مجید زکیلو، قاری قرآن کریم در گفتوگو با کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، در رابطه با نقش یادگیری اختلاف قرائت از سوی قاریان ایرانی گفت: به اعتقاد من جزء ضرورتهای اولیه یک قاری این نیست که اختلاف قرائت را بداند؛ البته اگر کلیتی از آن را بهخاطر داشته باشد و این علم را بیاموزد خوب است، اگر قاریانی که اعزام میشوند حافظ کل نیستند بهتر است که حافظ فرازهایی از قرآن باشند؛ مثلا قطعاتی یک تا دو صفحهای را از بر باشند؛ این قاریان آن زمان که وارد کشورهایی مانند شمال آفریقا، لیبی، الجزایر، تونس میشوند به این جهت که قرآنشان به روایت حفص از عاصم نیست، اگر حفظ نباشند باید از روی صفحات قرآن، قرائت کنند و اگر نتوانند تلاوت کنند؛ متأسفانه موجب سرشکستگی، برای کشور عزیزمان میشوند.
وی افزود: این مسئله یکی از مؤلفههای تعیینکننده است که برای بنده نیز پیش آمد؛ مثلا در سفر به کشور موریتانی این مسئله برای من رخ داد، به پایتخت این کشور نواکشوت رفتم؛ این کشورها قرآنهایشان به روش ورش از نافع است و حفص از عاصم نیست.
مراقبت روحی در کنار مراقبت از جسم
وی با بیان اینکه قاریان باید روی تغذیهشان دقیق باشند، گفت: هزینهها و وسایل بسیاری باید فراهم شود تا بتوان یک قاری را به کشوری اعزام کرد، از این رو قاری باید در سلامتی و تندرستی خود دقیق باشد، مثلا یک قاری آن زمان که وارد کشوری میشود اگر با تعرقی که دارد زیر کولر بخوابد، دچار سرماخوردگی میشود، این بیماری موجب میشود که صدایش بم شده و حنجرهاش آسیبب ببیند بنابراین نمیتواند اجرای خوبی داشته باشد، اینها همه نقض غرض میشود؛ این موارد مؤلفهها و پارامترهایی است که یک قاری بینالمللی به معنای واقعیاش باید مواظبت کند.
زکیلو با اشاره به ضرورت خودسازی و تهذیب نفس در اعزامهای خارج از کشور گفت: رفتار قاری در کشوری که وارد میشود، نقش بسیار مهم دارد؛ خدایناکرده دچار تبختر، نخوت و تکبر نشود؛ خداوند در قرآن میفرماید «إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُول؛ تو از کوه که بلندتر نیستی». طبق مسائلی که در آن کشور مقصد هست تا جایی که امکان دارد باید سعی کند که با مردم ملاطفت داشته باشد، محبت و دوستی را در آنجا نسبت به برادران و خواهران دینی خود داشته باشد تا تأثیرگذاریاش بیشتر شود.
تواضع قاریان ما مردم سریلانکا را حیرتزده کرد
وی با اشاره به تأثیر بسیار بالای رفتار قاریان ایرانی در سفرهای خارجی گفت: مردم در این سفرها، بیش از آنکه به تلاوتهای قرآن توجه کنند به رفتارهای شخصیتی ما نظر میکنند، این مسئله از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ بهعنوان مثال یکی از دوستان نقل میکرد زمانیکه برای تلاوت به کشور سریلانکا رفته بودیم بعد از تلاوت با مردم دست دادیم، روبوسی کردیم، تواضع کردیم، تعارف میکردیم که شما ابتدا از در خارج شوید؛ آنها با حیرت و شگفتی میگفتند عملکرد شما درست است یا رفتار برخی از قاریان مصری؟ آنها حتی با ما دست نمیدهند، یا لبخند نمیزنند، پس از قرائت قرآن با نخوت و تکبر از سالن بیرون میروند.
این قاری قرآن کریم در ادامه گفت: مردم به ما میگفتند شما قاریان ایرانی، چقدر متواضع و با محبت هستید، با مردم حتی بچههای کوچک خوب رفتار میکنید؛ این رفتارها با رفتار شخصیتهایی که متأسفانه بعضی از قاریان مصری دارند بسیار متفاوت است؛ بنده این موضوع را به جدیت بهعنوان کسی که به عنوان قاری قرآن به حدود ۱۴ کشور خارجی سفر کردهام عنوان میکنم زیرا برای تلاوت قرآن در کشورهای اروپایی، آفریقایی، آسیایی، چین، امارت، دبی و شارجه در حدود یک ماه حضور داشتهام.
سودمندی دیپلماسی قرآنی در مقابل دیپلماسی سیاسی
وی در رابطه با تأثیر تلاوت قرآن بر شکلگیری روابط دوستانه با سایر ملل عنوان کرد: قریب بهاتفاق سفرا، کاردارها، نمایندگان مقام معظم رهبری در دبی، پکن و کشورهایی مثل اتیوپی، مزانبی، تانزانیا و نمایندگان فرهنگی ما بیان میکردند که تلاوت یک قاری ایرانی شیعه اثنیعشری در این کشورها، برای جمهوری اسلامی بسیار سودمند است؛ بهگونهای که میتواند رابطه ما را با کشورهای اسلامی تقویت کند؛ کاری که صدها سخنران و دیپلمات نمیتوانند این کار را به نحو احسن انجام دهند؛ اما نمیدانم چرا به یک قاری بها داده نمیشود؛ ۱۰ دقیقه تلاوت بنده موجب شد که رابطه این کشورها تغییر کند و کشور معاند ما نیجر، به دوست جمهوری اسلامی تبدیل شود.
زکیلو بیان کرد: در عربستان سعودی وهابیون خبیث، تحت هیچ عنوان فرصت انجام چنین کاری را نمیدهند؛ از مدینه خاطرهای را بهیاد میآورم، در سال ۸۶ به مدت ۴۵ روز به عنوان رابط فرهنگی و قاری قرآن به شهر مدینه اعزام شدم؛ آخرین روز به شهر مکه آمدم حتی آن اواخر با استاد سعیدیان، شبها با یکدیگر به مدینه میرفتیم اما پیش از حضور استاد، تنها رهسپار این شهر میشدم و در حلقات قرآنی مسجد النبی شرکت میکردم؛ قرآن تلاوت میکردم و دشداشه بر تن داشتم که آنها گمان نکنند که من ایرانیام زیرا اگر پی میبردند ایرانی هستم اجازه تلاوت نمیدادند، یک چفیه هم روی دوشم میانداختم و با لباسی عربی پا به آن مکان میگذاشتم تا هر زمانکه ما را میدیدند گمان کنند که از خودشان هستیم.
تلاوت قرآن در میان حلقه وهابیون
وی با بیان اینکه در حلقات قرآنی مسجد النبی، وهابیون به صورت حلقهای مینشستند و به ترتیب قرائت میکردند، گفت: در این حلقه شیخی در میانشان مینشست و نحوه قرائت آنان به صورت ترتیل بود، زمانی که برخی از قاریان قرائت کردند، نوبت به بنده رسید، درخواست کردند که بخوانم و قرائتی داشته باشم، بنده نیز شروع به تلاوت کردم، با همان شیوهای که پیش از این میخواندیم، اعوذ باالله من الشیطان الرجیم را خواندم و پنج دقیقه تلاوت کردم، به یکباره مشاهده کردم که جوانان سعودی، عربستانی و دیگر کشورها که در آن حلقه بودند آنچنان تحت تأثیر قرارگرفتند که بنده را تشویق میکردند؛ پس از نگاههای محبتآمیز آنان، شیخشان رو به من کرد و گفت که (من أین ولد؟) کجایی هستی؟ گفتم (من جمهوریة اسلامیة ایران)، پس از آن گفت که دروغ میگویی، ایرانی نیستی، کارت ایرانی که به گردن آویخته بودم به ایشان نشان دادم.
این قاری قرآن در ادامه ماجرای حضور خود در میان وهابیون تصریح کرد: گفتم (أنأ ایرانی)، من ایرانی هستم؛ تا شنید که ایرانی هستم حلقههای دیگری نیز که وجود داشت بلندشان کرد و ختم جلسه را اعلام کرد و گفت که صلاة...صلاة... به این معنا که به نماز بروید؛ شیخشان، جلسه را متفرق کرد وهمه از آن مکان رفتند، نیت شیخ این بود که قرائت قرآن یک ایرانی، در آنجا مطرح نشود و جایگاه باز نکند؛ در مجموع متعجب هم بود و شاید پیش خود میگفت که مگر ایرانی هم میتواند اینگونه قرائت کند.
جوانان وهابی، علاقهمند به تلاوت من شدند
وی در ادامه یادآور شد و گفت: پس از آن، جوانها به سمتم آمدند و گفتند که به این شیخمان کاری نداشته باش؛ فردا نیز به نزد ما بیا(ان شاالله بکر فی خدمتکم)؛ در پاسخ، به آنها گفتم که اگر من در اینجا حضور پیدا کنم آنها مرا تحویل شرطهها میدهند؛ چون آنجا معارض داریم، به همین جهت ما نمیتوانیم در آنجا حضور پیدا کنیم؛ آنها حتی بعضی از افراد را دیپورت می کنند، به آسانی تهمت میزنند و پس از آن به دایره امر به معروف و نهی از منکر میفرستند و این مسائل وجود دارد.
زکیلو به بیان خاطرهای، که از حضورش در قبرستان بقیع و تلاوت قرآنی که در آن مکان متبرکه داشته، پرداخت و گفت: خاطرهای که از بقیع در ذهنم نقش بسته این است که سال ۸۰، دانشجو بودم، ۱۴ سال پیش، روز شهادت حضرت زهرا(س) به داخل بقیع رفتیم، زواری که مشرف شدند می دانند که یک مکانی در زیر طاقی وجود دارد و مردم روبروی قبر چهار امام بزرگوارمیایستند، در آن مکان، تلاوت قرآن ممنوع است هر چند اگر آهسته خوانده شود؛ در آن روز، هر زائر ایرانی به ذکر مصیبتی برای حضرت زهرا(س) میپرداخت، روز شهادت بود و همه زوار غرق در اندوه و غم، به خود گفتم که اگر در این مکان برای حضرت زهرا(س) قرآن نخوانی پس چه زمانی میتوانی این کار را انجام دهی، بار دیگر به خود نهیب زدم که اگر در این مسیر هم، مورد ضرب و شتم قرار بگیرم مانعی ندارد.
تلاوت سوره کوثر در میان سکوت قبرستان بقیع
وی تصریح کرد: تمامی زوار، اذکار و دعاهایی را پیش خود زمزمه میکردند؛ یکی از زوار زیارت عاشورا میخواند و زائری دیگر سرگرم خواندن روضه بود؛ مردم هم میگریستند و اشک امانشان نمیداد؛ در همان لحظه در مقام صبا که بسیار حزین است با صدای بلند به تلاوت سوره الرحمن پرداختم؛ این سوره را برای حضرت زهرا(س) تلاوت میکردم؛ به ناگاه دیدم که در قبرستان بقیع، سکوت حکمفرما شده و همه نظارهگر تلاوت قرآن من شدهاند، در همین اثنا چارقد قرمزهای وهابی، که سر کرده تمامی وهابیان هستند و وظیفه کنترل جمعیت را بهعهده دارند، نگاهی به دور و اطرافشان انداختند تا بفهمند که چه کسی قرآن را تلاوت کرده است.
این قاری قرآن کریم ادامه داد: من نیز دشداشه بر تن داشتم، یکی از آنها، نگاهی به من انداخت و با غیظ گفت که صوت خود را پایین بیاور، من نیز در پاسخ به اشاره به وی فهماندم که باشد، صدایم را پایین خواهم آورد، خیالش از این جهت که آسوده شد و خشنود از اینکه توانسته مرا کنترل کند به سمت دیگری رفت و من در همان اثنا با خواندن یک تکبیر، بسم الله الرحمن الرحیم و سوره «انا اعطینک اکوثر»، تلاوت را بار دیگر آغاز کردم و باز در مقام صبا و با آن لحن حزین قرائت کردم؛ با شنیدن صوت حزین بنده، شیعیان در آن جمع گریستند و من نیز اشک امانم نداد و همراه با جمع گریستم؛ همان کسی که چارقد قرمز به سر داشت به سمت من آمد و از کماندوها درخواست کرد که من را بگیرند؛ همان لحظه سریعاً بر جای خود نشستم.
وی ادامه داد: اطرافم را دانشجویان و ایرانیها احاطه کرده بودند، به بالای سر خود نگریستم و از آنان خواستم که چفیهای را به دستم برسانند، در همان لحظه دوستان بسیاری تمایل داشتند که چفیههای خود را به بنده دهند؛ یکی از چفیهها را گرفتم و بر سر و چهرهام انداختم؛ بهگونهای که تنها چشمانم، قابل روئیت بود و پس از آن به حالت خمیده از قبرستان خارج شدم و از میان آن جمع گریختم زیرا میدانستم اگر به دستشان بیافتم نه تنها مورد ضرب و شتم آنان قرار میگیرم بلکه دیپورت هم میشوم، چرا که آنان، افرادی افراط گرا هستند و این اجازه را نمیدهند که یک ایرانی در آن مکان، تلاوتی داشته باشد، از این رو از ما میخواهند که قرآن نخوانیم.
قرآنی شدن مردم کشورم، مهمترین دغدغهام است
زکیلو بزرگترین دغدغهاش را قرآنی شدن کشور دانست و گفت: ان شاالله مردم کشورمان به نقطهای برسند که تمام زندگیشان منطبق با آیات قرآن و سیره اهلبیت(ع) باشد، حضرت امام(ره) میفرمودند که نظام ما، نظامی اسلامی است؛ اما ما ادعا نمی کنیم که بهطور کامل اسلامی است؛ به سمت و سویی میرویم که انشاالله سمت مدینه فاضلهای است که مورد پسند امام زمانمان است و امیدواریم در کشورعزیزمان پیاده و اجرا شود.
وی بیان کرد: من اکنون در تهران توفیق برگزاری پنج جلسه آموزش قرآن را دارم؛ دغدغهام این است که به میزان توانایی خود در هر جلسهای که برگزار میشود ۴۰ تا ۵۰ جوان را حول محورقرآن جمع کنم تا آنان با قرآن آشنا شوند و پیام های قرآنی را که دریافت میکنند به دیگران نیز برسانند؛ دغدغه دیگر بنده این است که نه تنها دیگران عاقبتشان ختم به خیر شود بلکه من نیز در کنار آنها، عاقبت بهخیر شوم؛ زیرا این مسیری که در پیش گرفتم و مدتهای طولانی است که در خدمت قرآن قرار دارم این نگرانی را برای من بهوجود میآورد که نکند منجر به باخت من در زندگی شود و آنطور که خداوند از من خواسته زندگی نکرده باشم و اعمالم مورد رضایت او واقع نشده باشد؛ همچنانکه شاعر چنین میسراید که خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.
زکی لو با بیان اینکه بسیار مهم است که فردی بر پایه عبودیت و بندگی از دنیا برود، اظهار کرد: نباید تنها دغدغه یک شخص خورد و خوراک باشد و هیچ اثر گرانبهایی از خود به جای نگذارد؛ اهل بیت(ع) فرمودند در چند صورت است که شخصی پس از مرگش میتواند از باقیات و صالحات برخوردار باشد؛ نخستین گروه کسانی هستند که به سبب وقفی که میکنند مردم تا سالیان سال، از عواید آن وقف بهره میشوند؛ دیگری کتابی است که مردم پس از مرگ نویسنده اثر، از محتوای آن اثر میتوانند کسب علم کنند و هدایت شوند؛ آخرین باقیات و صالحات، اولاد صالحی است که شخص پس از مرگش از خود بهجا میگذارد که این فرزند صالح در مسیر دین خدا در حرکت است؛ امیدوارم که خداوند به ما توفیق دهد که در زمره صالحین قراربگیریم و دعایمان همان دعای قرآنی باشد که خداوند میفرماید: «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ؛ خدایا به من حکمت بده وما را با صالحان ملحق کن».
نگرانی آیت الله بروجردی در هنگامه احتضار
وی ادامه داد: امیدوارم که در قیامت، در زمره صالحین محشور شویم زیرا این هراس و نگرانی همواره وجود دارد که نکند اکنون که یک عمر به قرائت اهتمام داشتیم، آن را تدریس کردیم و ریزهخوار خوان پر برکت قرآن بودیم؛ در روز قیامت شرمنده آن شویم و با دستان خالی از این دنیا برویم، در این رابطه از حالات رفتاری حضرت آیتالله العظمی بروجردی(اعلی الله مقامه) در هنگامه احتضار نقل شده است که ایشان در هنگام مرگ، به شدت میگریستند؛ به ایشان گفته شد که حضرت آقا، مگر شما از مرگ میترسید که اشک میریزید زیرا بسیاری از اولیای الهی، پیامبر عظیم الشأن و اهلبیت(ع) نیز از این دنیا رحلت کردند؛ ایشان در پاسخ فرمودند خیر، هراسی از مرگ ندارم زیرا مرگ، نیستی و فنا نیست بلکه تبدیل به یک عرصه و نشئه دیگر است.
زکیلو در ادامه به سخنان پندآموز آیت الله بروجردی در رابطه با نگرانی از بیتوشگی در سفر آخرتی اشاره کرد و گفت: نگرانی من به این جهت است که نکند با دستانی خالی از این دنیا کوچ کنم، زیرا هیچ یک از داراییهای انسان ماندنی نیست و آنچه که برای او باقی میماند عمل صالح است؛ همچنانکه قرآن کریم بهآن اشاره داشته و فرموده است: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا». آن کس که عملش را بیاورد و نفرموده است هر کس عمل نیکی انجام دهد؛ زیرا بسیاری از افراد عمل صالح انجام میدهند اما نمیتوانند آن را حفظ کنند، پس مهم آن است که فرد بتواند عمل نیکی که انجام داده است تا قیامت با خودش همراه بیاورد؛ آن زمان است که این عمل صالح، ۱۰ برابر میشود.
وی بیان کرد: دغدغه خاطرم این است که اگر عمل صالحی در مسیر زندگی خود کسب نکردم و در این رابطه دچار ناامیدی شدم، انشالله با فضل و رحمت خداوند که لایتناهی و بیانتهاست مورد آمرزش او قرار بگیرم زیرا اگر خداوند بخواهد تفضلی کند این عنایت صورت خواهد گرفت.
آموزش قرآن به اعراب از سوی عجمها، در هنگامه ظهور
وی با بیان اینکه مهمترین آرزوی بنده، تعجیل در ظهور امام زمان(عج) است، گفت: امیدوارم که حضرت(عج) ما را قابل بدانند و به عنوان معلم قرآن به ما امر فرمایند تا هر نقطه از جهان که ایشان دستور بدهند به مردم، قرآن آموزش دهیم زیرا روایتی از امیرالمؤمنین(ع) در کتاب غیبت نعمانی نقل شده است که حضرت در آن بیان کردند که گویا میبینم که عجمها خیمههای خویش را در مسجد کوفه برافراشتهاند و قرآن را همانگونه که نازل شده است به شما عربها میآموزند.
این قاری قرآن در پایان این گفتوگو عنوان کرد: در روایات آمده است که مقر و پایگاه حکومت امام زمان(عج) در مسجد کوفه بنا نهاده شده است؛ امیرالمؤمنین(ع) نیز وجود چنین پیشامدی را پیشبینی کردند و آن روز به قطع خواهد آمد؛ ان شاالله زمانی برسد که بتوانیم در مسجدالحرام و مسجدالنبی اذان بگوییم و همچنین در رکاب مولایمان حضرت مهدی(عج) گوش بهفرمان اوامر آن حضرت باشیم؛ اگر اجل ما را مهلت نداد امیدوارم که در زمان ظهور بار دیگر به دنیا بازگردیم و در رکاب حضرت جانفشانی کنیم و آخر امر در رکاب آن حضرت به شهادت رسیم که این از آرزوهای بنده است؛ از جهتی این را خبری خوش میدانم زیرا هر روز که می گذرد یک روز به ظهور مولایمان حضرت مهدی(عج) نزدیکتر میشویم و آمدن او بشارتی است تا با ظهور آن حضرت، مدینه فاضلهای به رهبری جهانی مولایمان حضرت مهدی(عج) شکل گیرد و بتوانیم در سایهسار حکومت سراسر عدل ایشان، تنفس کنیم.