نگاهی به وصیت‌نامه‌های شهدا/4
یادداشت‌هایی از فرمانده شهید «اسد فلاح»

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، دیگران را در سجده دعا کنید و از خدا حاجت بخواهید و این دعا را بخوانید «یا خَیْرَ الْمَسْئُولینَ وَ یا خَیْرَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنى وَارْزُقْ عِیالى مِنْ فَضْلِکَ فَاِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ». در سجده بگوئید «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ حَقًّا حَقًّا ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِیماناً وَ تَصْدِیقاً ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقًّا سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا لا مُستَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً ، بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خائِفٌ مستبعر».

در قنوت ذکر کنید «لا اله الا الله العلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات البیع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین». ولایت فقیه در یک کلمه تداوم‌دهنده نهضت توحیدی انبیا و بعد از امامان و در زمان غیبت امام زمان(عج) طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) و شیوه امامان و اجتهاد رأی دهنده است.

مروری بر زندگی‌نامه شهید اسد فلاحی

اسد فلاحی فرزند آدی شیرین فلاحی فروردین 1341 در روستای گلگیل پارس‌آباد، در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. پدرش کشاورز و اسد در دوران کودکی پر جنب و جوش و خونگرم بود.

دوره ابتدایی را در مدرسه آلیله از توابع شهرستان گرمی، در سال‌های 1352-1347 گذراند سپس برای ادامه تحصیل، مجبور به عزیمت به شهرستان پارس‌آباد شد و در مدرسه پارسا(باهنر فعلی) به تحصیل پرداخت. پس از پایان دوره راهنمایی در دبیرستان 17 شهریور پارس‌آباد در رشته فرهنگ و ادب ثبت نام کرد. با آغاز انقلاب اسلامی، به طور فعالانه در صحنه انقلاب حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت سپاه در آمد با عضویت در سپاه پاسداران، از ادامه تحصیل در کلاس سوم دبیرستان باز ماند.

در اوقات فراغت، در کارهای کشاورزی و امور خانه به پدر و مادر خود کمک می‌کرد و اگر فراغتی می‌یافت به والیبال و فوتبال می‌پرداخت. حضور در نماز جماعت را برای خود لازم می‌شمرد و مطالعه کتاب را جزو برنامه روزانه خود قرار داده بود. از این زمان، طبع شعر در او پدیدار شد و چند بیت شعر ترکی و فارسی از او به یادگار مانده است که از ایمان و ارادت او به ائمه اطهار(ع) و انقلاب و رهبر انقلاب حکایت دارد.

از زمان ورود به سپاه پاسداران، در تشکیل انجمن اسلامی و پایگاه‌های مقاومت بسیج فعالیت گسترده داشت. یک سال بعد از عضویت در سپاه در درگیری با ضد انقلاب، از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی به سوی جبهه‌های جنگ شتافت. او سعی می‌کرد همه کارهایش در مسیر رضای خداوند باشد.

اسد فردی با تقوی و امین بود و دیگران را هم به تقوی، درستکاری و داشتن حجاب توصیه می‌کرد. از تهمت و غیبت، دوری می‌جست. شهادت را فوزی عظیم می‌دانست و از دیگران می‌خواست بعد از شهادتش به جای تسلیت به مادرش تبریک بگویند چرا که او به فرزندش درس شهادت آموخته است.

سرانجام اسد فلاحی در عملیات بیت‌المقدس – آزادی خرمشهر – پس از 10 ماه حضور در جبهه در 20 خرداد 1361 به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای پارس‌آباد به خاک سپرده‌اند.

شهادت در راه خدا مانند گل رز زیباست

«وصیت‌نامه یک پاسدار که برای حفظ قرآن داوطلبانه به جبهه آمدم و به نام رهبر انقلابم و نور چشم و نایب امام زمان(عج)، امام خمینی. من اسد فلاحی فرزند مهدی در پیشگاه خدای بزرگ سوگند یاد می‌کنم که در این سرزمین جهت مقابله با کفار آمده‌ام و به پیمانی که با رهبر و خدای خودم در شب، در آن تاریکی بعد از دعای کمیلم بستم با بعث عراق این خائنی از خدا بی‌خبر و نوکر آمریکا بجنگم یا در این سرزمین اسلام پیروزی و موفقیت نصیبم شود یا به درجه رفیع شهادت برسم.

الهی! هم قطارانم را پیروز گردان تا بر لشکر کفار غالب شوند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل رز و خوشبو. در این سرزمین همانند جنگ‌های بدر و خندق اسلام احساس می‌کنم که در کنار پیامبرم و هر لحظه در جلو چشمانم امام زمانم را می‌بینم. چشمم در تاریکی به جمالش افتاده است اگر لیاقت داشتیم که در رکابش شهید شویم و به این درجه رفیع نائل آییم.

همچنین مادر گرامی‌ام و کلیه دوستان، بستگان و پدر عزیزم را به خدای بزرگ و رهبر انقلاب می‌سپارم سخنی چند با برادر عزیز و خدمتگذار ... مادرم را کنار جسدم بیاورد و بدنم را به او نشان دهید و به او بگویید که تو مادری بودی که درس شهادت به فرزندت دادی. به او بگویید که او در نزد زهرا(س) رو سپید است.

چون فرزندش پسر زهرا و حسین(ع) زمان امام خمینی را یاری کرد و به مادرم تسلیت نگویید بلکه تبریک بگویید. برادر جان تقاضا دارم در مراسم تشییع جنازه بر همه مردم بگو که امام ما و رهبر ما باوفاست و در اینجا که جبهه اسلام است همیشه کنار ما بوده و با ما بوده است. در این لحظات حساس از همه خداحافظی می‌کنم و رهبرم و همسنگرهایم و تمام برادران پاسدارم را به خدا می‌سپارم.

به امید پیروزی انقلاب اسلامی بر همه ابرقدرت‌های جهان و درود بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی. جاوید باد اسلام و جاوید باد ایرانی و جاوید باد پاسداران انقلاب».

خاطره‌ای از فعالیت در روزنامه‌های کار و مجاهد

بی‌شک جنگیدن با دشمن متجاوز خارجی در میدان نبرد یکی از ملزومات یک جنگ تحمیلی است لکن مبارزه با دشمن داخلی در یک منطقه غیرنظامی و شهری انسان‌هایی متمایز و متشخص را می‌طلبد که از اعتقاد و باوری والا برخوردار باشند، زیرا شناخت دشمن داخلی و همچنین انتخاب نحوه مبارزه با او بسیار حساس است.

همین امر موجب شده است وقتی که از سرهنگ زادحسین تقاضا کردیم تا در مورد شهید فلاح خاطره‌ها و رشادت‌های آن سردار شهید و دلاوری‌های ایشان در مراحل مختلف زندگی گهر بارش صحبت کند با وجود کثرت خاطرات جنگی و خاطراتی که در دوران همکاری خویش با شهید فلاح در سپاه پاسداران شهرستان داشتند. صلاح کار را در این دانستند که خاطره مقدسی را از دوران قبل از جنگ تحمیلی و دورانی که انقلاب نوپای اسلامی کشورمان تازه به پروزی شکوهمند خود دست یافته بود. برایمان یادآوری کنید و چه انتخاب بجا و شایسته‌ای که ایشان با توجه به سوابق درخشان خویش در این امور انجام داده‌اند.

سال 1358 من نیز چون شهید فلاح در دبیرستان 17 شهریور پارس‌آباد مشغول تحصیل بودیم. شهید فلاح سال سوم رشته ریاضی فیزیک بودند، اعتقادات و همچنین فعالیت‌هایی که ایشان انجام می‌دادند باعث شده بود که اغلب غریب به اتفاق کسانی که علاقه‌ای به مذهب داشتند با ایشان رابطه‌ای صمیمی برقرار کردند. علاقه خاصی که ایشان به شخص امام(ره) و فرامین پرگهر ایشان داشتند این صمیمیت را مضاعف کرده بود.

در واقع در تمام فعالیت‌های روزانه شهید فلاحی کم و بیش جنبه مذهبی محسوسی وجود داشت و در همه فعالیت‌های مذهبی دبیرستان شهید فلاح نقش بسزایی داشتند. دوری از پایتخت بخصوص و همچنین بی‌نظمی‌هایی که در ابتدای پیروزی شکوهمند انقلاب در تمام کشور وجود داشت و هنوز به طور قطع ریشه‌کن نشده بود. دلیل شده بود تا دبیرستان‌ها و سایر تجمعات جوانان در شهرستان ما جولانگاه خوبی برای گروه‌های معاند باشد.

روی این اساس اکثر احزاب و فرقه‌هایی که پس از پیروزی انقلاب در فکر آن بودند که نقش مذهب را از انقلاب زدوده و اسم دیگری روی این انقلاب مذهبی بگذارند. در این محل دست به انتشار روزنامه‌ها و اعلامیه‌ها کردند. بیشتر از سایر احزاب، حزب‌های توده و منافقین با روزنامه‌های کار و مجاهد ملموس بودند.

این روزنامه‌ها با قیمت پایین پنج ریال و حتی در اغلب موارد به طور رایگان بین بچه‌ها عرضه می‌شد تا از این طریق اهداف خود را جامه عمل بپوشانند؛ اما در این میان عکس‌العمل‌های به موقع و مثمرثمر شهید فلاح و دوستانش مشوقی بود برای دیگران تا از این روزنامه‌ها و عمال دست نشانده آنها دوری و اشمئزاز کنند.

شهید فلاح به همراه رفیقانش این روزنامه‌ها را خریده واره می‌کردند و با بحث‌های منطقی وادله و براهین روشن اهداف مذموم آنها را بر همگان روشن می‌کردند و این کار حتی در مواردی از طرف عمال این احزاب به  زد و خورد می‌انجامید و به دلیل کثرت افراد آنها در برابر قلت بچه‌های حرب الهی در آن زمان اغلب موارد شهید فلاح و دوستانش مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند.

ولی هرگز این جراحات و حتک حرمت‌ها شهید فلاح را آزرده نمی‌ساخت و از ایمان وافرش به امام و مذهب باز نمی‌داشت و این آغاز راهی بود تا شهید فلاح بعد از تحصیل جنگ از طرف بعثی‌ها سریعاً به میدان نبرد شتافت و به دلیل کثرت ایامی که در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت داشتند. بعد از شهادت ملکوتی ایشان، وی را سردار شهید نامیدند و به راستی که به آرزوی دیرینه خود رسید وقتی که به لقای پروردگار متعال شتافت.