محسن شتی در گفت‌وگو با ایکنا:
سالمندان در اولویت نگاه سیاست‌گذاران نیستند + صوت

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوتبی‌گمان در فرهنگ غنی و پربار ایرانی‌-اسلامی ما، سالمندان همچون تاجی زرین بر تارک جامعه می‌درخشند. آنها گوهرهای تابناکی هستند که برکت وجودشان بر خانه‌ها و خانواده‌ها سایه افکنده و تجربه‌های گرانقدرشان، چراغ راه فردای جامعه است.

در متون کهن و آموزه‌های دینی ما، پدران و مادران سپیدموی، نماد قرب و ارج و کرامت بوده‌اند و جایگاه‌شان بر بلندای مهربانی و خرد استوار شده است. این عزیزان را نه کهن‌قافله‌های خسته از راه، که سرمایه‌های عظیم اجتماعی و فرهنگی می‌دانیم که هر سخن آنها گنجینه‌ای از معرفت و هر نگاه‌شان کلیدی برای گشودن قفل‌های راه نرفته است.

در ادبیات کهن فارسی، فردوسی بزرگ در شاهنامه می‌سراید:

بپرسید دانا شود مرد پیر

گر آموزشی باشد و یاد‌گیر

چنین داد پاسخ که دانای پیر

ز دانش جوانی بود ناگزیر

این ابیات گویای جایگاه رفیع تکریم سالمندان در نزد ایرانیان باستان است.

در فرهنگ اسلامی نیز آیات و روایات متعددی بر تکریم سالمندان تأکید دارد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «احترام نهادن به سالخورده امت من، احترام نهادن به من است.»

این همه نشان از عمق توجه و احترام به این گوهرهای ارزشمند در تمدن کهن ما دارد.

اما دریغ و درد که این جایگاه رفیع در میدان عمل و سیاست‌گذاری‌های کلان، آنچنان که شایسته است، مورد اعتنا نیست. چنانکه گاه از زبان دلسوزان جامعه سالمندان و جامعه‌شناسان چنین گفته می‌شود که «سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند.»

این در حالی است که ایران با شتابی سرسام‌آور به سوی جامعه‌ای سالمند در حرکت است. آمارها نشان می‌دهد تا افق 1430، حدود 30 درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد. این «سونامی سالخوردگی جمعیت» در حالی رخ می‌دهد که زیرساخت‌های لازم را نداریم و حتی با کمبود شدید متخصص طب سالمندی مواجه هستیم.

باز بنا بر آمار مسئولان بهداشت سالمندان کشور در حالی که ایران به 2500 متخصص «طب سالمندی» نیاز دارد، فقط بیست و چند متخصص در این حوزه داریم.

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

«سالمندان در زندگی آینده نقش فعال ایفا کنند»؛ شعار امسال روز جهانی سالمند است. این شعار به درستی بر نقش‌آفرینی و اثرگذاری سالمندان در جامعه تأکید دارد.

این نکته مهم و خطیر بر همگان واضح و مبرهن است که «سالمندی بیماری نیست.» اگر نگاه غیر از این باشد؛ آنگاه سالمندی تبدیل به بیماری و وابستگی می‌شود و در این صورت است که ما باید آسیب آن را ببینیم، نه این که از منافع، رحمت و برکت وجودی سالمندان و خبرگان و پخته‌گان روزگار خود بهره ببریم.

این نگاه نوین به سالمندی، نیازمند تغییر اساسی در فرهنگ و نگرش جامعه است. باید از دیدگاه دلسوزی صرف به سالمندان فاصله بگیریم و به جای آن، به کرامت، مشارکت و نقش‌آفرینی آنان بیندیشیم. سالمندان افرادی هستند که گنجینه‌هایی از تجربه و دانش محسوب می‌شوند. باید علاوه بر احترام گذاشتن، بدانیم که این افراد حق دارند که همچنان در زندگی فردی و اجتماعی‌شان نقش داشته باشند.

در این راستا، پرداختن به بحث «فرهنگ‌سازی» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مولفه فرهنگ؛ ارتبط تنگاتنگی با باورهای جامعه دارد؛ رفتارها، آداب، رسوم و سلوکی که در نهایت متاثر از رفتار فردی و رفتار جمعی ما را شکل می‌دهد. این تغییر نگرش باید هم در سطح عامه مردم و هم در سطح مسئولان اتفاق بیفتد.

خبرگزاری ایکنا به بهانه هفته گرامیداشت مقام سالمندان، بر آن شد تا با محسن شَتی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، مشاور وزیر بهداشت و رئیس پیشین اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت، به گفت‌وگو بنشیند.

در این گفت‌وگوی مفصل، درباره جایگاه این گوهرهای بزرگ جامعه و آسیب‌های موجود در کشورمان در مواجهه با پیری جمعیت و افزایش جمعیت سالمند ایران تا افق 1430 به بحث و تبادل نظر پرداختیم.

خروجی و ماحصل این گفت‌وگو اما روایت قابل تاملی را در بطن و متن خود دارد و آن اینکه باید پیش از آنکه دیر شود، در نگرش و رفتار خود با سالمندان بازنگری کنیم. شاید موارد مطرح شده از زبان محسن شتی، تلنگاری باشد برای بازنگری در نگرش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایمان نسبت به این سرمایه‌های عظیم اجتماعی.

حاصل این گفت‌وگو در ادامه از خاطر شما می‌گذرد.

{$sepehr_media_4032393_400_300}

ایکنا - آغاز این گفت‌وگو شاید چندان شیرین نباشد! اواخر اردیبشت سال جاری برای نخستین بار از زبان کارشناسان عنوان شد که 30 درصد جمعیت کشور در افق سال 1430 سالمند خواهند بود! سپس در ادامه در روایت آماری دیگر نیز در تاریخ 7 مهر ماه 1404 عنوان شد که تا 10 سال دیگر (1414 خورشیدی) سن حدود 20 درصد جمعیت پایتخت (تهران) بالای ۶۰ سال خواهد بود. برای کشوری مانند ایران که در دهه‌های 60 و 70 خورشیدی یکی از جوان‌ترین کشورهای جهان بود و این بخش، شاید نقطه افتخاری برای سرزمینمان محسوب می‌شد که هم در حوزه نیروی انسانی و هم در حوزه تبدیل به یک جامعه پویا و پرتحرک، می‌توانستیم دهه‌های پیش رو را با قدرت گام برداریم، رسیدن به چنین بزنگاه‌هایی با بسیاری از علامت‌های سوال از زاویه فرهنگ‌سازی بگیرید تا نگرش‌های دیگر همراه است! صریح می‌پرسم؛ وقتی ما از جامعه سالمندان و کشوری با محوریت جامعه سالمندش صحبت می‌کنیم، از چه آینده، دیدگاه و افقی سخن می‌گوییم؟ آیا این یک ضعف است؟ آیا رسیدن به چنین بزنگاهی یک خطای راهبردی محسوب می‌شود؟ یا این موضوع، ما را موظف می‌کند که برنامه‌ریزی‌های خود را برای حمایت و همراهی از جامعه سالمند کشور منطبق و روزآمد کنیم؟

اگر اجازه دهید، من از دریچه دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم. سالمندی یا سالخوردگی دارای دو وجه «سالخوردگی فردی» و دیگری «سالمندی جمعیت» است.

«سالخوردگی فردی» به این مفهوم است که فرد به سنی می‌رسد که به آن سالمندی می‌گویند. برای نمونه در بعضی کشورها 60 سال به بالا و در بعضی نقاط جهان 65 سال به بالا را سال‌خوردگی تعریف می‌کنند. در این صورت می‌گویند فرد سالمند شده است.

سالمندی یا سالخوردگی فردی، بر حسب معنای متبادرشده به ذهن بر حسب اتفاق بسیار خوب است و در بطن معنا به هیچ روی مولفه بدی نیست. یعنی ما دوست داریم افراد زنده بمانند، سالم بمانند و تا ۱۲۰ سال عمر کنند. این بدان معناست که وقتی فردی بیش از سنین سالمندی عمر می‌کند و سالمند می‌شود، در واقع ما یک دستاورد خوب به دست آورده‌ایم. آن دستاورد «امید به زندگی» است.

«امید زندگی» در معنا به این مفهوم است که افرادی که به دنیا می‌آیند، به طور متوسط چقدر عمر می‌کنند. در ابتدای سال‌های 1357-1358، این عدد در حدود 50 و اندی سال بود. یعنی یک ایرانی که به دنیا می‌آمد، متوسط طول عمرش 53 یا 54 سال بود. ما امیدوار بودیم و احتمال می‌دادیم که آن فرد 53 تا 54 سال زنده بماند. این شاخصی است که به آن «امید زندگیم می‌گویند.

امروز، امید زندگی در ایران برای آقایان در حدود 75-76 سال و برای خانم‌های ایرانی نزدیک به 80 سال است. معنای این اعداد چیست؟ یعنی ما به عنوان یک شهروند و انسان ایرانی به طور متوسط 75 تا 80 سال عمر می‌کنیم. آیا این بد است؟ خیر! حتی بسیار خوب است. این به مفهوم به دست آوردن یک دستاورد، به پاس بهبود وضعیت سلامتی، بهداشت، درمان و توسعه است.

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

معنای تمام این اعداد در شاخصه امید به زندگی برای افراد امروز جامعه ایران آن است که ما خوشحالیم که پدر و مادرمان، پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما تا 75 الی 80 سال و حتی بیشتر می‌توانند زندگی کنند و در کنار ما باشند. حال این سوال پیش می‌آید که با وجود این مولفه خوب و مثبت، پس آنچه که نگران‌کننده است چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به آن وجه دیگر که به آن اشاره کردم بازگردیم؛ یعنی وجه «سالمندی جمعیت!»

آنچه که شما در طرح پرسش خود به آن اشاره کردید که باعث خوشحالی و افتخارمان بود، این بود که ما جمعیت جوانی داشتیم. معنای علمی این حرف آن است که چند درصد از جمعیت ایران بالای سن 60 سال هستند و چند درصد زیر این سن!

وقتی درصد سالمندان در یک جامعه به نسبت کل جمعیت افزایش پیدا می‌کند، می‌گوییم جمعیت در حال سالخورده شدن است. سالخوردگی جمعیت، نگرانی‌هایی به همراه دارد، به این خاطر که جمعیت سالخورده، بیمارتر است، ناتوانی در آن بیشتر است، استقلال کمتری دارد. همه اینها بدان معناست که نیروی جوان کم می‌شود، در نتیجه نیروی کار کمتر می‌شود. شما باید خدمات بیشتری ارائه دهید، هزینه بیشتری کنید و سرویس بیشتری دهید. این موضوع به عنوان یک چالش مطرح است، نه فقط در ایران، بلکه در همه جای دنیا.

وقتی جمعیت سالخورده می‌شود، چنین چالش‌هایی که به آن اشاره کردم پدیدار می‌شود. پس باید این موضوع را برای خود تفکیک کنیم. آنچه که ما را ناراحت یا نگران می‌کند، سالخوردگی «جمعیت» ما است، نه سالخوردگی «فردی»، که باز هم تاکید می‌کنم آن یک نعمت و یک دستاورد خوب است.

خب، حالا باید پرسید که چرا این اتفاق می‌افتد؟ در هر کشوری، در کنار توسعه وضعیت بهداشت و درمان و بهبود وضعیت زندگی، اگر نتوانید نرخ رشد جمعیت، باروری و فرزندآوری را حفظ کنید و از طرف دیگر مهاجرت نیروی جوان از کشور رخ دهد، تولد کاهش پیدا می‌کند.

از دیگر سو؛ به واسطه آنکه شما وضعیت بهداشت و درمان بهتری دارید، افراد با طول عمر بیشتری زندگی می‌کنند. در نتیجه، آرام آرام چه اتفاقی می‌افتد؟ افرادی که به دنیا آمده‌اند، مسن می‌شوند و سالمندان در کشور می‌مانند. عمده افرادی که مهاجرت می‌کنند، افراد جوان هستند. در نتیجه، درصد سالمندی افزایش می‌یابد.

کشور ما ایران؛ که در حال  حاضر چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد سالمند دارد، در 20 الی 30 سال آینده، این جمعیت سه برابر خواهد شد. یعنی ما به کشوری تبدیل می‌شویم که سرعت رشد سالمندی آن به تقریب از 80 الی 90 درصد درصد کشورهای دنیا بالاتر است. یعنی با سرعت بسیار بالا، جمعیت سالمند ما دو تا سه برابر می‌شود.

این مدت زمان برای کشورهایی که الان کشورهای پیر هستند، مانند ژاپن، استرالیا، سوئد و سایر کشورهایی که تجربه سالخوردگی را داشته‌اند، در حدود 100 سال بوده است. یعنی آنها 100 سال فرصت داشتند که جمعیت سالخورده‌شان دو برابر شود. اما ما این اتفاق را در 20 الی 30 سال تجربه خواهیم کرد.

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

همراه شدن با این نگاه آماری نیز بار دیگر چالشی نگران‌کننده است، زیرا ما باید فرصت داشته باشیم خودمان را آماده کنیم. برای آنکه جمعیت سالمند کشورمان دو تا سه برابر ‌شود و فقط 20 تا 30 سال بیشتر زمان نداریم.

همه اینها در شرایطی است که  زیرساخت‌های سرزمینی ما نیز بسیار کمتر از کشوری مثل ژاپن، استرالیا و سوئد است. پس کنار هم قرار گرفتن دانه‌های این زنجیر به ما این مهم را گوشزد می‌کند که باید بسیار بیش از پیش به فکر باشیم.

{$sepehr_media_4032394_400_300}

ایکنا - بسیار سپاسگزارم که این خط تمییز را میان «سالخوردگی فردی» و «سالخوردگی جمعیتی» تعریف و تبیین کردید. از دو جمله پایانی شما وام می‌گیرم؛ یکی که بسیار نیکوست و ما را به بسیاری از دستاوردها رهنمون می‌کند یعنی افزایش امید به زندگی و دومی، به عنوان نحوه مواجه شدن ما با جامعه سالمندان برخی سیاست‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و نگرش‌ها را با خود به همراه دارد. با روایت شما و واقعیت موجود و پیش رو باید بپذیریم که در موقعیت تلخی قرار داریم که در افق 1430 خورشیدی، نزدیک به 30 درصد جمعیت کشورمان را سالمندان تشکیل خواهند داد. امروز اگر نگاه خود را به زیرساخت‌های موجود در کشورمان و نه فقط در کلان‌شهرها یا استان‌های برخوردار متمرکز کنیم، برای آن سال‌ها چه دستاوردهایی داریم؟ چه مواردی باید تقویت شود؟ در مواردی که دچار آسیب هستیم، چه اقداماتی را باید برای برطرف کردن آن آسیب‌ها در دستور کار داشته باشیم؟ فارغ از همه اینها، در مقام یک شهروند و نه خبرنگار و پرسش‌گر این مصاحبه این سوال پیش می‌آید که نحوه فرهنگ‌سازی و رفتار دقیق فرهنگی منِ شهرمند به ما هُوَ شهروند، در مواجهه با جامعه سالمند کشور در دو یا سه دهه دیگر چگونه باید باشد؟ این مسئله را فراموش نکنیم که سهم فرزندآوری و ازدیاد جمعیت نیز از سوی دیگر، به عنوان بخشی از انتظار جامعه از منِ شهروند نیز در افق دید من قرار دارد!

اجازه دهید پیش از هر پاسخی این جمله را بیان کنم که این افقی که در طرح این پرسش به آن اشاره داشتید، در صورتی که رفتارمان را به همین شکل ادامه دهیم و شاید تحقق آن باشیم، بسیار نگران‌کننده خواهد بود! آنچه که به آن «سونامی سالخوردگی جمعیت» می‌گویند، ناشی از رفتار و مدیریت است.

صادقانه می‌گویم که نمی‌خواهم به قول شما، دوباره وارد آن نوع گفتمان علمی و بحث چگونگی اتفاقاتی که در حال رخ دادن است یا قرار است رخ دهد، شوم. اجازه دهید بیشتر به سراغ بحث «فرهنگ» و «فرهنگ‌سازی» نحوه مواجهه و اقدامات پیشگیرانه‌ برویم.

بحث فرهنگ، خیلی به بحث باورها مربوط می‌شود؛ رفتارها، آداب، رسوم و سلوکی که در نهایت متاثر از رفتار فردی و رفتار جمعی ما را شکل می‌دهد. در این میان باید اذعان داشت که اگر شیوه رفتار و نحوه برخورد ما با این آسیب نزدیک به بحران بر همین شیوه باشد در حال مرتکب شدن یک اشتباه بازر هستیم.

نخست آنکه هنوز قاطبه جامعه، سالمندی را مساوی و برابر با بیماری و ناتوانی می‌بینند. پس نخستین گام مهم ما باید آن باشد که تک‌تک ما باید در این نگرش بازنگری کنیم. حتی خودمان وقتی بازنشسته می‌شویم، دیگر فکر می‌کنیم باید برویم و در نهایت در پارک بنشینیم، با هم‌سن و سال‌هایمان گپی بزنیم و منتظر باشیم که روزگار را بگذرانیم.

زمانی بود که سن بازنشستگی 50 و اندی سال بود و این نگاه وجود داشت که به اصطلاح آشنا دیگر «آفتابِ لب بوم» شده‌ایم. آن زمان، امید زندگی ما پنجاه و خرده‌ای سال بود. اما امروز امید زندگی در کشور ما نزدیک به 80 سال است.

یعنی شمای آقا یا خانم عزیزی که بازنشسته می‌شوید، حداقل قرار است 25 سال دیگر زندگی کنید. به دیگر معنا به تقریب به اندازه نصف مدتی که تا به حال گذرانده‌اید. و این 25 سال، به هیچ وجه به این مفهوم نیست که شما باید آن را با بیماری یا ناتوانی بگذرانید.

شما می‌توانید بهترین سال‌های عمرتان و بهترین تجربه‌های زندگیتان را در این 25 سال داشته باشید. شما می‌توانید اثرگذاری بسیار بیشتری بر جامعه‌ خود در این 25 سال آینده داشته باشید. چرا؟ چون شما فردی هستید که 30 سال تجربه کار در یک سازمان را دارید، 50 سال یک زندگی را گذرانده‌اید و اطرافیانتان تجربه‌هایی کرده‌اند که فرزندانتان نداشته‌اند. پس باید نگاهمان را به سالمندی تغییر دهیم.

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

سالمندی، مانند بقیه بخش‌های زندگی، یک قسمت از عمر است. از قضا بخشی از عمر که نکات مثبت بسیار زیادی در آن وجود دارد. به عنوان افرادی که به آن سمت در حرکتیم، ممکن است دچار بیماری‌های خاصی شویم، تصادف کنیم یا خدای ناکرده درگیر سرطان شویم؛ اما اگر بتوانیم زنده بمانیم، به قطع پیر خواهیم شد. این عاقبتی است که همه قرار است آن را تجربه کنند. اگر عاقبت‌های بد را تجربه نکنیم، باید سالمندی سالم، فعال و شاد را تجربه کنیم و باید بدانیم که این اتفاق می‌افتد.

به بیان ساده و به تعبیر دیگر آنکه؛ می‌توانیم در 50 سالگی، تازه شروع به خواندن چیز جدیدی، یادگیری کار تازه‌ای، یادگیری مهارتی نو یا شروع کاری که همیشه دوست داشتیم اما به خاطر مشغله روزمره فرصت انجام آن را نداشتیم، به انجام برسانیم.

پس در نتیجه این گاه باید عنوان کنم همه افراد جامعه برای خود و برای دیگران، مانند پدر و مادرشان، در امتدا زندگی‌شان شاهد حضور افراد سالمند خواهند بود. این درست همان بزنگاهی است که حرف من درآن معنا پیدا می‌کند.

در مبحث نگاه و نگرش افراد به سالمندی، بزرگان کشور و مسئولان نیز باید نگاهشان را تغییر دهند. اولویت کشور ما، سالمندی و سالخوردگی نیست! باید بدانیم که این جمعیت، اگرچه الان ۱۰ درصد هستند و اگرچه 20 تا 30 سال دیگر به 30 درصد افزایش پیدا می‌کنند، اما همین الان که 10 درصد هستند، ما به عنوان یک ایرانی و یک مسلمان، چه زمانی که به آموزه‌های ملی‌مان نگاه کنیم و چه زمانی که به آموزه‌های دینی خود می‌نگریم شاهدیم که همیشه خردمندان و سپیدمویان احترام داشته‌اند. پس مسئولان موظف هستند که ببینند چگونه باید با این افراد رفتار کرد تا کرامت آنها حفظ شود و زندگی شاد، سالم و آرامشی که شایسته آن هستند را بتوانند بگذرانند.

بنابراین، در گام نخست به جِد نیازمند فرهنگ‌سازی برای مسئولین خود هستیم. باور بفرمایید که سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند، چه در تأمین بودجه‌ها و چه در نیروی انسانی متخصص. متأسفانه همه چیز هزینه می‌شود و بعد تازه به سالمندان می‌رسیم. فقط وقتی نزدیک 9 مهر ماه می‌شویم می‌آییم پشت بلندگو، مانند من که اینجا نشسته‌ام و می‌گوییم توجه به سالمندان، کرامت آنها و زندگی بر مدار رفاه و آسایش آنها بسیار مهم است و بعد آن را فراموش می‌کنیم.

پس مسئولان و تک‌تک افراد، اول باید نگاه خود را به سالمندی تغییر دهند. سالمندی بیماری نیست. اگر اینگونه نگاه کنیم، آنگاه سالمندی تبدیل به بیماری و وابستگی می‌شود و در این صورت است که ما باید آسیب آن را ببینیم، نه این که از منافع، رحمت و برکت آن استفاده کنیم.

مسئله دوم، بحث «رفتار» است. یعنی باید بدانیم که سالمندان گنجینه‌هایی از تجربه و دانش محسوب می‌شوند. باید علاوه بر احترام گذاشتن، که تنها به معنای رفتار محترمانه و شیرین زبانی نیست، بدانیم که این افراد حق دارند که همچنان در زندگی فردی و زندگی اجتماعی‌شان نقش داشته باشند.

{$sepehr_media_4032395_400_300}

ایکنا- پیش از آغاز رسمی گفت‌وگو از شعار امسال روز جهانی سالمند و اهمیت توجه به جامعه سالمند در مسیر پویایی و فعالیت آنها که تاثیر مستقیم بر بالندگی جامعه دارد سخن گفتید. کمی درباره شعار روز سالمند در سال 2025 میلادی و جایگاه سالمندان در تعریف جهانی و نقش‌پذیری و تاثیرگذاری آنها در بطن و متن جامعه داشته باشید؟

شعار امسال روز جهانی سالمند نیز همین است که «افراد سالمند باید در زندگی آینده نقش فعال ایفا کنند.» این افراد باید در میدان حضور داشته باشند، باید صدای آنها شنیده شود. باید از سالمندان بپرسیم که چه می‌خواهند؟ چه چیزی برایشان اهمیت دارد؟

بگذارید مثالی آشنا بزنم که برای همه، موضوع و منظور من روشن و آشکار باشد. به حتم تا به امروز همه ما ولو برای یک بار هم که شده چنین تجربه‌ای داشتیم که با پدربزرگ، مادربزرگ و نوه‌ها دور هم بنشینیم و برای برنامه پنجشنبه و جمعه برنامه‌ریزی کنیم. آیا بدون اینکه ملاحظه آنها را بکنیم، تا به حال با عشق و علاقه از تمایلات آنها پرسیده‌ایم؟ اگر در نهایت انسان‌ها و به قول معروف بچه‌های خوبی باشیم، مراعات آنها را می‌کنیم؛ جایی می‌رویم که به عنوان مثال آنها اذیت نشوند.

در حالی که در این سفر و گعده آخر هفته خانوادگی، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ و سالمندان خانواده نیز افرادی هستند که قرار است تا همراه ما لذت ببرند.

فارغ از این نگاه؛ بحث فرهنگی دیگر نیز آن است که باید بدانیم بزرگان خانواده و فامیل به عنوان یک عضو از خانواده، مانند سایر اعضا، باید در برنامه‌ریزی، در انتخاب و در تمام بخش‌های مختلف تصمیم‌ها، چه جدی و چه حتی تصمیم‌های معمولی‌تر، مانند یک برنامه تفریحی، نقش داشته باشند.

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

پس در مواجهه با سالمندان؛ علاوه بر بحث مشارکت در جامعه، مسئله «کرامت» آنها نیز باید بسیار مورد توجه و برنامه‌ریزی قرار بگیرد. نگاه به سالمند نباید یک نگاه همراه با دلسوزی صرف باشد.

اینها بحث‌های بسیار مهم فرهنگی هستند که باید به آنها از زاویه دید کارشناسی، در قالب اقدام عملیاتی و مستمر مورد توجه قرار گیرند.

متاسفانه گاهی شاهد سوء استفاده از سالمندان و رفتارهای نامناسب با سالمندان، مانند تنها ماندن آنها هستیم. شاید در این میان پدر و مادری باشند که دوست دارند فرزندان‌شان سری به آنها بزند؛ خبری از آنها بگیرد و به دیدارشان برود. اما خب، به واسطه زندگی‌های بسیار سختی که این روزها داریم و می‌دانیم همه ما با آن درگیریم، این اتفاق نمی‌افتد.

بیان این دست از مسائل سخت است و من به انتظارهای بیشتر ورود نمی‌کنم؛ اما شوربختانه گاه یک احوالپرسی ساده هم اتفاق نمی‌افتد و فقط وقتی که می‌خواهیم مشکلی را حل کنیم، به سراغ آنها می‌رویم. برای نمونه بعضی از سالمندان وضعیت مالی خوبی دارند و بچه‌ها از امکانات مالی آنها استفاده می‌کنند، اما در مقابل آن پدر، مادر و فرد سالمند خانواده حتی یک توجه و احترامی که باید دریافت کنند، دریافت نمی‌کنند.

{$sepehr_media_4032396_400_300}

ایکنا - صادقانه عرض می‌کنم که شنیدن این جمله از زبان شما بسیار تلخ بود که «سالمندان در نگاه مسئولان ما جایگاهی ندارند.» شاید در مواجهه با چنین بزنگاه‌هایی است که درمی‌یابیم باید ابتدا به خود نگاه کنیم که من به عنوان والد در مقابل پدر و مادر خود چه کرده‌ام که از فرزندانم در آینده انتظار همراهی و همدلی با خود دارم و البته شعار امسال روز جهانی سالمند، یعنی تحقق بستری برای پویایی و فعالیت سالمندان در زندگی را نیز یادگاری از این گفت‌وگو دارم. اما به عنوان پرسش پایانی چه نکته یا نکاتی را برای بیان حتی به عنوان تجربه‌ای در ساحت مدیریتی خود در همراهی با سالمندان به مسئولان دارید؟ صریح می‌پرسم؛ مسئولانمان باید چه گامی را در اولویت قرار دهند تا اگر سال دیگر افتخار همکلامی با شما را داشتم، دوباره از زبان شما نشنویم که «باور کنید سالمندان در نگاه مسئولان ما جایی ندارند»؟

همین الان که ما اینجا نشسته و در حال گفت‌وگو هستیم، نزدیک به 50 درصد ضریب اشغال تخت‌های بیمارسان‌ها ما متعلق به سالمندان است، در حالی که فقط 10 درصد کشور ما اکنون سالمند هستند.

اگر آن اتفاقی که شما در اول گفت‌وگو به آن اشاره داشتید که طی دو یا سه دهه آینده؛ نزدیک به ۳۰ درصد جمعیت کشورمان را سالمندان تشکیل می‌دهند؛ چه اتفاقی قرار است سر این ضریب اشغال تخت‌های بیمارستانی بیافتد؟

گاهی برای انجام حتی یک کار خیلی دیر می‌شود. متأسفانه در کشور خیلی از اوقات، زمانی به فکر اقدام می‌افتیم که خسارت زیادی دیده‌ایم. گویی این عادتی تاریخی است که شوربختانه دچار آن هستیم.

تنها نمونه کوچکی را با شما در میان می‌گذارم. همین امروز ما در سراسر کشور به 2500 متخصص طب سالمندی نیاز داریم و این در شرایطی است که در کل کشور فقط بیست و خرده‌ای متخصص در این حوزه داریم. بعد از چند سال تعطیلی، تازه خودمان را «تکه تکه» کردیم و قبول کردند که امسال چهار نفر را در دانشگاه بپذیریم تا بتوانند این دوره را بگذرانند و چهار سال دیگر متخصص شوند. این واقعیت است!

آماده انتشار برای چهارشنبه 9 مهر ماه////سالمندان در نگاه مسئولان و سیاست‌گذاران اولویت ندارند +صوت

سالمندان نیازهای مختلفی دارند. درصد بالایی از سالمندان بیمار نیستند. افرادی هستند که خردمندان ما را تشکیل می‌دهند، متخصصان ما را تشکیل می‌دهند. باید بدانید که درصد بالایی از کارآفرینان، سالمند هستند. بسیاری از سرمایه‌گذاران ما سالمند هستند. از جمعیتی صحبت می‌کنیم که برکت و خیر فراوان دارند. باید مراقب آنها باشیم تا این افراد بتوانند 10 یا 20 سال دیرتر روی تخت بیمارستان بستری شوند.

بدانیم و باور داشته باشیم که سالمندان به عنوان سرمایه بزرگ اجتماعی، بسیار می‌توانند به کشور کمک کنند. اما اگر به فکر نباشیم، نه تنها همین سرمایه‌ها را از دست می‌دهیم؛ بلکه این افراد به بار بزرگی تبدیل می‌شوند که باید بنشینیم و با همدیگر بگوییم چه باید کنیم.

در پایان از سر درددل و صریح می‌پرسم، ابتدا از خود و بعد هر آنکس که گوش شنوایی دارد و آن اینکه چرا ما انقدر بی‌سلیقه‌ایم که چیزی که می‌تواند مایه افتخار، قدرت و توانمندی‌مان باشد را تبدیل به چیزی می‌کنیم که مایه نگرانی است؟

گفت‌وگو از امین خرمی