خانواده؛ محور زندگی و آگاهی/ ۱۹
نقش معنویت‌ در ارتقای سلامت روان + فیلم

2در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، خانواده به عنوان کانون آرامش و پایگاه اصلی تربیت، با چالش‌ها و فرصت‌های بی‌شماری رو‌به‌رو است. نقش خانواده در شکل‌دهی به شخصیت، تأمین سلامت روان و ایجاد یک جامعه پویا بر کسی پوشیده نیست. اما چگونه می‌توان این نهاد مقدس را در برابر طوفان‌های فکری و فرهنگی این عصر، استحکام بخشید و بر غنای آن افزود؟

مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» در همکاری با خبرگزاری ایکنا با باور به اینکه خانواده اسلامی، سنگ بنای تمدن نوین اسلامی است، مجموعه‌ای ارزشمند از درس گفتار‌های تخصصی را با عنوان «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» تولید کرده است.

در این سلسله گفتار‌های آموزشی، اساتید و صاحب‌نظران برجسته به بررسی ژرف‌ترین مباحث در حوزه‌های سلامت روان، تربیت نوجوان، تحکیم بنیان خانواده و سواد رسانه‌ای و ... خواهند پرداخت. با ما در این سفر معرفتی همراه شوید تا بیاموزیم چگونه می‌توان خانواده را به کانونی امن، پرنشاط و پایدار برای پرورش نسل فردا تبدیل کرد.

محسن محمدکریمی، کارشناس سلامت روان در نوزدهمین قسمت از مجموعه آموزشی «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» به موضوع «اثر معنویت درمانی بر سلامت» پرداخته است که در ادامه با هم می‌بینیم و می‌خوانیم.
 

نقش معنویت‌درمانی در ارتقای سلامت روان

 
ارتباط بین سلامت روان و سلامت فکر، بسیار نزدیک و سازنده‌ است. اگر به سلامت روان دست پیدا کنیم و آرامش روانی داشته باشیم، با آموزه‌هایی که سبب می‌شوند سطح عالی سلامت روان را طی کنیم، قطعاً می‌توانیم بهره‌برداری‌های بسیار مهمی از سلامت فکر داشته باشیم. 
 
یک کودک وقتی می‌خواهد مراحل رشدش را کامل کند، نیاز به الگو دارد و نگاه می‌کند تا ببیند بزرگترها چه کاری انجام می‌دهند و آن را تکرار می‌کند. ما نیز اگر بخواهیم به مراحل رشد درونی و روانی خود دست پیدا کنیم یا خصلت‌هایی که در معنویت وجود دارد را کسب کنیم، نیازمند الگو هستیم. ذات انسان، از خداوند عالم نشئت گرفته است؛ بنابراین بهترین الگو برای انسان‌ها، خداوند متعال است. اگر خداوند مهربان است، ما مهربانی را از او یاد می‌گیریم؛ اگر بخشنده است، بخشندگی را از او یاد می‌گیریم؛ اگر صبور است، صبر را از او یاد می‌گیریم؛ بنابراین هیچ پشتوانه‌ای بالاتر از خداوند برای ما در این دنیا وجود ندارد. 
 
دنیایی که ما در آن قرار گرفته‌ایم، دنیایی پر از استرس و اضطراب است. اگر صرفاً به مسائل مادی آن نگاه کنیم، هر روز پر از استرس است. از نظر کاری، سلامت جسمی و ... استرس‌هایی را تجربه می‌کنیم و یا اگر به این توجه کنیم که روز‌های عمر در حال کم شدن است، همین موضوع برایمان استرس‌زا و نگران‌کننده است و یا اینکه در نهایت در این جهانی که قرار داریم به کجا خواهیم رفت، برای ما اضطراب و نگرانی و تشویش به همراه دارد. 
 
اگر به سلامت روان دست پیدا کنیم و آرامش روانی داشته باشیم، با آموزه‌هایی که سبب می‌شوند سطح عالی سلامت روان را طی کنیم، قطعاً می‌توانیم بهره‌برداری‌های بسیار مهمی از سلامت فکر داشته باشیم
ارتباطی که بین انسان‌ها وجود دارد نیز گاهی موجب تنش‌های فراوان و باعث به هم ریختن روان انسان‌ها می‌شود و این خود نکته بسیار مهمی است که در دنیای ما می‌تواند اتفاقات پراسترسی را رقم بزند. حتی جهانی که اکنون در آن قرار داریم، جهانی است که بدون معنویت، تصویری ناقص دارد؛ جهانی کاملاً صنعتی که فضای ریاضی و مادی‌گرایی در آن بسیار در حال گسترش است. 
 
به این نکته نیز باید توجه کنیم که گاهی این استرس‌ها ناشی از سردی روابط بین انسان‌ها شکل می‌گیرد؛ چراکه روابط نزدیک و صمیمی با هم ندارند و حال هم را خوب نمی‌کنند. اگر به این موضوع دقت کنیم، قابل توجه است که در این جهان پیرامونی، اگر معنویت نباشد، شاید ما به سوی نابودی قدم برداریم. 
 
حتی متخصصین و دانشمندان غربی نیز بر این باورند که جهانی که در آن قرار داریم، جهانی است که باید الزاماً به سوی معنویت قدم بردارد تا انسان بتواند به تعادل دست یابد و به رشد برسد؛ بنابراین این نکته از این زاویه بسیار قابل تأمل است.
 
{$sepehr_media_4104847_400_300}
 

کرامت انسانی؛ بنیان سلامت روان

 
سلامت روان و سلامت فکر، همچون دو روی یک سکه هستند و تأثیر متقابل و عمیقی بر یکدیگر دارند. از مباحث مهم در آموزه‌های معنوی، تأکید خداوند بر کرامت انسان است، آنجا که می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ؛ ما به فرزندان آدم کرامت بخشیدیم». این کرامت، که حافظ وجود انسان و عامل رشد و کمال اوست، مانع از آن می‌شود که انسان به خود آسیب برساند.
 
کرامت انسانی، در گام اول، از طریق رابطه ما با خودمان شکل می‌گیرد. اگر با خودمان رفیق و همراه باشیم، در حقیقت به خدای خود نزدیک شده‌ایم و این نزدیکی، تأثیر چشمگیری در رشد فردی و ارتقای سلامت روان ما دارد و به زندگی‌مان معنا می‌بخشد. یکی از بزرگترین مشکلات زندگی‌های امروزی، فقدان معنا و گمگشتگی مفهومی است و آنچه می‌تواند این مفهوم را به زندگی‌مان بازگرداند، ارتباط با خالق است؛ زیرا او هدف آفرینش ما را تعریف کرده است. بنابراین برای دستیابی به این هدف، باید به کرامت ذاتی خود نزدیک شویم. 
 
در این مسیر، علاوه بر رابطه ما با خودمان، دیگران نیز نقش بسیار مؤثری دارند. برای مثال، در ارتباط با فرزندانمان، اگر به آنها کرامت و ارزش بدهیم و به ایشان توجه کنیم، این فرزندان با احساس کرامت و ارزشمندی پرورش می‌یابند. این اصل در تمامی عرصه‌های زندگی جاری است: اگر با همسر، برادر، پدر، مادر، دوستان و همکارانمان، رابطه‌ای مبتنی بر کرامت و سازندگی داشته باشیم، به آنها احساس ارزشمند بودن می‌دهیم و موجب آرامش و امنیت خاطر آنها می‌شویم. متأسفانه در جامعه امروز، روندی رو به گسترش وجود دارد که در آن افراد فقط به خود می‌اندیشند و دیگران برایشان اهمیتی ندارند. 
 
یکی از بزرگترین مشکلات زندگی‌های امروزی، فقدان معنا و گمگشتگی مفهومی است و آنچه می‌تواند این مفهوم را به زندگی‌مان بازگرداند، ارتباط با خالق است
بنابراین، نکته حائز اهمیت این است که با توجه به کرامتی که از طریق ارتباط با خداوند به دست آورده‌ایم، این کرامت را به شیوه‌ای هنرمندانه و زیبا به همنوعان خود منتقل کنیم. برای مثال، در حدیث درباره آرامش آمده است: «ان بشر المؤمن فی وجه؛ شادی مؤمن در چهره‌اش است». همین کلمات نشان می‌دهد که چگونه می‌توان حس مثبتی به دیگری انتقال داد. اگر این آموزه را در محل کار یا در جامعه (حتی در ایستگاه اتوبوس) به کار ببندیم و با همنوعان خود با لبخند و نشاط برخورد کنیم، قطعاً حس مثبت ما به آنها منتقل خواهد شد.
 
این نکته بسیار مهم است که از این آموزه‌های به ظاهر کوچک، اما بسیار اثرگذار، بهره بگیریم و نقش مثبتی در آرامش، رشد و احساس خوب همنوعان خود ایفا کنیم.
 

نماز؛ عمیق‌ترین روش معنویت‌درمانی

 
با تأمل در آموزه‌های دینی، به‌وضوح درمی‌یابیم که در میان روش‌های گوناگون تمرکز و آرامش‌بخش از قبیل یوگا، تی‌ام (TM) و مدیتیشن، نماز جایگاهی بی‌بدیل و اثرگذار دارد. شاید یکی از برجسته‌ترین آموزه‌هایی که در این حوزه می‌توان بدان اشاره کرد، خود نماز باشد. نماز اثرات بسیار مهمی دارد؛ به‌گونه‌ای که حقیقت و فلسفه ژرف آن شاید هنوز بر ما پوشیده مانده و ما به عمق و کنه این حکمت نرسیده‌ایم. حتی حرکات نماز، سرشار از معناست و می‌تواند به شدت اثربخش باشد؛ همان‌گونه که در دیگر روش‌های تمرکزی نیز چنین اثری مشهود است.
 
وقتی به این درک می‌رسی که خداوند این‌گونه تو را دوست دارد، مسلماً این باور بر تمامی بخش‌های زندگی تو تأثیر می‌گذارد. در این حالت، آرامش و اطمینان در وجودت شکل می‌گیرد
کلماتی که در نماز بر زبان می‌آوریم، از اهمیت فراوانی برخوردارند. این کلمات تا بدان حد عمیق، پیچیده و اثرگذار هستند که هنگام ادای نماز، در واقع سخن از آنِ ما نیست. زمانی که می‌خواهیم با فرد دیگری گفت‌و‌گو کنیم، خود می‌اندیشیم و سخن می‌سازیم تا امید و نشاط و انگیزه بیافرینیم؛ اما در نماز، این خداوند است که به ما می‌گوید چه بگوییم. این ارتباط با پروردگار، چنان پیچیده، حائز اهمیت و سازنده است که برای بهره‌مندی از برکات آن، او راهنمایی‌مان می‌کند تا از این کلمات خاص استفاده کنیم. این کلمات، فوق‌العاده مهم و اثربخش هستند.
 
ابتدای این کلمات، درسی بزرگ در حوزه معنویت را در بر می‌گیرد؛ مهربانی و بخشندگی است. خداوند به صراحت به ما می‌گوید که پیش از هر سخنی، نسبت به تو مهربان و بخشنده‌ام. این به چه معناست؟ معنایش این است که «من تو را دوست دارم»، حتی عاشقانه تو را می‌خواهم. با کسی که احساس قرابت عمیقی به او داریم، نهایتاً چه می‌گوییم؟ می‌گوییم: «تو از منی». جالب آنکه خداوند همین عبارات را با صراحت بیان کرده است: «از روح خود در تو دمیدم» یا آنکه می‌فرماید: «از رگ گردن به تو نزدیک‌ترم». این عبارات، بسیار کلیدی و اثرگذارند. این معنویت واقعی است.
 
وقتی به این درک می‌رسی که خداوند این‌گونه تو را دوست دارد، مسلماً این باور بر تمامی بخش‌های زندگی تو تأثیر می‌گذارد. در این حالت، آرامش و اطمینان در وجودت شکل می‌گیرد و تو به موفقیت‌های بیشتری دست می‌یابی؛ چرا که با رسیدن به این آرامش، هدف‌گذاری برایت روشن می‌شود و به وضوح می‌دانی که در این جهان چه رسالتی داری. اساتید بزرگ در حوزه‌های مختلف را می‌بینیم که در رفتار و تخصصشان هدفمندی عمیقی مشاهده می‌شود. حتی یک جراح برجسته جهانی نیز اگر کارش را با انگیزه‌ای انسانی و الهی انجام دهد، هم به همنوعانش خدمت می‌کند و هم به خداوند نزدیک می‌شود. 
 
یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های سلامت روان، این است که بتوانیم به حقیقت وجودی خود نزدیک شویم. حقیقت ما جدای از حقیقت خداوند نیست. این درک، ما را از جهانی پر از نگرانی و استرس که انسان را تا ورطه سقوط پیش می‌برد و آینده‌ای مبهم در برابر او ترسیم می‌کند، نجات می‌دهد.
 
{$sepehr_media_4104852_400_300}
 

راهکار مقابله با استرس‌های دنیای مدرن

 
همه اجزای زندگی ما می‌تواند معنادار باشد، اما شرط رسیدن به این معنا، پیمودن راه معنویت است؛ چرا که حقیقت معنا در گوهر معنویت نهفته است
جهان پیرامون ما جهانی است که هر لحظه‌اش می‌تواند حادثه‌ای جدید را رقم بزند. رویداد‌هایی که گاهی ممکن است انسان را به نابسامانی و تنش درونی و حتی بحران‌های روانی نزدیک کند. به راستی دنیای ما دنیایی پر از استرس است. اگر بخواهیم به معنای لغوی «دنیا» بپردازیم، هرچند این بحث می‌تواند تخصصی باشد، در لغت به جایگاه پست و فرومایه اطلاق می‌شود. اما آنچه مسلم است، دنیایی که در آن قرار داریم، دنیایی است که موجی از استرس، نگرانی، ترس، دلشوره و ناامیدی در آن جاری است و موج می‌زند.
 
در چنین فضایی، آنچه می‌تواند ما را به آرامش و تعادل دعوت کند، ایجاد توازن بین استرس‌های بیرونی و آرامش درونی است. یکی از مهم‌ترین راهکار‌های دستیابی به این مهم، این است که به سراغ خالق و هدف‌گذار این جهان برویم، به او نزدیک شویم و آموزه‌هایش را دریافت کنیم تا استرس‌ها و نگرانی‌هایمان مدیریت شود.
 
با نگاهی عمیق‌تر درمی‌یابیم که همه اجزای زندگی ما می‌تواند معنادار باشد، اما شرط رسیدن به این معنا، پیمودن راه معنویت است؛ چرا که حقیقت معنا در گوهر معنویت نهفته است. این نکته‌ای است که شایسته‌ توجه ویژه است.
 
برای مثال، وقتی روزی را پشت سر می‌گذاریم و فعالیت‌های متعددی را انجام می‌دهیم، آیا تا به حال از خود پرسیده‌ایم: «معنای امروز من چه بود؟» یا «من امروز به چه دستاوردی رسیدم؟» پرسش‌هایی از این دست به ما کمک می‌کنند تا پاسخ‌هایی بیابیم که اهداف زندگی‌مان را تعریف می‌کنند. این پرسش‌گری را به ما می‌آموزد که اعمال روزانه‌مان را فقط به چشم فعالیتی مادی نبینیم. آیا کار امروز من تنها برای دریافت حقوق بود؟ حقوقی که صرف و تمام شد؟ این چرخه تکرارشونده برای هر فردی در سطح شغلی خودش وجود دارد.
 
اما وقتی به رفتار‌های روزمره‌مان معنا ببخشیم، به لذتی درونی دست می‌یابیم؛ احساس می‌کنیم این عمل جزیی از هویت و شخصیت ما شده است، در وجودمان متجلی شده و به نیت و هدفی متعالی پیوند خورده است. اینجاست که به حقیقت انسانی خود نزدیک می‌شویم و زندگی از حالت تکرار مادی صرف خارج می‌شود.
 

معنویت؛ زیربنای سلامت جسم و روان

 
کلید دستیابی به مقامات انسانی و الهی، در گرو همان اعمال روزمره ماست، با این تفاوت که باید با هدف‌گذاری آگاهانه و آمیختن معنویت در تمامی لحظات زندگی همراه باشد
بدون تردید معنویت تأثیر عمیقی بر سلامت روان، سلامت فکر و به طور کلی سلامت جامع ما خواهد داشت. این مسئله‌ای بسیار مهم است، اما باید به نکته‌ای ظریف توجه کنیم؛ اگر بخواهیم به سلامت جسمانی دست یابیم، شرط نخست آن است که درون ما به خوبی عمل کند. اگر روان و ذهن ما به وظیفه خود درست عمل کند، می‌توان مطمئن بود که جسم و جسمانیت ما نیز کارکرد مطلوب خود را خواهد داشت. بسیاری از افراد که درگیر استرس‌های درونی، ناامیدی و فشار‌های روانی می‌شوند، دچار اختلال در بخشی از سلسله اعصاب، هورمون‌ها و غدد درون‌ریز خود می‌شوند. حتی در بسیاری موارد، هنگامی که به پزشک متخصص مراجعه می‌کنیم، اولین توصیه‌ای که به ما می‌شود این است: «ابتدا آرامش خود را به دست آورید و آسوده خاطر شوید.»
 
در حیطه جراحی نیز، آنچه برای یک جراح بسیار مهم است، «روحیه» بیمار است. حتی زمانی که بیمار تحت بیهوشی کامل قرار می‌گیرد، سلامت روان و آرامش درونی او تأثیر مستقیمی بر روند عمل و بهبودی پس از آن دارد. جراح انتظار دارد بیمار با آرامش وارد اتاق عمل شود تا بیهوشی به بهترین شکل انجام پذیرد، جراحی با موفقیت انجام شود و در نهایت، بدن بیمار در فرآیند بهبودی با پزشک همراهی کند. این امر نشان‌دهنده اهمیت فوق‌العاده سلامت روان و تأثیر آن حتی بر نتایج فیزیولوژیک است.
 
{$sepehr_media_4104853_400_300}
 
بنابراین، حتی برای دستیابی به سلامت جسمانی نیز مستلزم سلامت روان هستیم. سلامت روان نیز به طور جدایی‌ناپذیری با معنویت ما عجین شده است. البته تکنیک‌های گوناگونی مانند یوگا، مدیتیشن، نگاه به طبیعت، پیاده‌روی در دامان طبیعت و انواع ورزش‌ها در ایجاد آرامش مؤثرند و وجود و تأکید بر آنها ضروری است. اما برای آنکه این فعالیت‌ها هدفمند و پایدار شوند، باید با معنویت آمیخته شوند؛ چرا که اساساً ما در این جهان برای هدفی والاتر آفریده شده‌ایم. گریزی از این حقیقت نیست و چاره‌ای جز گام نهادن در مسیر معنویت نداریم تا به آرمان و مقصدی که برایمان تعریف شده است، دست یابیم.
 
این نکته را نیز باید افزود که در منظری فراتر، پرسش اصلی در پایان عمر مطرح می‌شود. هنگامی که خداوند از ما می‌پرسد: «در این پنجاه، شصت یا نود سال چه کردی؟ به کجا رسیدی؟»، اگر پاسخ منحصر‌به‌فرد ما این باشد که «خانه و ماشینی خریدم»، آیا این با پیچیدگی شگفت‌انگیز آفرینش ما که دنیایی از اسرار فیزیولوژیک و روحانی را در خود جای داده است، همخوانی دارد؟ قطعاً خیر. در چنین لحظه‌ای است که احساس شکستی عمیق خواهیم کرد. ما برای چنین هدف محدودی نیامده‌ایم. هدف، دستیابی به رشد، نیل به «مقام انسانی» والا و تقرب به «مقام الهی» است. کلید دستیابی به این مقامات بلند، در گرو همان اعمال روزمره ماست، با این تفاوت که باید با هدف‌گذاری آگاهانه و آمیختن معنویت در تمامی لحظات زندگی همراه باشد.