دوران دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی، یکی از برهههای حساس و سرنوشتساز تاریخ معاصر ایران است که نه تنها در مقیاس ملی بلکه در سطح منطقهای و بینالمللی، تأثیرات عمیقی به جای گذاشت. جنگی که در آن ملت ایران با اتکا به ایمان، همبستگی و فرهنگ ایثار و شهادت، در برابر یکی از بزرگترین حملات نظامی تاریخ معاصر ایستاد و پیروزی را به دست آورد.
فرهنگ ایثار و شهادت، که از دل همین روزها و از فداکاریهای جانبازان، شهدا و آزادگان به وجود آمد، به عنوان یک سرمایه معنوی و فرهنگی، نه تنها پایههای استحکام و پایداری جامعه را بنا نهاد بلکه به نسلهای بعدی نیز آموخت که در برابر مشکلات و چالشها، باید از اصول اخلاقی و انسانی دست نکشید و برای تحقق آزادی و استقلال، هیچ چیز بالاتر از آرمانهای ملی و دینی نیست.
معرفی و انتقال این فرهنگ به نسل امروز، که در دنیای مدرن و پرهیاهو زندگی میکند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در دنیای پر از چالشهای اجتماعی و فرهنگی امروز، بسیاری از ارزشهایی که در دوران دفاع مقدس معنا پیدا کردند، در معرض فراموشی قرار گرفتهاند. بنابراین، مصاحبههایی مانند این که با جانبازان جنگ تحمیلی انجام میشود، میتوانند به عنوان یک گام مهم در حفظ و ترویج این فرهنگ ایثار و شهادت در میان جوانان و نسلهای آینده عمل کنند و یادآور شوند که این ارزشها همچنان باید در دل جامعه ایران زنده و پویا باقی بمانند.
در این راستا، شنیدن روایتها و تجربیات شخصی کسانی که خود در میدان نبرد حضور داشتند، میتواند به عنوان یک منبع غنی برای انتقال این مفاهیم به نسلهای جدید و تبیین اهمیت آن در دنیای امروز به شمار آید.
حمید عبدلی مسینان یکی از ایثارگران دوران دفاع مقدس است که دوران نوجوانی و جوانی خود را در جبهههای حق علیه باطل گذرانده است. از مهمترین مؤلفههای زندگی ایثارگری وی حضور در جبهه دفاع از ایران اسلامی در 13 سالگی است که او را به یکی از نوجوانترین رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس تبدیل کرده است. این جانباز 70 درصد دفاع مقدس که هنوز آثار حملات شیمیایی دشمن بعثی را در خود دارد، در کمترین مقطع سنی وارد خط مقدم جبهه شده و در عملیات مهمی همچون بیتالمقدس 2 و ... حضور داشت. این پاسدار دفاع از ارزشهای اسلام و انقلاب پس از دوران جنگ تحمیلی نیز دست از جهاد برنداشته و در صحنههای مختلف جهادی همچون حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس و همراهی با گروههای جهادی برای محرومیتزدایی از مناطق کمبرخوردار کشور پیشقدم بوده است.
ایکنا در رابطه با بررسی زوایای مختلف دوران دفاع مقدس و چگونگی انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسلهای جدید به گفتوگو با حمید عبدلیمسینان، جانباز 70 درصد دوران جنگ تحمیلی پرداخته که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.
حمید عبدلیمسینان اصالتاً اهل یزد و متولد شهر ری هستم. در سال ۱۳۴۹ متولد شدم و در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله نیز سعادت یافتم تا در سن ۱۳ سالگی پا به عرصه نبرد با دشمن بعثی بگذارم. این حضور برای من فرصتی بود تا در کنار رزمندگان قدیمی و با تجربه، سهم کوچکی در دفاع از خاک و نوامیس کشور عزیزم ایفا کنم. حضور در جبهه و شرکت در عملیاتهای مختلف تجربهای سرشار از رشادت، ایثار و فداکاری بود که هنوز خاطرات آن در ذهنم زنده است و هر لحظه یادآور تعهد، مسئولیت و غیرت ایرانی است. از عملیات بدر که سال ۱۳۶۳ انجام شد، تا پایان جنگ با توکل بر خدا و پیروی از فرماندهان بزرگ در صحنه حاضر بودم و سعی کردم هر آنچه در توانم بود برای حفظ میهن انجام دهم. خداوند متعال عنایت فرمود و توانستم در دفاع از وطن در کنار بزرگانی که نامشان در تاریخ جنگ ثبت شده است، نقش کوچکی ایفا کنم و پس از تحمل سختیها و خطرات جبهه به درجه جانبازی نائل شوم.
درصد جانبازی که به بنده تعلق گرفت، ۷۰ درصد بود و ضایعه نخاعی نیز بر اثر عملیات برایم به وجود آمد. با این حال، پس از شش ماه درمان در بیمارستان استاد مطهری تهران، خداوند شفا عنایت کرد و امروز با لطف و مرحمت الهی در یکی از وزارتخانههای مهم کشور مشغول به خدمت هستم و مراحل پایانی خدمت خود را طی میکنم. انشاءالله پس از بازنشستگی نیز بتوانم در خدمت جامعه و سلامت هموطنان باشم.
بیتردید یکی از برجستهترین عوامل حفظ همبستگی اجتماعی در دوران جنگ تحمیلی، وجود روحیه تعاون، همدلی و یاریرسانی میان اقشار مختلف مردم بود
در پاسخ به این پرسش که چرا تصمیم گرفتم به جبهه بروم و واکنش خانواده چه بود، باید عرض کنم که در آن دوران بسیاری از جوانان همچون بنده، تحت تأثیر سخنان و اندیشههای امام راحل حضرت امام خمینی(ره) قرار داشتند. ما از طریق رادیو و تلویزیون سخنان ایشان را میشنیدیم و آن نفس قدسی و معنوی امام(ره) تأثیر عمیقی بر دل و روح جوانان داشت. حتی تعبیر بچههای جنگ این بود که این سخنان همچون یک لودر دل جوانان را جلا میداد و انگیزه حضور در صحنههای دفاع از وطن را در آنان ایجاد میکرد. بنده نیز به عنوان یکی از اعضای کوچک خانواده ایرانی سخنان امام(ره) را میشنیدم و این سخنان برای من مانند سخنان فرزند رسول خدا(ص) بود. ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) در آن زمان از گلوی این پیرمرد فرزانه به گوش میرسید و بر دل و جان جوانانی همچون من تأثیر عمیق میگذاشت. بنده به سهم خود با احساس مسئولیت ملی و با جوهره غیرت در وجودم توانستم حرکتی برای مملکتم انجام دهم و پا به عرصه جنگ بگذارم تا در دفاع از کشور و هموطنان، نقش کوچکی ایفا کنم.
تجربه حضور در جبهه برای من نه تنها یک مسیر نظامی، بلکه یک مسیر تربیتی و اجتماعی بود. در این مسیر ارزشهایی همچون ایثار، فداکاری، همدلی، شجاعت و مسئولیتپذیری نهادینه شد و هنوز پس از سالها این اصول راهنمای زندگی شخصی و اجتماعی من است. همچنین، حضور در کنار رزمندگان و مشاهده همبستگی و همکاری مردم پشت جبهه نقش مهمی در شکلگیری نگاه اجتماعی من داشت و نشان داد که در شرایط سخت مردم چگونه با همدلی و فداکاری، زندگی خود و دیگران را مدیریت میکنند. خاطراتی از کمکهای داوطلبانه، حمایتهای خانوادگی و روحیه ایثارگری جامعه هنوز هم در ذهن بنده زنده و الهامبخش است.
بیتردید یکی از برجستهترین عوامل حفظ همبستگی اجتماعی در دوران جنگ تحمیلی، وجود روحیه تعاون، همدلی و یاریرسانی میان اقشار مختلف مردم بود. جامعه ایرانی در آن مقطع تاریخی بهخوبی نشان داد که در برابر تهدیدات و مشکلات میتواند یکپارچه و متحد ظاهر شود. کسانی که توانایی حضور در میدانهای نبرد را داشتند، با شجاعت و ایثار به خطوط مقدم اعزام میشدند و در خط اول و دوم جبههها به دفاع از کشور میپرداختند. در کنار آنان افرادی که به دلیل مشکلات جسمی، شرایط سنی یا محدودیتهای دیگر امکان حضور مستقیم در صحنههای نبرد را نداشتند، وظیفه خود را در پشت جبههها ایفا میکردند. این گروه با سازماندهی کمکهای مردمی، مشارکت در فعالیتهای مساجد و پشتیبانی از خانوادههای رزمندگان، سهم بسیار مهمی در تداوم مقاومت ملی داشتند. این همیاریها و فداکاریها نهتنها موجب میشد تا رزمندگان از نظر روحی و عاطفی تقویت شوند، بلکه در جامعه نیز فضایی از امید، تشویق و انگیزه ایجاد میکرد. مردم با کمکهای کوچک و بزرگ خود، چه مالی و چه معنوی، پیوندهای اجتماعی را مستحکمتر کرده و عملاً نشان دادند که در سختترین شرایط نیز اصل همدلی میتواند بهترین ابزار برای عبور از بحرانها باشد. به تعبیر رایج آن دوران، همانگونه که گفته میشد «ارحم ترحم»، مردم با مهربانی و یاریرساندن به یکدیگر رحمت الهی را نیز جلب میکردند. از سوی دیگر باید توجه داشت که کشور در آن زمان بهتازگی انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته بود و از نظر تجهیزات و توان نظامی در موقعیت ضعیفی قرار داشت. با این وجود مردم با تقسیم حداقل امکانات زندگی خود حتی نان روزانه، میان خانوادههایی که فرزندانشان در جبههها حضور داشتند، جلوهای از ایثار و گذشت را به نمایش گذاشتند.
این روحیه نوعدوستی و فداکاری، بهویژه زمانی که خانوادهها نان یا غذای خود را با خانواده رزمندگان شریک میشدند، به عاملی مؤثر برای حفظ وحدت و استقامت جامعه بدل شد. چنین همدلیهایی انگیزه اعزامهای مکرر و پرشور به جبههها را افزایش داد و زمینهساز تداوم مقاومت تا رسیدن به پیروزی شد. همچنین، نباید نقش دعا و توسل مردم را نادیده گرفت. در آن دوران دعا و نیایش برای رزمندگان و طلب نصرت الهی جزو واجبات اخلاقی و معنوی جامعه به شمار میرفت. اعتقاد به اینکه دعاها بیپاسخ نمیماند و حمایت معنوی خداوند متعال شامل حال ملت خواهد شد، سبب میشد که مردم با روحیهای مقاومتر در برابر مشکلات بایستند. این پشتوانه معنوی در کنار مجاهدتهای رزمندگان اعم از نوجوانان پرشور، جوانان دلیر، میانسالان و حتی پیران فداکار ترکیبی از ایمان و عمل را به نمایش گذاشت که بهطور مستقیم بر نتیجه جنگ اثرگذار بود.
به طور قطع میتوان گفت ارزشهایی چون ایثار و همدلی نهتنها از میان نرفته بلکه همچنان در جامعه ما جاری و ساری است. کسانی که سخنان ناامیدکننده مطرح میکنند، غالبا با نظام جمهوری اسلامی، فلسفه جهاد، شهادت و دفاع مقدس عناد دارند. همان هشت سال دفاع مقدس موجب شد فرماندهانی که از جنگ جان سالم به در بردند، رسالت خود را در دهههای بعد نیز ادامه دهند. برای نمونه، در سالهای اخیر شاهد حضور جوانانی در جبهههای مقاومت خارج از مرزهای ایران بودهایم؛ نیروهایی که با عنوان «مدافعان حرم» بدون هیچ چشمداشتی جان خود را در راه دفاع از اهل بیت(ع) فدا کردند. شهیدانی همچون محسن حججی، صدرزاده و «ابو زینب» که در سوریه به دلیل رشادتهای فراوانش به این لقب معروف شد، از دل همین فرهنگ برخاستند.
تجربه حضور در جبهه برای من نه تنها یک مسیر نظامی، بلکه یک مسیر تربیتی و اجتماعی بود. در این مسیر ارزشهایی همچون ایثار، فداکاری، همدلی، شجاعت و مسئولیتپذیری نهادینه شد و هنوز پس از سالها این اصول راهنمای زندگی شخصی و اجتماعی من است
این استمرار نشان میدهد که همان روحیه ایثار و جهاد از دوران دفاع مقدس تاکنون امتداد یافته است. همچنین، فرماندهان برجستهای که امروز در عرصههای مختلف همچون هوافضا یا جبهه مقاومت فعال هستند، محصول همان مکتب دفاع مقدس هستند. رشادتهایی که در نبردهای اخیر مانند جنگ ۱۲ روزه علیه صهیونیسم به نمایش گذاشته شد، نتیجه مستقیم همان روحیهای است که در دهه شصت پایهگذاری شد. این تلاشها توانست قدرت ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را با چالش جدی مواجه کند و حتی سازمان ملل را وادار به مداخله برای اعلام آتشبس کند. شهیدانی چون حاجیزاده، باقری و سلامی که به کاروان شهدا پیوستند نیز ادامهدهنده راه فرماندهان بزرگ دفاع مقدس بودند؛ همانند حسن باقری که فرمانده اطلاعات ستاد کربلا در جنگ بود.
بنابراین، امروز نیز جوانان پرشور در بسیج، سپاه و سایر نهادهای انقلاب اسلامی آمادهاند تا جان خود را فدای حفظ انقلاب اسلامی و اعتلای ایران عزیز کنند. این امر نشان میدهد که ارزشهای ایثار، همدلی و مقاومت نهتنها کمرنگ نشده، بلکه به نسلهای بعد منتقل شده و همچنان به حیات خود ادامه میدهد.
به صحبت مقام معظم رهبری، آن سید بزرگوار و اولاد نبی خدا اشاره میکنم که ایشان فرمودند: «اگر من روزی رهبر نمیبودم، تنها شغلی که انتخاب میکردم، رئیس فضای مجازی بود». همانطور که آن غولهای رسانهای تفکرات منفی که علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی قلم میزنند، ما هم میتوانیم جوانها را در فضای مجازی کانالهای مختلف راهاندازی کنیم، برای ایشان کلاس و کارگاه برگزار کنیم تا بتوانند تبلیغات نظام جمهوری اسلامی و تبلیغات اسلام محمدی را از طریق این کانالها اشاعه دهند و با فضای مجازی باطلی که آنها در آن منفیبافی کرده و مردم را نسبت به نظام و این مملکت سرد میکنند، مقابله و مبارزه کنند. لذا تنها راهی که ما میتوانیم مقابله کنیم، همین شرایط است؛ اینکه ما فعالیت شدید در فضای مجازی داشته باشیم و صد درصد با آنها مقابله کنیم.
البته به جز فضای مجازی، سازمانها و نهادهایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی یا سازمانهای ارتباطات و .... در کشور فعالیت میکنند که مسئولیت مستقیم کارهای فرهنگی را بر عهده دارند. مادر تمام این کارهای فرهنگی در سطح کشور ما وزارت کشور است. وزارت کشور با زیرمجموعههای قوی که دارد، میتواند با توجه به کلاسهای آسیبشناسی، دشمنشناسی و کارهایی که در قالب فرهنگی ارائه میدهد، صد درصد موفق شود. این مسیر ادامه راهی است که امام راحل(ره) و شهدا برای ما ترسیم کردند و تنها مسیری که میتوان از آن به نتیجه رسید، همان چراغ روشن است.
مردم ایران همواره به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ارادت داشته و دارند و رزمندگان اسلام نیز در دفاع مقدس از اهل بیت(ع) بسیار تأثیر میگرفتند، وابسته به اهل بیت(ع) بودند و عملیات خود را با نام اهل بیت(ع) آغاز میکردند. برای نمونه، در یکی از عملیاتها به نام «بیتالمقدس 2» در استان سلیمانیه در خاک عراق، درگیری شدیدی داشتیم. پس از دو سه شب درگیری، شب هنگام ما حدود هفت نفر بر روی ارتفاعی باقی مانده بودیم؛ در حالیکه اکثر بچهها به شهادت رسیده بودند. هوا سرد بود و برف میبارید. تصمیم گرفتیم پایین برویم. دشمن نمیدانست چه تعداد نیرو در آنجا حضور دارد و تصور میکرد تعداد نیروهای ما بسیار زیاد است؛ در حالی که فقط هفت نفر بودیم. در همین هنگام یکی از همرزمان گفت: «شما را به حضرت زهرا(س) قسم، پایین نروید. بچههایی که اینجا ریختهاند، هنوز مجروح و زنده هستند و به امید ما ماندهاند». این سخن و قسم را سرمنشأ زندگی خود قرار دادیم؛ گویی کسی قرآن را بر سینه ما نهاده و گفته باشد باید آن را حفظ کنید. همان شب ایستادیم و مقاومت کردیم. کاری انجام ندادیم جز آنکه بر سر عهد خود ماندیم.
عراقیها منتظر بودند ما منطقه را خالی کنیم تا بیایند و تیر خلاصی بر مجروحان بزنند و آنان را از بین ببرند. اما همان ماندن ما باعث شد تا فردا صبح نیروهای گردان جدید به منطقه برسند. با طلوع آفتاب، این نیروها آمدند و توانستیم منطقه را حفظ کنیم، مجروحان را انتقال دهیم و شهدا را به عقب برگردانیم تا برای تشییع به خانوادههایشان تحویل داده شوند. همان قسم حضرت زهرا(س) و توسل به اهل بیت(ع) باعث شد ما ماندگار شویم و آن منطقه نیز حفظ شود. این خاطره یکی از تجربههای ارزشمند دوران دفاع مقدس است که همواره در سخنرانیها بیان کردهام، در کتابها آمده و در محافل مختلف نقل شده است. به هر حال این را گفتم تا بهرهای از وجود نازنین حضرت زهرا(س) نصیب من، شما و دیگر دوستان شود. انشاءالله.
گفتوگو از مجتبی افشار