من جوان بودم و در روضه تو پیر شدم ...
«تکیه شوفرها»؛ تبلور رویش احساس پس از ۷۰ سال دلدادگی

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، آقا ابراهیم که گذر روزگار قامتش را خم کرده، آرام آرام جاروی دسته‌بلند خود را روی زمین می‌کشد؛ چند پرچم سیاه و پرده‌های نقالی و داربست‌های رها شده روی زمین، حکایت از برپایی تکیه عزاداران حسینی دارد؛ درب آهنی ورودی چشم هر عابری را با خود داخل تعمیرگاهی می‌کشاند که این روزها شکل و شمایلی متفاوت یافته است؛ گرچه سردر تعمیرگاه، نام و نشانی دارد که در نگاه اول عجیب می‌نماید اما تاریخ تأسیسش خاطرات 70 سال هیئت عزاداری امام حسین(ع) را با خود همراه کرده است؛ «تکیه شوفرها».

وارد تکیه شوفرها یا همان «تعمیرگاه اسلامی» که می‌شویم، همه جا رنگ و بوی مهیاسازی فضایی برای برپایی هیئتی عزاداری دارد؛ در این بین چند پیرغلام و چند جوان مشغول جارو کردن و جمع‌ کردن خرده‌ لوازم به جای مانده از مغازه‌های تعمیرگاهی هستند که دور تا دور گاراژ قرار دارند.

از تعمیرگاه اسلامی تا تکیه شوفرها

حاج‌آقا عظیمی که خود جارویی در دست گوشه‌ای از تکیه را مرتب می‌کند، مسئولیت این تعمیرگاه را به همراه برادر ارشد خود بر عهده دارد؛ وی لباس کاری بر تن، به رُفت و روب فضای تعمیرگاه می‌پردازد چرا که از چند ساعت دیگر، اینجا از تعمیرگاه اسلامی به تکیه شوفرها تغییر خواهد یافت و میزبان میهمانان سیدالشهداست.

 

یکی از پسران حاج‌آقا عظیمی، در آبدارخانه کوچکی که در کنار تکیه قرار دارد، به شست و شوی زمین می‌پردازد؛ رامتین عظیمی که مهندس عمران است و این روزها دو پروژه ساختمانی خود را رها کرده و برای برپایی امسال هیئت تکیه شوفرها، در آبدارخانه مشغول کار شده است.

اینجا در خیابان قزوین تهران تعمیرگاه اسلامی، گرچه ظاهری سرد و خشن دارد، اما با احساس‌ترین لحظات درون آن در حال شکل گرفتن است؛ احساسی که می‌توان لابه‌لای تک‌تک حرکات آنانی که برای کمکی آمده‌اند، به تماشا نشست.

از آقا ابراهیم با آن سن و سال و کمر خمیده گرفته تا جوانی که بی‌توجه به مارک لباس و ظاهر خود، زباله‌های انباشته شده را با دست درون کیسه‌ها می‌ریزد. در این بین نگاهم به عابرانی می‌رسد که از جلوی در تعمیرگاه می‌گذرند و این تضاد میان در آهنی بزرگ گاراژ و پرچم‌های سیاه آنها را نیز کمی متحیر کرده است؛ عابرانی که با نگاه‌هایی پر سؤال درون تعمیرگاه را رصد می‌کنند و چشم‌شان بر روی بیرق سیاه عزای سالار و سید شهیدان که می‌نشیند، گویا خود تا پایان این داستان را می‌خوانند.

فضای درون تعمیرگاه با داربست و برزنت همچون حسینیه‌ای در آمده و چند بخاری بزرگ نیز در جای جای آن تعبیه شده است؛ حاج‌ آقا عظیمی از فراهم کردن فضای مناسب برای حضور میهمانان اباعبدالله(ع) می‌گوید و با نگاهی مدبرانه همه زوایا را می‌سنجد که هر کدام از کارها به بهترین و شایسته‌ترین نحو انجام گیرد.

در فضای تکیه که قدم می‌زنیم چند پرده نقالی دیده می‌شود که قدمت‌شان شاید به بیش از 70 سال پیش می‌رسد؛ درست همان زمان‌ها یعنی سال 1324 بود که مرحوم حاج‌ حسین عظیمی، بنیانگذار تکیه شوفرها، با حداقل امکاناتی که داشت، مجلس عزاداری امام‌حسین(ع) را برپا کرد.

حاج آقای عظیمی از اولین روزهای تکیه شوفرها می‌گوید؛ از آن سال‌ها که حسین عظیمی، بنیانگذار این هیئت، آن را با کمک عده‌ای از رانندگان بنا نهاد و از همان زمان «تکیه شوفرها» نام گرفت.

آغاز راه از زبان دومین نسل برگزارکننده  «تکیه شوفرها»

تکیه شوفرها توسط پدرم حاج حسین عظیمی، تأسیس شد؛ در واقع من و برادرم از همان کودکی و از وقتی به یاد داریم در این هیئت در دهه محرم مشغول می‌شدیم. از ابتدا اینجا تعمیرگاه بود و اندازه و فرم آن نیز تغییر نکرده است؛ پیش‌ترها با چوب تکیه بر پا می‌شد. پدرم حاج حسین با عشق و علاقه‌ای که داشت این تکیه را بنیان نهاد. اصل هیئت تکیه شوفرها بر پایه برگزاری تعزیه بود. البته پیش از انقلاب این فعالیت‌ها به صورت مخفیانه انجام می‌گرفت چرا که برگزاری تعزیه ممنوع بود.

بنده متولد سال 1333 هستم و از همان طفولیت در این هیئت حضور داشتم؛ در تعزیه تکیه شوفرها، علی‌اصغر(ع) بوده‌ام و به همین صورت با عبور سال‌ها، در تعزیه نقش‌هایی بر عهده داشته‌ام.

به محض اینکه به سنی رسیدیم که توان کمک داشتیم، از سال 1343 و سال‌های قبل از انقلاب به صورت فیزیکی کمک پدر بودیم، و حاج حسین نیز بر کارها نظارت داشت. البته افراد زیادی در طول این ‌سال‌ها در این هیئت حضور داشته و در برپایی آن مساعدت کرده‌اند. در حال حاضر نیز این تکیه با حضور فرزندان حاج حسین و نوه‌های آن مرحوم و البته با کمک کسبه این منطقه و مردم اداره می‌شود، و همکاری می‌کنند؛ هم از نظر مالی و هم معنوی.

تا قبل از انقلاب مراسم‌مان روضه‌خوانی بود و بعد در آن ایام دو روز را به صورت مخفیانه به تعزیه‌خوانی اختصاص می‌دادیم؛ چون زمان شاه اجازه تعزیه نمی‌دادند. بنابراین ما به طرق مختلف و با همکاری رئیس کلانتری با رعایت شرایطی که لحاظ می‌شد، این دو روز تعزیه را برگزار می‌کردیم. البته با صدای کم، با نور کم و در فضایی مخفیانه این تعزیه‌ها انجام می‌شد.

شاید در سطح ایران آن زمان دو الی 3 تعزیه بیشتر برگزار نمی‌شد که یکی در امام‌زاده حسن(ع) برگزار می‌شد، یکی هم فرحزاد. که ما دو روز تعزیه می‌خواندیم. پس از انقلاب، چون پدرم به تعزیه علاقه بسیار زیادی داشت، در این 10 شب به تعزیه‌خوانی پرداختیم و الان 35 سال است که مراسم تعزیه‌خوانی به صورت مرتب طی 10 شب هر ساله در تکیه شوفرها برگزار می‌شود.

با وجود اینکه در طول  این 10 روز مغازه‌های واقع در این تعمیرگاه تعطیل می‌شوند، آیا کسبه نسبت به این مسئله معترض نمی‌شوند؟

نه تنها مشکلی ندارند بلکه خود نیز به صورت داوطلبانه برای راه‌اندازی تکیه و برگزاری تعزیه، همکاری می‌کنند و بسیار نیز برای حضور و مساعدت در برنامه‌های این دهه مشتاقند.

ما هر چه داریم از بیرق حسین(ع) است

وی زمانی که قرار می‌شود از خاطرات و کراماتی که در طول این سال‌ها به چشم دل دیده‌ است، بگوید، نگاهش به بیرق‌های سیاه دور تا دور تکیه گره می‌خورد. حاج آقا عظیمی با صدایی که حکایت از علاقه‌ای ماندگار دارد می‌گوید: ما هر چه داریم از این دستگاه و این بیرق‌هاست.

و شاید با همین یک جمله تمام کراماتی را که به چشم دل دیده و با عمق احساس لمس کرده، بیان کرده است؛ مردی که 60 سال از عمرش را زیر سایه پر برکتی خاندانی گذرانده که امروز هر چه دارد را از کرم و لطف آنان می‌داند؛ و حال نسل سوم خانواده عظیمی نیز با اشتیاقی وصف‌ناپذیر، هر کدام گوشه‌ای از کاری را بر عهده دارد تا سایه خاندان آل‌الله بر این خانواده و بر نیت پاک مؤسس تکیه شوفرها گسترده شود.

گرچه قدیمی‌‌ترهای این هیئت 70 ساله، امروز حضور ندارند تا با صلوات‌ها و روضه‌خوانی‌ها، فرش‌های آغاز هیئت را طبق مراسم و روال هر ساله پهن کنند؛ گرچه خیلی‌ها سال‌های گذشته گوشه کنار این تکیه با مولای خویش نجوا کرده‌اند و خاطره ناله‌های عاشقانه‌شان در تکیه شوفرها بر جای مانده است و امروز نیستند، اما گذر سال‌ها نه تنها رنگ کهنگی بر این نیت خالصانه حاج حسین ننشانده، بلکه هر سال ناب‌تر و خالص‌تر از سال‌های پیش برپا می‌شود.

حاج‌آقا عظیمی از حضور جوان‌تر‌ها می‌گوید: شاید بتوان گفت 85 درصد قدیمی‌های این هیئت از دنیا رفته‌اند اما امروز با همت جوانان و نسل سوم، تکیه شوفرها همچنان برپا می‌شود و به امید خداوند و به مدد همین خاندان آل‌الله در سال‌های آینده نیز ادامه خواهد داشت.

وی به روزهای آغاز برگزاری تکیه شوفرها باز می‌گردد و از آن روزها می‌گوید: اوایل چون حسینیه‌ای نبود، مردم بیشتر در همان اندک حسینیه‌ها و هیئت‌ها متمرکز بودند؛ در آن سال‌ها در دو منطقه  چهارراه لشکر و خیابان گمرک دو هیئت برگزار می‌شد، در حال حاضر اما هیئت‌ها زیاد شده‌اند و جنبه محلی نیز پیدا کرده است.

از راست: نفر اول، پسر بزرگ مرحوم حسین عظیمی

با این حال چون برنامه ثابت تکیه شوفرها، تعزیه است، از تمام نقاط تهران، جمعیت زیادی برای حضور در این مراسم تعزیه می‌آیند. گروه تعزیه نیز به سرپستی «احمد عزیزی» که یکی از بهترین تعزیه‌خوان‌های کشور است، برنامه خود را هر شب برگزار می‌کند.

با توجه به اینکه تعزیه‌خوانی ریشه در سنت‌ها دارد، استقبال جوانان از این مراسم چگونه است؟

مراسم‌های عزاداری امروزه سلیقه‌ای شده است؛ برخی از جوانان دوست دارند در مراسم سینه‌زنی حضور داشته باشند؛ برخی نیز علاقه‌‌مند در مراسم زنجیز‌زنی حضور یابند؛ برخی نیز به تماشای تعزیه علاقه‌مندند و نظرات در این زمینه مختلف و متفاوت است؛ اما نفرات زیادی از جوانان نیز هستند که با علاقه‌ زیادی برای حضور در مراسم تعزیه حضور می‌یابند.

وی در رابطه با مراحل آماده‌سازی هیئت می‌گوید: از شب دوم محرم هیئت شروع می‌شود؛  اینجا به صورت محوطه باز است و به همین خاطر آماده‌سازی آن زمان ‌بر است؛ باید محیط به صورتی آماده شود که مردم و میهمانان اباعبدالله که برای حضور در هیئت حضور می‌یابند از نظر گرما و سرما در آسایش کامل باشند و مشکلی وجود نداشته باشد؛ فراهم کردن شرایط مساعد برای برپایی هیئت بیش از 20 روز زمان می‌برد.

در شرایطی که در سال‌های پیش از انقلاب فسق و فجور وجود داشته و همه چیز نیز برای گناه جوانان فراهم بوده است، چه چیز باعث می‌شود که جوانی از گناه دوری کند و به چنین فضایی بیاید و برای خدمتگزاری در دستگاه اباعبدالله(ع) پیش‌قدم و داوطلب باشد؟

حاج آقای عظیمی در پاسخ به این سؤال می‌گوید: برخی از مسائل و علایق ذاتی است و ریشه در فطرت‌ها دارد؛ هیچ‌گاه نمی‌توان به فرزندان خود عشق به امام حسین(ع) و اهل‌بیت(ع) را تحمیل کرد؛  این مسائل ذاتی و فطرتا درون فرزندان ما نهادینه می‌شود.  پسر بزرگ بنده فار‌التحصیل عمران است و در حال حاضر ناظر دو پروژه است، اما با این وجود امروز لباس کار پوشیده و در حال شست و شوی آبدارخانه و بخش‌های دیگر هیأت برای آماده‌سازی آن است.

شاید برای خیلی از افرادی که اینجا حضور می‌یابند دور و بعید باشه که جارویی به دست بگیرند و به نظافت محیط بپردازند چرا که برخی از این افراد حتی در منازل خود این‌گونه کارها را به کارگران واگذار می‌کنند اما در هیئت با افتخار جارو در دست می‌گیرند، کفش‌های میهمانان ابا‌عبدالله را جفت کنند و در آبدارخانه با افتخار برای عزاداران چای آماده کنند.

پدرم مرحوم حسین عظیمی، 83 سال عمر کرد؛ هر چه در زندگی داشت از این دستگاه و از این خاندان بود، حتی خود ما و فرزندان من نیز هر چه داریم از این هیئت است؛ ما در واقع خود را با حضور و خدمتگزاری در این مراسم بیمه می‌کنیم.

لوطی‌های تهران در تکیه شوفرها

در آن سال‌ها لوطی‌های تهران و برخی از شخصیت‌هایی مانند طیب در این هیئت حضور می‌یا‌فتند؛ وقتی ماه محرم و صفر می‌شد همه کار‌های‌شان را کنار می‌گذاشتند و برای کمک و خدمتگزاری حاضر می‌شدند. ما در هیئت تمام تلاش خود را می‌کنیم که کوچک‌ترین بی‌احترامی به میهمانان عزادار نشود و با نهایت احترام با آنان برخورد شود؛ حتی به مسئول پخش غذا تأکید شده است که غذا را دو دستی و با احترام به عزاداران بدهد.

هر کسی در این هیئت مسئول یک کاری است؛  مسئول آبدارخانه ما یکی از کارمندان شرکت نفت است که این روزها در هیئت مشغول می‌شود. هر کسی هر کاری  که باید انجام بدهد را به بهترین صورت ممکن و به‌صورت داوطلبانه و خودجوش انجام می‌دهد. وی باز به سال‌های قبل از انقلاب باز می‌گردد و هدف ابتدایی از راه‌اندازی تکیه شوفرها می‌گوید: قطعا نیت مرحوم پدرم حاج حسین عظیمی، نیتی خیر بوده و ماندگاری این هیأت قدیمی با قدمت 70 ساله خود گویای این مطلب است.

من جوان بودم و در روضه تو پیر شدم

زدن چنین تکیه‌ای دلی بوده و جنبه عشق و علاقه داشته است؛ در آن سال‌های پیش از انقلاب که محیط جامعه برای گناه فراهم بود، پدرم  با عشق و علاقه‌ای که به امام حسین(ع) داشت، اقدام به راه‌اندازی تکیه شوفرها کرد و این خود، کاری بسیار سخت بود که این تکیه را به صورتی اداره کند که حاضران و عزاداران در امنیت کامل باشند چرا که آن زمان به خصوص در برخی از محلات تهران،  هر کس برای خود ادعایی داشته و کنترل اینگونه فضا‌ها کاری بسیار سخت بود و وجود اراذل و اوباش فضا را نا امن‌تر می‌کرد؛ که به لطف صاحب این مراسم، همه چیز هر ساله در نهایت آرامش برگزار شد.

در آن زمان امنیت محلات بر عهده کلانتری بود و رئیس کلانتری با رؤسای هیئت‌ها صحبت می‌کرد و با لحاظ کردن شرایطی به آنها اجازه راه‌اندازی هیئت می‌داد؛  مثلا حرف‌های سیاسی زده نشود، علیه شاه و خاندان پهلوی حرفی گفته نشود و ... که البته با برگزاری تعزیه ما علناً با آن شرایط مخالف می‌کردیم اما با وجود تمامی این مشکلات هر ساله این هیئت را با کمک امام‌حسین(ع) برگزار می‌کردیم.

سبک و صبغه تکیه شوفرها، آئین سنتی ایرانی تعزیه‌خوانی است که بیشترین پیام را به صورت سینه سینه و شفاهی منتقل می‌کند. مبدأ و بنیانگزار این تکیه با ذهنی خلاق در آن سال‌ها که شاید به تعزیه به عنوان یک هنر چنین توجهی نمی‌شد، اقدام به راه‌اندازی مراسمی با این محوریت کرد.

از همان سال‌های اول که چند شب از مراسم را به تعزیه اختصاص دادیم و استقبال مردم را دیدیم، تصمیم گرفتیم محوریت مراسم را به تعزیه‌خوانی اختصاص دهیم. چرا که در مراسم عزاداری هر چه میهمانان بیشتری حضور داشته باشند، میزبانان خرسندتر می‌شوند و به همین دلیل مراسم تعزیه را ادامه دادیم.

این نسخی که به عنوان نسخ اصلی تهیه می‌کنید به چه صورتی تهیه می‌شود تا سرانجام در قالب تعزیه‌ای فاخر برای عزادارن نمایش داده شود؟ شخصیت‌ها را به چه صورت انتخاب می‌کنید؟

شخصیت‌های تعزیه‌خوان‌ها به نسبت صدا، نوع خواندن و ... انتخاب شده و تمرین می‌کنند. نسخ نیز از قدیم و دست به دست می‌گردد و پاکنویش شده و نهایتا اجرا می‌شود. چند نفر هستند که نسخه‌ها را از حفظ شده‌اند. در رابطه با نحوه انتخاب تعزیه‌ها برای شب‌های مختلف نیز باید گفت، نحوه انتخاب تعزیه‌ها در شب‌های مختلف بر اساس آنچه مرسوم بوده انتخاب می‌شود.
دو سه شب اول تعزیه فاطمه زهرا(س) ، شاهچراغ، علی(ع) و جوانمرد قصاب خوانده می‌شود. از شب سوم به بعد نیز بر اساس روال خاصی هر شب به تعزیه‌ای اختصاص می‌یابد. مثلا تعزیه حضرت مسلم، دو طفلان مسلم، عروسی حضرت قاسم(ع)، حضرت علی‌اصغر(ع)، شهادت امام حسین(ع) و روز آخر هم خرابه شام و حضرت رقیه(س)  به ترتیب اجرا می‌شود.

رامتین عظیمی، فرزند ارشد عظیمی و در واقع سومین نسلی است که شاهد برپایی تکیه شوفرها بوده و همچون پدر و پدربزرگ خویش این روزها لباس کار بر تن، خود را برای خدمتگزاری هیئت عزاداران حسینی آماده می‌کند.

همه کودکان ما روزی لباس سقایی علی‌اصغر(ع) تعزیه را به تن می‌کنند

وی مهندس عمران بوده و به گفته خویش دو پروژه ساختمانی خود را طی این 10 روز رها می‌کند تا بتواند طبق سنت سال‌های گذشته و با عشق و علاقه‌ قلبی خود را به این بهشت زمینی برساند و در فضایی معطر به نام سید‌الشهدا(ع) حضور یابد؛ رامتین و برادر کوچکترش علی، همچون دیگر فرزندان خانواده عظیمی از کودکی با لباس سقایی علی‌اصغر(ع) در تعزیه تکیه شوفرها حضور می‌یابند و این همان حسی است که به گفته پدر، ذاتی و فطری در دل‌های این افراد نهاده شده است.

رامتین عظیمی ضمن توضیحی در رابطه با نسخه‌های مورد استفاده در تعزیه می‌گوید: ما نسل جدیدی‌ها مطالعه خود را روی مباحث مربوط به تعزیه بیشتر کرده‌ایم. استقبال از این آئین سنتی و مذهبی بسیار زیاد است و به هیچ وجه گذر زمان، غبار کهنگی بر آن نمی‌نشاند و با گذشت هر سال می‌بینیم که مردم استقبال زیادی برای حضور در مراسم تعزیه می‌کنند.

شکر الله که شُـد روزی ما روضـه‌ی تو

دیروز یک آقایی آمده بودند و می‌پرسیدند، تعزیه چه ساعتی برگزار می‌شود و من گفتم ساعت هشت و سی دقیقه آغاز می‌شود. گفت ما سال‌‌های گذشته اینجا بودیم و در مراسم تعزیه حضور داشتیم و امسال به منطقه غرب تهران رفته‌ایم و امسال هم می‌خواهیم در مراسم حضور داشته باشیم.

برای من بسیار جالب بود و به گفته همه نوکران امام حسین(ع) این استقبال خستگی را از تن ما در می‌کند که این تعزیه‌ها تکراری نمی‌شود  برای مخاطبان  چرا که خیلی‌ها می‌گویند اگر یک بار تعزیه‌ را ببینیم تکراری می‌شود؛ اما خود با حضور در مراسم تعزیه مشتاق به حضور مجدد می‌شوند چرا که بطن تعزیه است که مخاطب را جذب خود می‌کند نه صرفا هنر نمایشی آن.

دو سری نسخه برای تعزیه داریم که  اولی به تعزیه تفرشی شهرت یافته است و دومی را به قزوین نسبت می‌دهند، کلا نسخ تعزیه به دو صورت در کل ایران موجود است که این دو نسخه متفاوت است.

در رابطه با انتخاب افراد و تعزیه‌خوان‌ها هم باید گفت بر اساس صدا، جثه و ارث این افراد انتخاب می‌شوند؛ کسانی‌که هیکل درشت‌تر و صدای دورگه دارند، معمولا برای مخالف‌خوان‌ها  مورد استفاده قرار می‌گیرند. کسانی‌که در سنین کودکی هستند به‌عنوان  رقیه(س)خوان انتخاب می‌شوند و به‌همین صورت ادامه می‌یابد. حضرت رقیه را یک دختر 8 یا نه ساله می‌خواند و بعد حضرت قاسم را پسربچه نوجوان می‌خواند و بزرگتر که می‌شود حضرت مسلم و ... به همین صورت ادامه می‌دهد.

باید آموزش‌هایی را نیز ببینند؛ در واقع کسی که سنش می‌رود بالا برای خودش چند شاگرد می‌گیرد و این‌ها برای نقش‌هایی که تا کنون خود بر عهده داشته تعلیم می‌دهد که این‌ها خود جایگزین این افراد می‌شوند.

در حال حاضر تعزیه بسیار مورد توجه است و در جشنواره‌های مختلف به مسابقه گذاشته می‌شود. در اردستان و همچنین در خارج از کشور جشنواره‌های تعزیه‌خوانی اجرا می‌شود که این‌ها همه نشانه توجه به این هنر آئینی و سنتی و نیز علمی‌شدن فضای اجرای این هنر است.

نحوه اطلاع‌رسانی برای دعوت از مردم در گذشته چگونه بود؟ نوع تبلیغات شما به چه صورت بوده است؟

دهان به دهان آشنایان به یکدیگر ما اطلا‌ع می‌دادند و با یک اطلاعیه کوچک اطلاع‌رسانی می‌کردیم، قبل از انقلاب ما دو روز تعزیه می‌خواندیم که آن هم  صبح‌ها برگزار می‌شد. شب‌ها مراسم روضه‌خوانی داشتیم و تعزیه را دو روز در هفته صبح‌ها به صورت مخفیانه و با تمهیدات زیادی برگزار می‌کردیم چرا که برگزاری تعزیه در آن سال‌ها، مخالفت با رژیم تلقی می‌شود. با وجود همه خطراتی که وجود داشت، مرحوم عظیمی این دو روز را به دلیل عشقی که به مراسم تعزیه داشت برگزار می‌کرد.

ضمن اینکه در رابطه با نحوه اطلاع‌رسانی باید گفت نیازی به نصب نبر و اطلاع‌رسانی‌های وسیع نبود چرا که مردم خود می‌دانستند و خودجوش در این مراسم به صورت حداکثری حضور می‌یافتند.

حضور مشتاقانانه مردم و کمک‌های مادی و معنوی آنان در طول این ‌سال‌ها بسیار مثمر ثمر بوده است؛ اصل مخارج مادی برگزاری این هیئت بر عهده خاندان عظیمی بوده است اما حمایت‌های مردمی، نذر‌هایی که برای این مراسم می‌شود، حمایت مادی و معنوی کسبه و ... همگی در برگزاری این هیئت تا به امروز بسیار مؤثر بوده است.

آری، اینجا خیابان قزوین است و این تعمیرگاه قدیمی، جایی است که شکوفه احساس در این دهه پر برکت در آن می‌روید و بارور می‌شود تا تکیه شوفرها پس از 70 سال هنوز با حرف‌های بسیار خود در تعزیه‌خوانی و عزاداری بر سید و سالار شهدا بدرخشد.

تکیه شوفرها و عبور سه نسل

سه نسل تا به امروز این 70 سال را در میان تعزیه‌ها و سقا‌خوانی‌ها گرفته تا علی‌اکبر(ع) شدن طی کرده‌اند؛ سه نسل از خاندان عظیمی و امروز در میان تمام نگاه‌هایی که رنگی از غیرت و غرور و عشق در آن موج می‌زند، نسل دوم و فرزند مرحوم عظیمی در پاسخ سؤالی مبنی بر اینکه چه حاجتی از مولایش می‌طلبد، تنها قطره‌ اشکی در نگاهش می‌نشیند؛ بغض می‌کند و با نگاه مردانه و پر غرورش آرام اشک می‌ریزد و می‌گوید: «من چیزی نمی‌خواهم، چون همه چیز دارم» و به راستی که حرف دلش را شاید بتوان در بیتی خلاصه کرد که بر در خانه ارباب زمین‌گیر شدم...

به راستی حسین جان، بودن در جوار تو و میزبانی از میهمانان تو ما را بس است؛ عشق به تو جایی متبلور شده است که شاید رنگی از احساس در آن با چشم دیده نتوان یافت، اما رنگ‌های پر تلألؤ عشق و دلدادگی در میان قلب‌هایی که هر سال رسیدن این دهه را انتظار می‌کشند تا میهمانانت را پذیرا شوند، روشن و جاوید می‌درخشد.

ادامه دارد...

تصاویر این گزارش را اینجا ببینید!

عشق تنها نذر ماست یا حسین(ع)

لطیف اما به جنس احساس شوفرها (۱)