
به گزارش ایکنا، سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 26 آبانماه در همایش «علامه طباطبایی و عالم معاصر» که به مناسبت سالروز رحلت علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره)، توسط معاونت پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی و با همکاری مرکز هماندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی در پردیس مرکزی این دانشگاه و با حضور اساتید و پژوهشگران فلسفه برگزار شد با موضوع «علامه طباطبایی و خوانش برتراند راسل از تاریخ فلسفه» به ایراد سخن پرداخت و با اشاره به همزمانی 24 آبان، سالروز رحلت علامه طباطبایی و 25 آبان، سالروز رحلت علامه جعفری، این ماه را از جهت اهمیت تاریخی و فکری برجسته دانست و گفت: طی چهار دهه اخیر بحثهای خوبی درباره علامه صورت گرفته اما جای یک موضوع همچنان خالی است و آن بازخوانی تراث حکمی و فلسفی علامه طباطبایی در بستر جهانی است. ما میتوانیم درباره علامه و آثار او در ایران و جهان اسلام بسیار سخن بگوییم، اما نسبت و جایگاه او در افق جهانی همچنان نیازمند تبیین است و ورود از این منظر میتواند به مباحث مرتبط با مشارکت در علم جهانی کمک کند.
وی در ادامه با اشاره به کتاب «تاریخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل (1945)، توضیح داد: اگر چه عنوان کتاب صفت «غربی» را با خود دارد و مقصود راسل تبیین تحولات اندیشه فلسفی غرب بوده است، اما با تأمل در محتوای آن درمییابیم که از دیدگاه راسل تنها عالمی که تاریخ دارد غرب و تنها جایی که بذر فلسفه، اندیشه و تفکر در آن روییده است تاریخ غرب است.
در روایت راسل، تمدن، مدنیت، سیاست، جامعه و حاکمیت، همگی ریشه در تمدن یونانی دارند و جز آن، عالَمی وجود ندارد که عالِمی خلق کرده باشد. با این حال، در روایت راسل اشاراتی وجود دارد که میتواند ما را به فهمی دیگر و آلترناتیو از وضع انسان رهنمون شود.
میری افزود: راسل برای تاریخ فلسفه سه دوره قائل است: دوره نخست از پیشاسقراطیان تا پایان امپراتوری روم؛ دوره دوم، فلسفه کاتولیکی با تحولات دینی در ساحت یهودیت، ظهور مسیحیت، عصر تاریکی و تحول جایگاه پاپ در اروپا؛ و سپس دوره سوم از منظر راسل، فلسفه مدرن که با رنسانس در ایتالیا آغاز و طلوع ساینس و فیلسوفانی همچون؛ فرانسیس بیکن تا روسو و کانت و جنبش رومانتیکها و هگل تا نیچه و فیلسوفان مکتب اصالت سود در انگلستان تا کارل مارکس و هنری بریکستون در فرانسه و ویلیام جیمز تا جان دیویی در آمریکا.
با نگاهی به این روایت درمییابیم، تنها انسانی که قادر به تفکر، اندیشه و داشتن تاریخ(بودن، شدن و انجام دادن) قابل اعتنا در جهان است، انسان غربی و عقلانیت هلنی میباشد که راسل آن را در کتاب سترگ خود به تصویر کشیده است. اما در این روایت اشارهای به آفریقا، چین، هند، ایران ، روسیه و دیگر جاهای جهان وجود ندارد، اما این روایت یوروآتلانتیک، یک استثنا بزرگ نیز دارد که راسل نتوانست آنرا کتمان کند و در عصر رویش فلسفه در بستر عالمیت کاتولیکی به آن اشاره یازده صفحهای دارد.
راسل در ذیل عصر کاتولیکی فلسفه، به فلسفه و فرهنگ اسلامی اشاره کرده و گذرا گفته است دو فیلسوف مسلمان یکی از ایران و دیگری از اسپانیا حائز اهمیت ویژه هستند؛ یعنی ابوعلی سینا و ابن رشد. اما نکته جالب این است که حتی این دو فیلسوف هم فی نفسه قابل اعتنا نیستند و ذیل عقلانیت هلنی و دغدغه های متکلمان کاتولیکی برای راسل مورد عنایت قرار گرفتند، در حالی که فلسفه، اندیشه، تفکر و تاریخ قابل اعتنا در جهان، هیچ جایگاهی بیرون از خط مستقیم یونان، اروپای مسیحی و غرب امروز ندارد.
وی تأکید کرد: این نوع خوانش را «یورو سنتریک» مینامیم. کلان روایتهای خطی از این دست با تاریخهای متنوع و متکثر بشری انطباق ندارند و ریشه در ایدئولوژیهای قرن نوزدهم و بیستم دارند که شدیداً قابل نقد هستند.
میری سپس ارتباط این بحث با علامه طباطبایی و کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را چنین توضیح داد: راسل کتاب خود را در 1945 منتشر کرد و کتاب علامه طباطبایی در 1953 منتشر شد؛ فاصلهای هشت ساله که ضرورت دارد آن را در بستر تحولات جهانی تحلیل کنیم تا اهمیت و جایگاه اثر علامه بهتر فهمیده شود. از نظر من، این اثر پنج جلدی برای نخستین بار در اوج سیطره تاریخنگاری و تفکر یوروآتلانتیک، امکان تفکر و اندیشیدن بیرون از پارادایم غربی را به صورت مدون و مستدل مطرح کرد.
وی با اشاره به کتاب حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا، با عنوان «آیا غیراروپاییان هم میتوانند بیندیشند؟» که در سال 2015 به چاپ رسیده است افزود: دباشی به این نکته مهم اشاره میکند که دیسکورس غالب در ذهن و زبان فیلسوفان و تاریخنگاران غربی به گونهای صورتبندی شده است که متفکران غیر اروپایی به انحای مختلف، به حاشیه رفتند، صغیر تلقی شدند و نادرست به تصویر کشیده شدهاند. اما جالب است که علامه طباطبایی هشتاد سال پیش و بسیار پیش از طرح این مباحث، نهتنها به پرسش «آیا غیراروپایی میتواند بیندیشد؟» پاسخ مثبت داده بود، بلکه در پاسخ راسل که تفکر، فلسفه و اندیشه در بیرون از روایت یوروآتلانتیک را منتفی دانسته بود با خلق اثر 5 جلدی «اصول فلسفه و روش رئالیسم» و ابداع مفهوم اعتباریات به مثابه ادراکات فرهنگی، امکان طرح تاریخ آلترناتیو را هم پیش کشیده است.
میری ادامه داد: از مباحث محوری نیمقرن اخیر این است که آیا تاریخ تحولات بشری محدود به روایت یوروسنتریک از مدرنیته است یا جهان میتواند مدرنیتههای متنوعی را صورتبندی کند. اگر مدرنیتههای متنوع تقدیر بشریت باشند، آنگاه مناسبات انسان با هستی، جامعه، تکنولوژی و اکوسیستم الزاما نباید نسخه تکراری مدرنیته اروپامحور باشد. از این منظر، نگاه علامه طباطبایی که تکرار راسل نیست، میتواند نویدبخش و امیدآفرین باشد.
وی در پایان گفت: برای بازسازی جایگاه علامه طباطبایی در سطح جهانی، ابتدا باید بررسی کنیم آیا روایت او ذیل کلانروایت یوروسنتریک قرار میگیرد یا امکانی دیگر را پیش میکشد. از نظر من، علامه آلترناتیوی جدی در حوزه تاریخنگاری تفکر مطرح میکند.