به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، «بهزاد هژبری» حافظ کل قرآن کریم که رتبه نخست سی و ششمین دوره مسابقات کشوری قرآن در بخش حفظ کل را دریافت کرده است به عنوان نماینده کشورمان در سی و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران حضور خواهد یافت تا به لطف خداوند متعال، نفر اول این دوره از رقابتها شده و نام جمهوری اسلامی ایران را به عنوان کشوری که برترین حفاظ را دارد، همچنان حفظ کند.
سر صحبت با این حافظ کل قرآن کریم را باز کردهایم تا از ورود او به عرصه حفظ قرآن، انس او با قرآن و... بدانیم.
تشویق برای شرکت در کلاسهای حفظ قرآن در نانوایی پدر
در سال 1366 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد، برادر بزرگش روحانی بود و در قم تحصیل میکرد، «بهزاد» هم که در آن سالها 13 یا 14 سال سن بیشتر نداشت با برادر دیگرش که یک سال از او بزرگتر بود در نانوایی پدر مشغول بودند. هر روز صبح تا ظهر در نانوایی مشغول پخت نان بودند و ظهرها هم به مدرسه میرفتند. یکی از مشتریهای ثابت نانوایی، «استاد نیکنام» حافظ کل قرآن بود که هر روز یا چند روز یکبار به نانوایی میآمد و به این دلیل که میدانست خانواده «هژبری» یک خانواده مذهبی هستند، بهزاد و برادر دیگرش که یک سال از او بزرگتر بود، تشویق میکرد تا در کلاسهای قرآنی او شرکت کرده و حفظ قرآن را آغاز کنند.
بهزاد که در آن سال کلاس سوم راهنمایی بود، اطلاعات زیادی درباره کلاسهای حفظ و نحوه حفظ قرآن نداشت و فقط گاهی اوقات از استاد نیکنام درباره وجود کلاسهای حفظ قرآن شنیده بود؛ تا اینکه پس از تشویقهای استاد نیکنام، بالاخره به همراه برادرش، تصمیم گرفت در کلاسهای حفظ قرآن شرکت کند.
آغاز حفظ کل قرآن از یک صفحه در روز
روز اول که به کلاس حفظ قرآن رفت، استاد پرسید: چند آیه حفظی؟ که بهزاد پاسخ داد تا آیه 16 سوره بقره حفظ هستم ـ این آیات را در کلاسهای قرآن که قبل از آن به صورت پراکنده شرکت میکرد حفظ کرده بود ـ استاد گفت: آیات را بخوان و او نیز خواند. استاد گفت: بسیار خوب است، برای جلسه بعد چقدر از قرآن را میتوانی حفظ کنی؟ بهزاد پاسخ داد: هر روز یک صفحه از قرآن را میتوانم حفظ کنم؛ به این ترتیب حفظ قرآن را آغاز کرد و خیلی زود به جایی رسید که در یک روز پنج یا شش صفحه از قرآن را حفظ میکرد و در مدت سه سال موفق شد کل قرآن را از طریق همین جلسه قرآن حفظ کند.
بهزاد هژبری که حالا حافظ کل قرآن است و تا چند روز دیگر نیز به عنوان نماینده ایران در سی و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران تلاوت میکند، میگوید: کلاس سوم راهنمایی که حفظ قرآن را آغاز کردم، اصلا نمیدانستم که چه کار میکنم؛ این راه را خدا به من نشان داد و حال که به گذشته نگاه میکنم، تعجب میکنم که چطور شد من در کلاسهای حفظ شرکت کردم و حافظ کل قرآن شدم! همانطور که خداوند در آیه 69 سوره عنکبوت فرموده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ و کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مینماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است» خدا من را هدایت کرد و خواست که در این مسیر گام بردارم.
رواج ترتیلخوانی در اردبیل توسط دو برادر حافظ قرآن
هژبری که خود هماکنون صاحب یک فرزند پسر است، درباره فعالیتهای قرآنی خود در دوران نوجوانیاش میگوید: از زمانی که به کلاس حفظ قرآن رفتم دیگر در زنگهای تفریح هم قرآن میخواندم. در مراسم صبحگاهی مدرسه با صوت و لحن از عبدالباسط میخواندم؛ زمانی که سوره تکویر را به تقلید از استاد عبدالباسط میخواندم همه دوست داشتند. مدیر مدرسه همیشه میگفت: عبدالباسط بخوان. تا اینکه آرامآرام ترتیلخوانی را نیز در مراسم صبحگاه مدرسه شروع کردم؛ من و برادرم ترتیلخوانی را در اردبیل رواج دادیم تا جایی که دوستان میگفتند که ترتیل بخوانید. ترتیل ما به لطف خدا خیلی خوب بود و همین مسئله باعث شد تا ترتیلخوانی کمکم در مدرسه و حتی در اردبیل جا بیافتد.
وی ادامه میدهد: در گذشته، ترتیلخوانی در اردبیل اصلا معنایی نداشت تا اینکه ما ترتیلخوانی را آغاز کردیم. ترتیل که میخوانم نه شبیه مصریها است و نه شبیه قاریان ایرانی تا جایی که حافظان و قاریان قرآنی که میشناسم، میپرسند: از چه کسی تقلید میکنی؟ فکر میکنند کسی هست که من از او تقلید میکنم اما آنها او را نمیشناسند!! قرائت استاد کامل یوسف البهتیمی را خیلی دوست دارم. قرائتش خیلی خوب است؛ قرائت قاریان ایرانی را زیاد گوش نمیکنم مگر تلاوتهایی که از شبکه قرآن و معارف سیما یا رادیو قرآن پخش میشود.
این حافظ قرآن در ادامه عنوان میکند: در آن سالها که ترتیلخوانی را از مدرسه آغاز کرده بودم، یک دوست صمیمی داشتم، زمانی که دید من حفظ قرآن را آغاز کردهام و به آن زیبایی هم ترتیلخوانی میکنم، او هم حفظ قرآن را شروع کرد و در حال حاضر حافظ کل قرآن است که هماکنون ارتباط صمیمانه و خانوادگی داریم. او نیز یکی دیگر از دوستانش را به کلاس حفظ معرفی کرد و حالا مربی قرآن است.
ندادن جایزه حفظ قرآن، خاطره بدی که در ذهن دارم
حرف از کلاس حفظ که به میان میآید او را به سمت خاطرهای که از آن با عنوان خاطره بد یاد میکند، میبرد. هژبری درباره خاطرهای که به نظر میرسد چندان برایش خوشایند نبوده است، میگوید: زمانی که به کلاس حفظ قرآن میرفتم، استاد به ما گفت که هفته آینده امتحان حفظ داریم و هرکس امتیاز خوبی از این امتحان بگیرد، پنج هزار تومان به او جایزه میدهم. جلسه بعد امتحان را گرفت و امتیاز من در بین بقیه شاگردان از همه بیشتر شد، اما هنوز هم آن پنج هزار تومان که گفته بود را به من نداده است؛ جلسه بعد به استاد گفتم که چرا جایزه مرا ندادید؟ من که امتیازم خیلی خوب شد، استاد گفت: جایزه مهم نیست، شما که برای جایزه قرآن نمیخوانید. شاید هم استاد با این کار خود میخواست به ما یاد بدهد که نباید برای پول و جایزه قرآن بخوانیم.
این حافظ کل قرآن ادامه میدهد: البته یک خاطره خوب هم دارم که شاید کمی باورنکردنی باشد! یک سالی که هنوز حافظ 25 جزء از قرآن بودم و کل قرآن را حفظ نکرده بودم یکی از دوستانم که حافظ کل بود از من پرسید: در مسابقات شهرستانی قرآن اوقاف شرکت میکنی؟ نمیدانم چطور شد که سریع گفتم بله دوست دارم شرکت کنم در رشته حفظ کل هم شرکت میکنم که دوستم شوکه شد و گفت تنها پنج یا شش روز به برگزاری مسابقات مانده تو چطور میتوانی پنج جزء دیگر قرآن را حفظ کنی؟
حفظ 5 جزء از قرآن در یک روز معجزه بود
وی عنوان میکند: زمانی که از پیش دوستم برگشتم خانه به خاطر حرفی که به او گفته بودم، تصمیم گرفتم در رشته حفظ کل مسابقات قرآن شرکت کنم که همان روز با جدیت شروع کردم تا پنج جزء دیگر قرآن که حفظ نبودم، حفظ کنم. آن روز یک معجزه بود! که تا پایان همان روز توانستم پنج جزء باقیمانده را حفظ کنم البته این را هم باید بگویم که چند سوره طولانی از جمله؛ حجرات، یس، واقعه، رحمان، مُلک و... را از قبل به دلیل قرائتهای زیادی که داشتم تاحدودی حفظ بودم و فقط یک دوره کردم و طی پنج روز باقیمانده به مسابقات نیز این پنج جزء را مرور میکردم.
هژبری ادامه میدهد: روز مسابقه همه تعجب کرده بودند که من چطور به این زودی، حافظ کل قرآن شدم که البته خودم از این موضوع بسیار خوشحال بودم زیرا نام حافظ کل برای من خیلی بزرگ بود و البته لطف خدا بود که در همان مسابقات اول شدم. این هم خاطره خوبی بود که از آن سالها به یاد دارم و خیلی شیرین است.
پس از 5 سال در مسابقات کشوری قرآن اول شدم
این حافظ قرآن درباره حضور خود در مسابقات قرآن میگوید: پس از اینکه در مسابقات شهرستانی اول شدم به این دلیل که در استان نیز رقیبی نداشتم باز اول شدم و رفتم کشوری؛ پنج سال در مسابقات کشوری بودم اما رتبه نیاوردم تا اینکه در سی و ششمین دوره مسابقات، نمیدانم! لطف خدا بود که اول شدم. تمریناتم هم در این دوره زیاد نبود! البته مسابقات قرآن و کسب رتبه در این مسابقات، ارتباطی به تمرین زیاد ندارد و خواست خداست. هرچه که خدا صلاح بداند همان میشود.
ورزش «دو» را خیلی دوست دارم
بازیهای کودکیاش زیاد نبود و بیشتر وقتها در نانوایی پدرش مشغول کار بود. زمانهایی که به نانوایی نمیرفت هم باید به مدرسه میرفت اما به یاد دارد که گاهی اوقات با دوستان خود که البته تعدادشان هم زیاد نبود، دنبال هم میدویدند تا ببیند سرعت کدام یک بیشتر است؛ به گفته وی، زمانی که میدوید دیگر هیچکس نمیتوانست او را بگیرد و به همین دلیل نیز علاقه خاصی به دویدن دارد.
هژبری در حالی که از علاقهاش به دویدن و ورزش «دو» میگوید به یاد خاطرهای که مربوط به دوران دبستانش است، میافتد و میگوید: کلاس چهارم دبستان بودم که به یاد دارم یک روز صف ما نسبت به بقیه صفها نامنظمتر بود. ناظم ما گفت که این صف باید بماند و تنبیه شود؛ پس از اینکه همه صفها به کلاسهای خود رفتند ناظم ما با یک کابلی که در دست داشت از جلوی صف شروع کرد و تکتک بچهها را با این کابل زد. من که میترسیدم کُتک بخورم از وسط صف رفتم آخر صف ایستادم تا اینکه آقای ناظم به من رسید و چند بار که خواست مرا با کابل بزند دستم را کشیدم که بالاخره عصبانی شد و زمانی که خواست محکمتر بزند، فرار کردم. سرعت دوی من به قدری زیاد بود که ناظم و همکلاسیهای من تا نیم ساعت در حیاط دنبال من بودند و زمانی که موفق نشدند مرا بگیرند آقای ناظم بچههای کلاس پنجم که هیکل درشتتری داشتند و دوی خوبی هم داشتند، سراغ من فرستاد که بالاخره آنها مرا گرفتند و زمانی که مرا تحویل آقای ناظم دادند. ناظم ما تا میخوردم مرا زد. این خاطره را نیز هیچگاه فراموش نمیکنم.
هرچند که در دوران دبستان و راهنمایی شاید دوستان زیادی نداشتم اما گاهی اوقات شیطنتهایی هم داشتم تا زمانی که به کلاسهای حفظ قرآن رفتم. زمانی که حفظ قرآن را آغاز کردم تصورم این بود کسی که قرآن میخواند نباید دوستی داشته باشد و باید خیلی سرسنگین باشد و همین باعث شد تا ارتباط صمیمی با دوستان خود برقرار نکنم و دوستان زیادی نداشته باشم! حالا که به گذشته برمیگردم، میبینم که اشتباه کردهام. قرآن خواندن دلیلی بر این نیست که سایر تفریحات، سرگرمیها و حتی دوستان را کنار بگذاریم، هر چیزی باید جای خودش باشد. حالا دیگر مثل گذشته نیستم و سعی میکنم دوستان زیادی داشته باشم و با دوستان، همکاران و ... ارتباط خوبی برقرار کنم.
گوش دادن به هر موسیقی به غیر از قرآن، جفا به قرآن است
وی ادامه میدهد: حالا دیگر مثل دوران نوجوانیام نیستم. علاقه زیادی به کوه و کوهنوردی دارم؛ هفتهای یک جلسه قرآن در امامزاده صالح(ع) اردبیل برای کودکان و نوجوانان دارم و به همراه بچههایی که در جلسه قرآنیام شرکت میکنند هفتهای یک بار به کوه میرویم؛ گاهی اوقات نیز بچهها را به سفرهای چندروزه خارج از شهر میبرم.
به تئوری و مبانی موسیقی نیز علاقهمند است، اما زیاد موسیقی گوش نمیکند؛ چون فکر میکند تا قرآن هست هیچ موسیقی دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد، وی میگوید: قرآن خودش بهترین موسیقی است و بالاتر از آن هیچ موسیقی دیگری وجود ندارد. خجالت میکشم وقتی قرآن هست بروم موسیقی با کلام و بیکلام گوش کنم، چون فکر میکنم جفا به قرآن است.
وی در ادامه میگوید: تأثیرات قرآن به قدری در زندگی من بوده که آن را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکنم. من با این دید به قرآن نگاه میکنم که همیشه دوستم بوده و همیشه با من بوده است؛ همیشه به آن متوسل میشوم و با قرآن حرف میزنم. اگر قرآن نبود من خیلی وقت پیش افسرده میشدم. قرآن خیلی دست من را گرفت.
هیچگاه قرآن را برای مسابقه نخواندهام
هژبری ادامه میدهد: خواندن قرآن و حفظ قرآن نباید برای مسابقه باشد و من نیز هیچگاه قرآن را برای مسابقه نخواندهام. باید با قرآن حرف بزنیم؛ بسیاری از مواقع با قرآن حرف میزنم، میگویم: حالت چطور است؟ ببخشید که امروز تو را نخواندم؟ در زندگی خود همواره باید برای قرآن یک احترام خاصی قائل باشیم؛ زیرا قرآن همه چیز را میفهمد و میداند؛ اگر به قرآن احترام بگذاریم او نیز به ما احترام میگذارد و ما را در زندگی کمک میکند.
وی درباره تأثیرات قرآن در زندگیاش میگوید: من هر چه در زندگی دارم از قرآن و به لطف قرآن است. قرآن به من لطف داشته است که این توفیق را داده تا بخوانمش؛ امیدوارم از این پس نیز مرا یاری کند که بتوانم به دستوراتش نیز عمل کنم. البته در کنار توجه به قرآن همواره به اهل بیت(ع) نیز توجه داشتهام تا جایی که هرگاه حفظم ضعیف میشد، میرفتم زیارت امام رضا(ع) و از ایشان میخواستم تا کمک کند که دوباره به سمت قرآن برگردم و حفظم را ادامه دهم. هرگاه که احساس کردهام انرژی لازم برای حفظ قرآن را ندارم از امام رضا(ع) یا زیارت عاشورا کمک گرفتهام و پس از آن نیز با انرژی مضاعف به کار خود ادامه دادهام.
برگزاری مسابقات قرآن را مدیون شهدا هستیم
بهزاد هژبری سخنان خود را با این جملات به پایان میرساند: «فقط میخواهم این را بگویم که قرائت قرآن در کشور و برگزاری مسابقات قرآن را مدیون شهدا و نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ اگر اینها نبودند ما این وضع را نداشتیم، دعا میکنیم که بتوانیم راه شهدا را به شایستگی ادامه دهیم. انشاءالله»
گزارش از لیلا محمدی