در آستانه ایام فاطمیه دلها بیش از همیشه به یاد بانوی بیبدیل اسلام، حضرت فاطمه(س) روشن میشود، بانویی که نهتنها دختر پیامبر اکرم(ص) و همسر امیرالمؤمنین(ع) است، بلکه سرچشمه معنویت، عقلانیت، عاطفه و کرامت انسانی در تاریخ اسلام به شمار میآید. سخن گفتن از فاطمه(س) سخن گفتن از حقیقتی است که در ظرف واژهها نمیگنجد، نوری است که جوهر نبوت و روح ولایت را در خویش جای داده و مایه تداوم هدایت الهی در زمین شده است. در این روزها که دلها معطر از یاد و نام آن بانوی قدسی است، بازخوانی اندیشه و سیره ایشان ضرورتی دوچندان مییابد، ضرورتی که بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان کوشیدهاند با قلم و تأمل خود گامی در مسیر آن بردارند. 
در میان این آثار کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» نوشته حجتالاسلام محمدجواد ابوالقاسمی جایگاه ویژهای دارد، اثری که با نگاهی متفاوت، عرفانی و تربیتی به زندگی و شخصیت حضرت زهرا(س) مینگرد و میکوشد سیمای واقعی آن حضرت را فراتر از مرزهای مذهبی و اختلافی، برای همه مسلمانان جهان معرفی کند. حجتالاسلام ابوالقاسمی از چهرههای فعال فرهنگی و پژوهشی است که سالها در عرصه بینالمللی فعالیت داشته و تجربه حضور در کشورهای مختلف از جمله ترکمنستان به عنوان رایزن فرهنگی، نگاه او را به مقوله معرفی چهرههای دینی عمیقتر و جامعتر کرده است.
حجتالاسلام ابوالقاسمی علاوه بر کتاب «فاطمه، مادر خوبیها»، آثار دیگری همچون «نگاهی فرامذهب به زندگی پیامبر مهربانی(ص)، ریحانه رسول(س) و ائمه معصومین(ع)» و ... را نیز در کارنامه دارد، آثاری که هر یک در نوع خود تلاشی برای تبیین چهرهای انساندوستانه، وحدتمحور و اخلاقی از اسلام به شمار میآیند. کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» در واقع حاصل دغدغه و عشقی درونی است؛ تلاشی برای ترسیم سیمای مادری که مظهر رحمت، عقلانیت و تربیت الهی است. نویسنده در این اثر با پرهیز از نگاههای صرفاً جدلی یا سیاسی، کوشیده است به ابعاد عرفانی، انسانی و تربیتی زندگی حضرت بپردازد و مخاطب را از هر مذهب و ملیتی، به تأمل در حقیقت وجودی فاطمه(س) دعوت کند.
ایکنا در راستای بررسی ابعاد مختلف سیره حضرت زهرا(س) به گفتوگو با حجتالاسلام محمدجواد ابوالقاسمی، نویسنده کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» پرداخته که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.

زمانی که در کشور ترکمنستان و در مسئولیت رایزن فرهنگی فعالیت میکردم، از نزدیک مشاهده کردم که بانوان در آن جامعه از جایگاه اجتماعی و فرهنگی بسیار ارزشمندی برخوردار هستند و استعدادهای فراوان و ظرفیتهای قابل توجهی در میان آنان وجود دارد. این واقعیت توجه مرا به اهمیت نقش زنان در جوامع مختلف جلب کرد و همین امر نقطه آغاز شکلگیری ایده تألیف این کتاب شد. در همان دوران به این جمعبندی رسیدم که ضرورت دارد اثری درباره حضرت فاطمه زهرا(س) نوشته شود که از یک نگاه بینالمللی برخوردار باشد، نگاهی که ضمن احترام به باورهای دینی، بتواند به شیوهای معتدل و قابل فهم جایگاه والای ایشان را برای مخاطبانی با پیشینههای فرهنگی و اعتقادی متفاوت ترسیم کند.
به عبارت دیگر قصد داشتم کتابی ارائه دهم که حتی اگر خواننده آن به فضای مذهبی تعلق نداشته باشد، باز هم بتواند با شخصیت حضرت فاطمه(س) ارتباط برقرار کند و از مطالعه کتاب لذت و برداشت معنایی داشته باشد. احساس کردم که چنین رویکردی در آثار موجود کمتر دیده میشود و جای آن خالی است. بنابراین، تصمیم گرفتم اقدام به تألیف کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» کنم تا تصویری روشن، انسانی و الهامبخش از شخصیت حضرت زهرا(س) ارائه شود؛ تصویری که بتواند نقش و منزلت ایشان را برای جامعه جهانی و بهویژه بانوان امروز به شکلی قابل لمس و مؤثر به نمایش بگذارد.
امتیاز اصلی کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» در نوع نگاه و زاویه دیدی است که در نگارش آن اتخاذ شده است. این اثر با پرهیز آگاهانه از رویکردهای صرفاً مذهبی، سیاسی و اختلافی کوشیده است تا چهرهای متفاوت، عمیق و در عین حال انسانی از حضرت فاطمه(س) به مخاطب ارائه دهد. برخلاف بسیاری از آثار موجود که گاه در محدوده مباحث کلامی و تاریخی محصور میمانند، این کتاب بر آن است تا حضرت زهرا(س) را در مقام الگویی جاودان برای رشد معنوی، تربیت اخلاقی و تعالی انسانی معرفی کند. نویسنده در روند تألیف اثر، تلاش کرده است از رویکردهایی که ممکن است سبب بروز حساسیتهای مذهبی یا سیاسی شوند، فاصله گیرد. از همین رو کتاب نه با نگاه سیاسی نوشته شده و نه با هدف ورود به عرصه مناقشات تاریخی یا اختلافی میان مذاهب اسلامی.
گر آن جنبه مادری در فرهنگ اسلامی باقی میماند و رفتار اجتماعی مسلمانان بر مبنای محبت و شفقت فاطمی شکل میگرفت، بیتردید پدیده خشونت در جهان اسلام ظهور و گسترش نمییافت
این تصمیم آگاهانه از باور عمیق بنده نشئت گرفته است که معرفی حضرت فاطمه(س) نباید درگیر نگاههای محدود مذهبی یا اختلافی شود، زیرا شأن والای ایشان فراتر از این مرزبندیهاست و میتواند برای تمامی انسانها صرفنظر از مذهب یا فرهنگشان الهامبخش باشد. در این کتاب جنبههای عرفانی و تربیتی شخصیت حضرت زهرا(س) محور اصلی قرار گرفته است. در تألیف این کتاب کوشیدم تا از خلال رفتار، گفتار و منش آن حضرت تصویری ارائه دهم که مخاطب را به درکی درونیتر از مقام معنوی ایشان برساند. در واقع هدف آن بوده که حضرت فاطمه(س) نه تنها به عنوان دخت پیامبر اسلام(ص) و همسر امیرالمؤمنین(ع) بلکه به عنوان نماد انسان کامل، جلوهای از عشق الهی و نمونهای از کمال اخلاقی برای همه دورانها معرفی شود.
این نگاه عرفانی و تربیتی به کتاب روحی تازه بخشیده و آن را از سایر آثار مشابه متمایز کرده است. بنده با دقت فراوان در تألیف این کتاب تا زبان اثر نه لحن خطابی و تبلیغی، بلکه نثری نرم، تاملبرانگیز و نزدیک به درک عمومی باشد تا هر خوانندهای بتواند با آن ارتباط برقرار کند. بدین ترتیب اثر نه تنها برای مخاطبان مذهبی، بلکه برای خوانندگانی از سایر فرهنگها و ادیان نیز قابل فهم و تأثیرگذار است. از نگاه بنده پرداختن به اختلافات تاریخی یا سیاسی هر چند بخشی از روایتهای موجود درباره سیره حضرت فاطمه(س) را تشکیل میدهد، اما میتواند روح اثر را از پیام اصلیاش دور کند. بر همین اساس، با نگاهی معتدل و سنجیده مسیر دیگری را برگزیده و کوشیدم تا پیام اخلاقی، عرفانی و انسانی حضرت زهرا(س) را در مرکز توجه قرار دهد. در مجموع، کتاب «فاطمه، مادر خوبیها» تلاشی است برای ترسیم سیمای معنوی بانوی بزرگ اسلام از منظری فراتر از مرزهای مذهبی و تاریخی. اثری که میکوشد مخاطب را به ژرفای شخصیت آن حضرت ببرد و نشان دهد که فاطمه(س) نه فقط مادر امت اسلامی، بلکه «مادر خوبیها» برای همه انسانهایی است که در پی روشنایی، پاکی و رشد اخلاقی هستند.
در مسیر تقریب بین مذاهب اسلامی، این کتاب از ابتدا تا انتها به گونهای نوشته شده است که هیچ نکته یا عبارتی در آن وجود ندارد که باعث دلخوری، احساس ناراحتی یا رنجش در میان پیروان سایر مذاهب شود. از آغاز تا پایان اثر نگاه نویسنده بر پایه احترام متقابل، همگرایی و تأکید بر جنبههای مشترک امت اسلامی استوار است. در تمام بخشهای کتاب به جای طرح مباحث اختلافی یا تاریخی که میتواند موجب فاصله و حساسیت شود، تلاش شده است چهرهای الهامبخش، اخلاقی و معنوی از حضرت فاطمه(س) به تصویر کشیده شود که برای تمام مسلمانان فارغ از گرایشهای مذهبیشان قابل احترام و درک باشد.
به باور بنده اگر خواننده از هر مذهب اسلامی این کتاب را از ابتدا تا انتها با دقت مطالعه کند، در بسیاری از فرازهای آن بهویژه در توصیف لحظات انسانی و روحانی زندگی حضرت زهرا(س) بیاختیار تحت تأثیر قرار میگیرد و اشک شوق یا اندوه از دیدگانش جاری میشود، زیرا محبت نسبت به حضرت فاطمه(س) یک احساس مشترک در سراسر جهان اسلام است، عشقی که ریشه در وجدان و فطرت مسلمانان دارد. مردم در همه سرزمینهای اسلامی نسبت به آن بانوی بزرگ علاقه و احترام عمیقی دارند، گرچه ممکن است در برداشتهای اعتقادی، مانند موضوع عصمت دیدگاههای متفاوتی میان پیروان مذاهب وجود داشته باشد. با درک دقیق از همین حساسیتها کوشیدم تا اثری پدید آورم که با پرهیز از جنبههای مناقشهبرانگیز، این پیوند عاطفی را تقویت کند. هنگامی که آثار دینی بر محور اختلافات تاریخی یا مباحث سیاسی متمرکز میشوند، بسیاری از مخاطبان از مطالعه آنها فاصله میگیرند و در نتیجه از شناخت حقیقت شخصیت حضرت فاطمه(س) محروم میمانند.
این کتاب برخلاف چنین رویکردی، با زبانی معتدل، روشن و صمیمی نوشته شده است تا هیچ خوانندهای حتی از میان اهل سنت در هنگام مطالعه احساس بیگانگی یا گسست نکند. در این کتاب، بیان فضایل حضرت فاطمه(س) به شیوهای انجام گرفته که مخاطب اهل سنت نیز بتواند از ابتدا تا انتها آن را بخواند و در بسیاری از بخشها با احساس احترام و عشق، تحت تأثیر قرار گیرد. البته بنده در عین حال به امانت تاریخی وفادار مانده و از تحریف یا تغییر واقعیتها خودداری کردم و موارد اختلافی را با قلمی لطیف، زبانی متین و نگاهی انسانی طرح کرده و از کنار آنها با دقت و ظرافت عبور کردم، به گونهای که حقیقت تاریخی حفظ شده، اما تلخیهای ناشی از اختلافگویی در متن حضور ندارد.
از این منظر، کتاب فاطمه، مادر خوبیها را میتوان نمونهای از اثر دینیِ وحدتگرا دانست که توانسته است میان احترام به واقعیتهای تاریخی و ضرورت همگرایی امت اسلامی تعادلی هنرمندانه برقرار کند. این کتاب با تأکید بر جنبههای اخلاقی، عرفانی و تربیتی حضرت زهرا(س)، تصویری ارائه میدهد که هم قابل فهم برای مخاطب غیرشیعی است و هم میتواند در دل او عشق و احترام به آن حضرت را زندهتر کند. در نهایت، میتوان گفت این اثر به جای آنکه به اختلافها بپردازد، بر مشترکات تکیه دارد و از مسیر محبت، همدلی و معرفت به تقریب واقعی میان قلوب مسلمانان یاری میرساند. با بهرهگیری از بیانی لطیف و نگاهی جامع، کوشیدم تا پیامی از صلح، احترام و وحدت را از زبان بانوی نور و مهر حضرت فاطمه زهرا(س)، به گوش امت اسلامی برسانم.

حضرت فاطمه(س) را باید مادر حقیقی امت اسلامی دانست، شخصیتی که در تمام ابعاد حیات اجتماعی و فرهنگی اسلام نقش مادری و تربیتی ایفا کرده است. تعبیر «امابیها» که از سوی پیامبر اکرم(ص) درباره ایشان به کار رفته، صرفاً یک توصیف عاطفی نیست، بلکه بیانگر جایگاهی است که حضرت فاطمه(س) در نظام فکری و اجتماعی اسلام دارا هستند. در حقیقت، ایشان مادر عاطفی، فکری و اخلاقی جامعه اسلامی هستند، کسی که روح مهر، عطوفت، تربیت و هدایت را در کالبد امت میدمد و جامعه را از سردی، خشونت و بیمهری میرهاند. اگر آن جنبه مادری در فرهنگ اسلامی باقی میماند و رفتار اجتماعی مسلمانان بر مبنای محبت و شفقت فاطمی شکل میگرفت، بیتردید پدیده خشونت در جهان اسلام ظهور و گسترش نمییافت. نخستین نشانههای خشونت در تاریخ اسلام درست از زمانی آغاز شد که امت، مادر خویش را از دست داد و با فقدان آن منبع عاطفه و رحمت، نوعی خلأ روحی و اخلاقی در جامعه پدید آمد.
بازگشت به اسلام فاطمی به معنای احیای همان آموزههای اصیل است که در بطن سیره اجتماعی حضرت نهفته است، آموزههایی که بر محبت، آگاهی و رشد اخلاقی انسان تأکید دارند
این رخداد یکی از بزرگترین فجایع تاریخ اسلام است، فاجعهای که نهتنها از بُعد عاطفی، بلکه از نظر تمدنی نیز بر مسیر جامعه تأثیر گذاشت و چهره انسانی اسلام را تا حدودی دگرگون کرد. اسلام در نگاه فاطمی دینی مبتنی بر صلح، علم، رشد و تعالی انسان است. در خطبه فدکیه و در سخنانی که حضرت فاطمه(س) خطاب به زنان مدینه ایراد کردند، اسلام بهعنوان مکتبی عقلانی و رحمانی معرفی میشود که بنیان آن بر معرفت، عدالت و آرامش استوار است. در بخشهایی از کتاب نیز با ظرافت به این جنبهها اشاره شده است؛ زیرا روح اسلام فاطمی، نفی خشونت و تأکید بر انسانگرایی است.
بازگشت به اسلام فاطمی به معنای احیای همان آموزههای اصیل است که در بطن سیره اجتماعی حضرت نهفته است، آموزههایی که بر محبت، آگاهی و رشد اخلاقی انسان تأکید دارند. حضرت فاطمه(س) در رفتار اجتماعی خویش نشان دادند که زن نه تنها محور خانواده، بلکه محور تربیت جامعه است و میتواند با عقلانیت و عطوفت مسیر جامعه را از انحراف و درگیری نجات دهد. در حقیقت، ویژگی برجسته سیره اجتماعی حضرت فاطمه(س) نگاه جامع ایشان به انسان، جامعه و جهان است. این نگاه، در عین توجه به معنویت، بر عدالت اجتماعی، منزلت زن و کرامت انسان تأکید دارد. مفاهیمی چون آزادی، حقگرایی و عدالتخواهی که امروزه در شعارهای جهانی از آنها یاد میشود، ریشه در بینش فاطمی دارد، بینشی که براساس شناخت درست از انسان و جایگاه او در هستی شکل گرفته است.
اسلام فاطمی، سرشار از رحمت و آگاهی و دینی بر محور عقل، عشق و تربیت انسانی استوار است. چنین اسلامی میتواند در جهان امروز که از خشونت، افراطگرایی و بحران معنویت رنج میبرد، نقش نسخهای شفابخش و احیاگر را ایفا کند. سیره اجتماعی حضرت فاطمه(س) الگوی کامل جامعهای است که در آن عقل و عاطفه، عدالت و محبت، علم و ایمان در کنار هم معنا پیدا میکنند و انسان در پرتو آن به تعادل، آرامش و رشد میرسد.
پاسخ به این پرسش را باید در تجربه و احساس مخاطبان جستوجو کرد، زیرا هر خواننده براساس پیشزمینه ذهنی، باور دینی و زاویه دید خود درک متفاوتی از اثر به دست میآورد. با این حال، نیت اصلی در نگارش «فاطمه، مادر خوبیها» آن بود که دریچهای تازه و متفاوت برای شناخت حضرت فاطمه(س) گشوده شود، دریچهای که خواننده فارغ از گرایش مذهبی خود بتواند از آن وارد شود و با چهرهای انسانی، لطیف و تربیتگر از آن بانوی بزرگ روبهرو شود. ارزشمندترین دستاورد این کتاب زمانی محقق میشود که خوانندهای غیر شیعه بتواند بدون احساس دوری یا ناراحتی کتاب را تا انتها بخواند و از مفاهیم آن بهرهمند شود. همین تجربه ساده، نشانهای از موفقیت در برقراری ارتباط فراتر از مرزهای مذهبی است، هدفی که از آغاز تألیف در ذهن من وجود داشت و تحقق آن را بزرگترین توفیق این اثر میدانم. با وجود حجم عظیمی از آثاری که تاکنون درباره حضرت زهرا(س) نگاشته شده، همچنان جای رویکردی متفاوت احساس میشد، رویکردی که در آن مباحث اختلافی و سیاسی به حاشیه برود و در عوض بر نقاط مشترک، ارزشهای تربیتی و آموزههای اخلاقی تأکید شود.
از همین منظر «فاطمه، مادر خوبیها» کوشیده است تا از زاویهای نو به شخصیت ایشان بنگرد، زاویهای که در عین وفاداری به منابع اصیل به فهم عرفانی و انسانی از سیره فاطمی توجه دارد. در ساختار کتاب، دو محور اصلی دنبال شده است، نخست تأکید بر جنبه عرفانی و تربیتی زندگی حضرت زهرا(س) که میان تمام مذاهب اسلامی مورد پذیرش است و میتواند دلهای مخاطبان را به هم نزدیک کند و دوم، تلاش برای تقویت روح تقریب و همگرایی میان مسلمانان از طریق برجسته کردن جنبههای وحدتآفرین در گفتار و رفتار ایشان. این دو جهت فکری سبب شدهاند تا کتاب نه صرفاً در قالب یک اثر دینی، بلکه در مقام یک متن فرهنگی، انسانی و اخلاقی جلوه کند.
مفاهیمی چون آزادی، حقگرایی و عدالتخواهی که امروزه در شعارهای جهانی از آنها یاد میشود، ریشه در بینش فاطمی دارد، بینشی که براساس شناخت درست از انسان و جایگاه او در هستی شکل گرفته است
اگر این کتاب بتواند مخاطب را به درکی تازه از شخصیت حضرت زهرا(س) برساند، در واقع توانسته است چهرهای از اسلام ارائه دهد که بر محبت، خرد، مهربانی و رشد معنوی استوار است. چنین برداشتی از حضرت میتواند نگاه بسیاری از خوانندگان را نسبت به جایگاه زن، مفهوم مادرانه در دین و معنای حقیقی انسانیت دگرگون کند. در نهایت، هدف اصلی این اثر ایجاد پلی میان دلها و اندیشههاست، پلی که بر پایه احترام، شناخت متقابل و درک مشترک بنا شده است. از خلال روایتهای عرفانی، آموزههای اخلاقی و تأملات تربیتی حضرت زهرا(س) خواننده درمییابد که پیام ایشان محدود به یک مذهب یا زمان خاص نیست، بلکه حقیقتی جاودانه است که برای همه انسانها در هر نقطه از جهان میتواند الهامبخش، آرامشزا و هدایتگر باشد.
نوشتن درباره حضرت فاطمه(س) از دشوارترین کارهایی است که میتوان در عرصه پژوهش و تألیف دینی به آن پرداخت. هرگاه انسان تصمیم میگیرد درباره آن بانوی بزرگ قلم بزند، در همان آغاز درمییابد که واژهها توان بیان حقیقت شخصیت ایشان را ندارند. شخصیت حضرت فاطمه(س) چنان گسترده و ژرف است که هیچ قلمی بهسادگی از عهده ترسیم سیمای معنوی و روحانی ایشان برنمیآید. در مقاطع مختلف تصمیم داشتم اثری در شأن ایشان بنویسم، اما هر بار که قلم به دست گرفتم، احساس کردم زمینه و آمادگی لازم فراهم نیست و باید با دل و روحی آمادهتر به سراغ این موضوع رفت. تجربه شخصی بنده نشان داد که نگارش درباره حضرت فاطمه(س) تنها یک کار فکری یا علمی نیست، بلکه نوعی سیر درونی و معنوی است. هر چه دانش، مطالعه و احساس مسئولیت وجود داشته باشد، باز هم بدون مدد و توسل به خود آن بانو نوشتن ممکن نمیشود.
در واقع، زمانی که نگارش «فاطمه، مادر خوبیها» آغاز شد، در درونم نوعی آرامش و اجازه معنوی احساس کردم، حالتی که پیش از آن وجود نداشت و نمیتوانستم دلیلش را بهروشنی توضیح دهم. آن لحظه برایم همچون نشانهای بود که دری گشوده شده و عنایت حضرت شامل حال من شده است. در طول مسیر نگارش بیش از هر زمان دیگری دریافتم که سخن گفتن از حضرت زهرا(س) نیازمند طهارت نیت و صفای دل است. شناخت علمی بهتنهایی کافی نیست، باید از عمق جان به ایشان نزدیک شد و با توسل و احترام قلم را در مسیر یاد او حرکت داد. در بسیاری از لحظات احساس میکردم آنچه نوشته میشود از من نیست، بلکه نوعی هدایت درونی یا الهام لطیف مرا همراهی میکند.
همین تجربه برایم معنایی روشن داشت، اینکه نوشتن درباره حضرت فاطمه(س) تنها زمانی ممکن است که خود ایشان اجازه دهند. از همینرو، باور دارم این کتاب نه صرفاً نتیجه تلاش فردی و تحقیق علمی، بلکه حاصل نوعی ارتباط معنوی است. هر صفحه از آن برای من یادآور لحظاتی از توسل، تأمل و حضور در فضای روحانی حضرت است. احساس میکردم در حال نوشتن درباره شخصیتی نیستم که تنها در تاریخ زیسته، بلکه در حال گفتوگو با نوری هستم که همواره در جان و وجدان بشریت میتابد. به همین جهت، اگر این اثر توانسته باشد حتی اندکی از حقیقت و زیبایی شخصیت حضرت فاطمه(س) را بازتاب دهد، یقین دارم که این توفیق از جانب خود آن بانو بوده است. قلم بنده اگر حرکتی کرده، از برکت همان نگاهی بوده که بر دل نگارنده تابیده است. نوشتن درباره ایشان در حقیقت نه پایان یک کار ادبی، بلکه آغاز مسیری است که با عشق، توسل و خضوع باید ادامه یابد.
دورانی که مشغول نگارش این کتاب بودم، مصادف بود با اقامت بنده در خارج از کشور. این موضوع بهطور طبیعی محدودیتهایی را در مسیر پژوهش و دسترسی به منابع اصلی برایم ایجاد کرد. نبود کتابخانههای تخصصی و فاصله از مراکز علمی و پژوهشی داخل ایران باعث شد بسیاری از منابع مهم و مآخذ ارزشمند در دسترس نباشند. با این حال، تلاش کردم از تمام امکانات موجود برای گردآوری مطالب بهره ببرم تا کار هرچند با امکانات محدود، از استحکام و اعتبار لازم برخوردار باشد. در آن زمان تکیه من بیشتر بر منابع دیجیتال و پایگاههای اینترنتی بود که بتوانند بخشی از خلأ نبود منابع چاپی را جبران کنند. از کتابخانههای مجازی، متون اسلامی موجود در سایتهای معتبر و نسخههای آنلاین آثار تاریخی و حدیثی استفاده کردم. هر مطلب و منبعی که در دسترس بود با دقت و وسواس بررسی میشد تا صحت تاریخی و محتوایی آن اطمینان یابد.
هنگامی که پیوند ازدواج میان حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) برقرار شد، دو سرچشمه بزرگ الهی در یک نقطه به هم رسیدند یعنی از یک سو جوهره نبوت که از طریق حضرت فاطمه(س) جریان داشت و از سوی دیگر حقیقت رسالت و ولایت علوی که در وجود حضرت علی(ع) متجلی بود
با وجود این دشواریها سعی کردم فضای کتاب بر پایه استناد و تحقیق شکل گیرد و از اتکای صرف به برداشتهای شخصی یا تکرار منابع غیرموثق پرهیز شود. نوشتن در چنان شرایطی تجربهای خاص بود، زیرا بهجای تکیه بر منابع گسترده، باید به عمق فهم و تأمل در محتوای موجود تکیه میکردم. همین موضوع سبب شد تا ارتباط معنوی بیشتری با موضوع برقرار کنم و از درون تجربهای شخصی و تأملبرانگیز برای درک زندگی و سیره حضرت فاطمه(س) به دست آورم. امروز اگر بخواهم دوباره به سراغ تألیف این کتاب بروم، طبیعتاً میتوانم از منابع بسیار غنیتر و گستردهتری بهره بگیرم. اکنون دسترسی به آثار پژوهشی جدید منابع تاریخی و تحلیلی و نیز مجموعههای حدیثی و تفسیری بسیار آسانتر و کاملتر شده است. این امکان وجود دارد که کتاب با اتکا بر این منابع و در پرتو یافتههای جدید از نظر علمی و محتوایی به سطحی بالاتر ارتقا یابد.
با این همه، باور دارم ارزش اصلی «فاطمه، مادر خوبیها» تنها در تنوع منابع یا تعداد ارجاعات علمی آن خلاصه نمیشود. آنچه به این اثر روح میبخشد، نیت خالصانهای است که در پس نگارش آن وجود داشت، نیتی که برآمده از عشق به حضرت فاطمه(س) و احترام عمیق به مقام معنوی ایشان بود. در حقیقت کتاب حاصل تلاش صادقانهای بود برای معرفی سیمای رحمانی، انسانی و تربیتی حضرت در شرایطی که امکانات پژوهشی اندک اما انگیزه و عشق، بسیار عمیق بود.
حضرت فاطمه(س) شخصیتی است که سخن گفتن درباره ایشان برای انسان آسان نیست. ابعاد وجودی آن بانو چنان گسترده و متعالی است که درک و تبیین آن فراتر از توان اندیشه و بیان بشری قرار میگیرد. تنها میتوان گفت که حضرت فاطمه(س) مظهر روح ولایت و تجلی جوهره نبوت پیامبر اکرم(ص) است. حقیقتی که از درون وجود پیامبر نشئت گرفته و در وجود آن بانوی بزرگ ادامه یافته است. جوهره نبوت صرفاً به معنای دریافت وحی نیست، بلکه حقیقتی عمیقتر است که با ظرفیت وجودی و روحی پیامبر گره خورده است. پیامبر اکرم(ص) در جایگاهی قرار داشتند که میتوانستند بار سنگین وحی را بر دوش بکشند و آن را در جان خویش حمل کنند. این توان و ویژگی خاص ریشه در استعداد روحانی و ظرفیت بینظیر آن حضرت داشت. در نگاه دقیقتر آن ویژگیهای منحصربهفرد پیامبر(ص) در وجود حضرت فاطمه(س) تداوم یافت و به واسطه ایشان، آن جوهره نبوت در نسل و ذریه پیامبر(ص) استمرار پیدا کرد. میتوان گفت که ذات نبوت با همه لطافت و عمق معنوی خود از طریق حضرت فاطمه(س) در عالم تداوم یافت و به فرزندان ایشان منتقل شد.
هنگامی که پیوند ازدواج میان حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) برقرار شد، دو سرچشمه بزرگ الهی در یک نقطه به هم رسیدند یعنی از یک سو جوهره نبوت که از طریق حضرت فاطمه(س) جریان داشت و از سوی دیگر حقیقت رسالت و ولایت علوی که در وجود حضرت علی(ع) متجلی بود. این پیوند مقدس در واقع اتصال دو بعد اصلی هدایت الهی بود؛ همانگونه که دو جریان از منبع واحد به هم میپیوندند تا نوری تازه و ماندگار پدید آورند. از این اتحاد معنوی، حقیقت امامت زاده شد، حقیقتی که استمرار رسالت و تجلی ولایت در قالب دوازده امام معصوم(ع) را ممکن کرد. در این نگاه، حضرت فاطمه(س) تنها دختر پیامبر(ص) نیست، بلکه مجرای انتقال روح نبوت و حامل جوهره ولایت است. در وجود ایشان پیوند میان نبوت و امامت معنا مییابد و مسیر هدایت الهی از پیامبر اکرم(ص) تا اهل بیت(ع) تداوم پیدا میکند. همانگونه که دو قطب مثبت و منفی در کنار هم منشأ روشنی و نیرو میشوند، اتصال فاطمه(س) و علی(ع) نیز سرچشمه نوری شد که تا ابد در تاریخ اسلام میتابد و در وجود امامان معصوم استمرار یافته است.
گفتوگو از مجتبی افشار