نور جمال شخصیت والای حضرت ختمالمرسلین(ص) حتی در بازتاب کتب اهل سنت که شیعه آن را مخشوش و دورتر از واقع میداند نیز توان مجذوب ساختن جهانیان را داراست؛ این مهم در کتاب کارن آرمسترانگ تا حدود زیادی به وقوع پیوسته است.

به گزارش ایکنا؛ اسلامهراسی یا اسلاموفوبیا (به انگلیسی: Islamophobia) پدیدهای کهن در غرب مسیحی است که به نظر قدمت آن به اولین برخوردها و چالشهای جدی مؤمنین دین تازه با مسیحیان در دوران فتوحات مسلمانان در قلمرو امپراتوری بیزانس بازمیگردد که ردپای آن را در تاریخنگاریهای و آثار مسیحی آن زمان میتوان جستجو کرد. از اولین نمونههایی که ردپای این پدیده اجتماعی را میتوان در آنها بازجست، میتوان به «تاریخنگاری سبئوس (ناظر بر دوران افسانهای ارمنستان تا سال 661 میلادی)» و «تاریخنگاری تئوفانس (ناظر بر سالهای میان ۲۸۴ تا ۸۱۳ میلادی)» و همچنین آثار یوحنای دمشقی (675 یا 676م. تا 749م.) اشاره کرد، این آثار در برخورد با مسلمانها و بیان تاریخ و عقاید ایشان به وضوح غرض و جانبداری ضداسلامی را به نمایش میگذارند.
این پدیده اجتماعی با شروع جنگهای صلیبی به اوج خود رسید و کشیشهای مسیحی با بیان قرائتهایی تحریفشده از اسلام و سیره پیامبر(ص)، سعی در تهییج و تحریک مؤمنین مسیحی علیه مسلمانان برای شرکت داوطلبانه در این جنگها کردند. آنها با معرفی اسلام به عنوان دین شمشیر و خشونت و به تصویر کشیدن چهرهای جنگطلب، دغلکار و فاسد از نبی مکرم اسلام(ص)، این پدیده را بدل به یک بیماری هولناک اجتماعی کردند که عوارض آن، خود را در جنایتها و کشتارهای صلیبیون در مدت چندین سال جنگهای صلیبی به نمایش گذاشتند. به واقع میتوان گفت که در اثر این پروپاگاندای کلیسا و تصاویر خلاف واقعی که از اسلام و پیامبر آن به غرب مسیحی ارائه میشد، بخش گستردهای آنها تا سالها هرگز نتوانستند ذهنیتی شفاف از این دو داشته باشند.
این پدیده در دوران معاصر نیز وجود داشته و اندیشههای اسلامستیزانه همچنان به نفرتپراکنی علیه مسلمانان ادامه میدهند. پس از واقعه 11 سپتامبر سال 2001، آتش این پدیده دگربار از زیر خاکستر قرون متمادی زبانه کشیده و توسط برخی رسانههای غربی به جان گروهی از مردم اروپا و آمریکا افتاد که زبانههای آن به پیوندهای اجتماعی و آزادیهای دینی در غرب، آسیبهایی جدی وارد کرد. در چنین شرایطی پژوهشگرانی چون کارن آرمسترانگ، نویسنده کتاب «محمد: پیامبری برای زمانه ما»، سعی در بهبود این وضعیت و ترمیم پیوندهای اجتماعی جامعه اروپایی - آمریکایی با ارائه تصویری تازهتر و منصفانهتر از اسلام و پیامبر(ص) داشتند.
او در مقدمه کتاب خود با اشاره به سوابق پدیده اسلامهراسی، نیت خود از تألیف این کتاب را چنین مینویسد: «ما دیگر بیش از این نمیتوانیم این میزان تعصب و خشک مغزی را بپذیریم، چون این امر خود بهانهای به دست افراطیونی خواهد داد که از این سخنها برای به کسی نشاندن این مسئله استفاده میکنند که جهان غرب آماده جنگ صلیبی جدیدی علیه جهان اسلام خواهد شد»؛ همچنین در اینباره ادامه میدهد: «محمد(ص) مرد خشونت نبود. ما باید دوران حیات او را با اعتدال بیشتری بررسی کنیم تا دستاوردهای چشمگیر او را دریابیم. پر و بال دادن به تعصب بیجا یقیناً به تساهل، آزادی و محبتی که بهنظر از مشخصههای بارز فرهنگ غربی است لطمه خواهد زد.»
چنانچه دیدیم و پیشتر نیز بیان شد او در راستای بهبود پیوندهای اجتماعی و ترمیم آسیبهای وارده به تساهل و آزادیهایی که جهان غرب، امروزه داعیهدار آن است؛ تصمیم به ارائه بازخوانی تازهای از زندگی پیامبر اسلام(ص) میگیرد. برای اظهارنظر درباره میزان موفقیت او در هدفی که برای خود در نظر گرفته بود، میتوان به واکنشهایی که در رسانهها و روزنامههایی زمان انتشار این کتاب مراجعه کرد. به نقل از مترجم این کتاب نیویورکتایمز درباره این کتاب چنین نوشته است: «کتاب آرمسترانگ درباره زندگی پیامبر اسلام شروع خوبی است برای آنانکه میخواهند با یک نظر کلی بدانند بیشتر مسلمانان چه درکی از پیامبر و دینشان دارند»؛ همچنین باز به نقل از مترجم کتاب مجله اکونومیست در رابطه با این کتاب چنین نوشته: «این کتاب نوشتهای است احترامآمیز نه ابهت برانگیز، بصیرتبخش نه فضلفروشانه و از همه مهمتر خواندنی. موفقیت آن در این است که زندگی محمد(ص) را کاملاً مانند یکی از انسانها روایت میکند.»
این توصیفهای روزنامههای غربی از این کتاب به نظر نشانهایست برای موفقیت نویسنده این کتاب در به اجرا درآوردن اهداف خود و ارائه تصویری قابل قبول از پیامبر(ص). او نیز مانند بسیاری از شرقشناسان و اسلامپژوهان برای تحقیقات خود در زمینه تاریخ اسلام از منابع اهل سنت بهره برده است که با توجه به موفقیت کتابش و اصلاح نسبی چهره پیامبر(ص) در غرب، میتوان این نتیجه را گرفت: نور جمال شخصیت والای حضرت ختمالمرسلین(ص) حتی در بازتاب کتب اهل سنت که شیعه آن را مخشوش و دورتر از واقع میداند نیز توان مجذوب ساختن جهانیان را داراست، پس چه نیکو که شیعه و سنی در این زمانه که دین و به تبع آن اسلام در معرض تهدیدات جدی است رویکردی متحدانه اتخاذ کرده و با تمسک به حبلالمتین حضرت ختمالمرسلین(ص) و قرآن کریم از کیان اسلام، حراست و حفاظت کنند.
کتاب «محمد: پیامبری برای زمانه ما» نوشته کارن آرمسترانگ توسط علیرضا رضایت به فارسی برگردان شده و انتشارات حکمت، آن را در سال 1402 برای نوبت سوم و در 700 صفحه به چاپ رسانیده است.
پانوشت: از این کتاب ترجمههای دیگری نیز موجود است اما نویسنده این سطور از ترجمه مذکور در بالا بهره برده است.
همچنین، کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) (زاده ۱۹۴۴) نویسنده و پژوهشگر انگلیسی است که تاکنون 12 کتاب درباره دینشناسی تطبیقی تألیف کردهاست. وی به مدت ۷ سال راهبهای کاتولیک بوده سپس در ۱۹۶۹ در دانشگاه آکسفورد ادبیات کلاسیک و مدرن خوانده است. وی چندین برنامه تلویزیونی نیز درباره پولس رسول و تاریخ کلیسا تهیه کرده است. او سپس به نوشتن کتابهایی در زمینه اندیشه دینی روی آورد در حالی که جهان نگری او بر آمده از بینش دینی مسیحی و خرد باوری غربی است. وی همواره کوشیده است به عنوان یک پژوهشگر به دینها بنگرد. به سخن دیگر تلاش آرمسترانگ این بوده تا بنیاد مشترک دینهای سامی را بیابد و میان آنان پلی بزند.