
بسمالله الرحمن الرحیم
و الصلاه و السلام علی نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین، و السلام علینا و علی عبادالله الصالحین.
ضمن طلب مغفرت و رضوان واسعه الهی برای روح پرفتوح سیدالاستاد علامه طباطبایی(ره)، خدمت همه حضار محترم، خانمها و آقایان، سلام عرض میکنم. از اینکه به دلیل برنامه از پیش تعیین شده موفق نشدم در جمع شما حاضر باشم، پوزش میطلبم و خود را در این جهت ناموفق میدانم. از اینکه چند دقیقهای از وقت گرانبهای شما را در اختیار من قرار دادید، سپاسگزارم.
موضوع سخن ما شخصیتی است که نام نامیاش با قرآن مجید، فلسفه و الهیات عقلگرا پیوند واقعی خورده و به صراحت میتوانم بگویم کسی است که الهیات قرن معاصر و پیشرفتهای آن و تحولاتی که در دانش الهیات قرن معاصر پیش آمده همه مدیون این شخصیت بزرگ است. دانش الهیات دانشی است که متأسفانه قرنها متوقف بوده و هیچ تحول و دگرگونی در درونش پیش نیامده، مسائلی که قبل از میلاد مسیح در یونان باستان مطرح بوده و کماکان امروز همانگونه مطرح است؛ اما از نعم الهی که برای ما در قرن معاصر پیش آمد وجود این بزرگ عالیقدر است که انصافاً با تألیفات و افکار خود دانش الهیات را متحول ساخت.
ایشان کسی است که سنت دینداری را با عصر حاضر پیوند زد و به عصر حاضر گفت: سنت دینداری پایان نیافته، مسلمانان را خطاب قرار داد، به آنان توصیه کرد برای اینکه سنت دینداری در اسلام باقی بماند باید به قرآن بازگشت. این بزرگوار با طرح تفسیر قرآن به قرآن در کتاب مستطاب المیزان تفسیرها، وجهههای مختلف و قرائتهای گوناگون را ریشه کن و همه را راهنمایی کرد باید مفسر ما برای قرآن، خود قرآن باشد. این شخصیت عالیقدر با اصرار بر این نکته که برای اجتناب از خرافهگرایی در دین تنها راه، پناه به عقلانیت و عقلگرایی است و این موضوع را در معرفت دینی به جامعه امروز آموزش داد؛ اما سخن امروز من ناظر به این پرسش است که علامه طباطبایی در برابر چالشهای عصر حاضر چه طرح و رویکردی داشت. مجال من محدود است، ازاینرو تنها به فهرست چند محور اشاره میکنم:
اولین مسئله: یکی از مسائل مهم عصر حاضر، بحران دین و دینداری است. علامه طباطبایی در مواجهه با این بحران، بازگشت به دین عقلانی و تعقّلگرا را بهترین راه حل میداند. دومین مسئله: مسئله دیگر عصر حاضر، علمگرایی افراطی است. علمگرایی افراطی از مسائل پر سر و صدای زمانه است؛ امروز همه جا سخن از علوم تجربی است و گویی این علم تبدیل به خدایی بیرحم شده است که به هیچ کس و هیچ مفهوم و نهادی رحم نمیکند و هر آنچه با مبانی علمی مطابقت نداشته باشد را رد میکند. علامه طباطبایی در آثار ارزشمند خود، از جمله در تفسیر شریف المیزان، به اعتدال دعوت میکند و نشان میدهد که راه معرفت تنها علم تجربی نیست. ایشان در المیزان و کتاب اصول فلسفه، به زیبایی تحلیل و اثبات میکند که انسانهای عصر به جای فانی شدن در علوم تجربی، باید به تعقل، تأمل و اندیشهورزی روی آورند. سومین مسئله: بحران اخلاقی نیز از مسائل مهم امروز است. امروز اخلاق با پرسشهای اساسی روبروست: اخلاق چیست؟ ارتباط اخلاق با دین چگونه است؟ آیا اخلاق از دین منشعب میشود یا از عقل؟ شریعت چه نسبتی با اخلاق دارد؟ علامه طباطبایی در المیزان، نظریه جدیدی ارائه داده است. او نشان میدهد که در قرآن مجید، انبیا گذشته مردم را به اصول اخلاقی دعوت کردهاند و تخلف از این اصول، با عواقب سختی همراه بوده است. اما علامه طباطبایی اخلاق مبتنی بر سلوک ایمانی و تقرب به خداوند را ارائه میدهد و اثبات میکند که اخلاق قرآن، برای مومنان یک اخلاق نوین و مستقل است. چهارمین مسئله: مسئله انسان و حقوق بشر نیز اهمیت دارد. پس از انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۵، برای برخی، این اعلامیه گویی یک کتاب مقدس جدید است و محور بشر بودن انسان تلقی میشود. اگر از هر فیلسوفی درباره این اعلامیه پرسیده شود، یک فیلسوف واقعی و صاحب مکتب فلسفی باید قادر به پاسخگویی باشد.
به نظر ما طلاب فلسفه، علامه طباطبایی یک صاحب مکتب است. ایشان معتقدند که قرآن مجید اصلی به نام کرامت انسانی را مطرح کرده است. از درون این کرامت، مسئله حقوق بشر قابل استخراج است. کسی که به کرامت انسانی اعتقاد دارد، نمیتواند با اصول حقوق بشر مخالفت کند یا به آن باور نداشته باشد.
علامه طباطبایی در مبحث حقوق بشر صاحب نظر است و نظریات بسیار جالبی ارائه میدهد. ایشان از عالمانی بود که به تعبیر برخی، دارای روحیه تسامح و تحمل بود. مشاهده میکردیم که اگر فردی به صراحت الحاد خود را اظهار میکرد، علامه طباطبایی واکنشی خروشان و تند نشان نمیداد؛ بلکه با تحمل و وقار کامل نقد میکرد، تحلیل ارائه میداد و سعی میکرد طرف مقابل را قانع سازد.
من شخصاً در محضر ایشان بارها دیدهام که فردی جملاتی بسیار تند و الحادآمیز مطرح میکرد؛ ایشان در ابتدا سر خود را پایین میانداختند و پس از چند دقیقه با آرامش میفرمودند: «اگر اینطور پاسخ بدهیم، چطور است؟» این روش صبورانه و بزرگوارانه باعث میشد که اطلاعات ایشان از مکاتب مختلف دینی معاصر بسیار جامع و حیرتآور باشد و نشان دهد که از آموزههای ادیان مختلف آگاهی کامل داشتند.
علامه طباطبایی در گفتگوهایی با پروفسور هانری کربن شرکت داشت. هانری کربن کسی بود که فلسفه جدید را نزد بزرگان فرا گرفته و پس از پیشرفت در فلسفههای معاصر مغرب زمین، از یکی از اساتیدش نام سهروردی را شنیده بود. او به عشق آموزش و آشنایی با فلسفه سهروردی به ایران آمد، اما گمشدهای داشت و میگفت: «عاقبت جوینده، یابنده است».
کوربن در جستجوی فیلسوف زمان خود، به دامن علامه طباطبایی پناه آورد. علامه طباطبایی، که همیشه عاشق دریچههای جدید اندیشه بود، با او ارتباط برقرار کرد و جلساتی را با وی برگزار نمود. هرچند تنها بخش کوچکی از این مباحث جمعآوری شده است — چرا که در آن زمان وسایل حفظ و ضبط صوت موجود نبود — و یادداشتهای دوستان تنها بخشی از این گفتگوها را ثبت کردند، اما همین مقدار موجود نیز نشاندهنده مباحث بسیار عالی و گفتگوهای بسیار زیبای این جلسات است.
میخواهم با یک خاطره سخن خود را به پایان برسانم. در سالهایی که حال علامه طباطبایی هنوز مساعد بود و کسالت ایشان همه وجودشان را نگرفته بود، من شاهد یکی از این جلسات بودم. در آن زمان، ایشان از منزل به منزل یکی از علمای بستگانشان تشریف میآوردند. صاحب منزل از ایشان پرسید: «استاد بزرگوار، آقای کوربن بالاخره مسلمان شد؟» علامه طباطبایی چند لحظه سکوت کردند، سپس فرمودند: «ایشان یک شیعه به تمام معنا از دنیا رفت. عاشق تشیع بود». کربن، که عاشق اسلام و فلسفه اسلامی شد، به دلیل این که فلسفه را از سرچشمه خود فرا گرفته بود، توانست به این عشق و تعهد دست یابد. علامه طباطبایی خود نیز تلاش میکرد جلسات را ادامه دهد، زیرا میدانست این فرصتی است برای معرفی فلسفه اسلامی به دنیای غرب و همچنین بهرهگیری از مباحث غربی برای غنای اندیشه خود و دیگران.
درسهایی که میتوان از زندگی علامه طباطبایی گرفت، در چند نکته خلاصه میشود:
بازگشت به قرآن: قرآن خود بهترین تفسیر برای خودش است؛ برخی آیات، آیات دیگر را تفسیر میکنند (القرآن یفسر بعضه بعضا). دینداری عقلانی: دینداری بدون تعقل و عقلانیت انسان را به سوی خرافات میکشاند؛ بنابراین دینداری باید همراه با عقلانیت باشد.آگاهی از بحرانهای عصر حاضر: برای مواجهه با مسائل و بحرانهای دنیای امروز، باید از آنها آگاه باشیم و از وجودشان نترسیم. پیوند فلسفه اسلامی با دنیای معاصر: فلسفه اسلامی زنده و ممتد است و حتی برای دنیای امروز پیام دارد.
اینها پیامهایی است که علامه طباطبایی به ما میآموزد. با طلب مغفرت و رضوان واسعه حق متعال برای آن استاد بزرگوار، سخن مرا در این جلسه به پایان میرسانم.