرب، نظام علم، دانشگاه، فرهنگ و اخلاق خود را شکل داده و تصمیم میگیرد که بر اساس نقشه قدرت تحولات علمی را پیش ببرد نمیاندیشد بلکه او و ما اینگونه میاندیشیم که غرب بر اساس نقشه قدرت تحولات، علم خود را شکل میدهد. او به درستی قائل بود ما فاقد نظام علم هستیم؛ نظام علم همان نهاد است، یعنی در آنجا علم راهبری و سوق داده میشود، استاد مورد تشویق قرار گرفته میشود، بنیانهای استراتژیک و حیاتی علوم ترسیم میشود، این در حالی است که ما در فضای علمی کشورمان با حجم کارهای تکراری در نوشتنها، در دانشگاهها، در سرفصلها، در دانش پروران مواجه هستیم و این نشان میدهد، مقداری اتفاقی و تصادفی عمل میکنیم؛ یعنی مرکزی نیست که نظارت داشته باشد که علم چگونه باید شکل بگیرد و به پیش برود، منظور من دستوری و تجویزی بودن علم نیست، یعنی دستاوردهای علم را سامان و انتظام ببخشد، او این مسئله را در غرب میدید. به طور مثال؛ من دوستی دارم در فنلاند که پژوهشی 300 صفحهای در خصوص سهروردی انجام داده که کتاب متوسطی هم بود، دانشگاه آنقدر از او حمایت کرد تا جایی که به او اجازه دادند قطب سهروردی پژوهی راه بیندازد و از سراسر جهان برای پذیرش دانشجوی سهروردی پژوه اقدام کند. این اتفاق برای پژوهشگران ما که در این عرصه کار میکنیم نمیافتد، کسی از ما نمیخواهد که دانشجو بپرورانیم، مگر اینکه خود مایل به انجام آن باشیم.
میراث عقلی ما خوانده نشده است
شما میبینید در غرب بزرگترین اندیشمندانشان جمع میشوند و «المباحثات» ابن سینا را میخوانند و من هر سال از دانشگاه درخواست میکنم که ما روی آثار ابن سینا کار کنیم. چرا غرب ده سال زمان میگذارد و اندیشمندانش ابن سینا میخوانند. ما درست است که روز پزشک را برای ابن سینا داریم و اشکالی هم ندارد ولی ابن سینا در درجه اول فیلسوف است بعد طبیب، ما متأسفانه اندیشههای حکمی ابن سینا که به ایران و حکمت مشرقی توجه بنیادین داشت توجه نمیکنیم و این همان روحیه و تلاشی است که کریم مجتهدی نسبت به فکر و حکمت ایرانی داشت.
دغدغه مهم کریم مجتهدی این بود که میراث ما مهم است، چرا غرب میخواند و ما نمیخوانیم، چرا غفلت داریم؛ لذا ایشان به کرات بیان میکردند که میراث عقلی ما خوانده نشده و کمتر به آن توجه کردهایم. ایشان کتابی دارد با عنوان «افکار سهروردی»، شما میدانید که ایشان عمده فعالیت خود را در حوزه فلسفه غرب داشتند اما افکار سهروردی مینویسند، برای اینکه سهروردی کسی است که تحت تأثیر ابن سینا دست به احیای سنت مشرقی و حکمت خسروانی زده است.
کريم مجتهدی پنج ویژگی مهم داشت نخست اینکه معلم بود، دوم اینکه دلداده ایران بود، سوم اینکه سنت فلسفه اسلامی برایش مهم بود، چهارم این که دغدغه آینده ایران و نظام علمی کشورش را داشت و پنجم اینکه بسیار کوشا، دقیق، منضبط، پژوهشگر و فیلسوفی بود که علاقمند بود بتواند دستاوردهایش مورد توجه نسلهای بعد قرار بگیرد.
گفتوگو از حدیث منتظری