حجت‌الاسلام سرانجام مطرح کرد
تلاقی تمدن‌ها در اربعین؛ فرصت روایتگری مردم‌نگارانه

در سال‌های اخیر راهپیمایی عظیم اربعین بیش از پیش در کانون توجه رسانه‌ها و مستندسازان قرار گرفته است. این رخداد کم‌نظیر که تلاقی فرهنگ‌ها، ملیت‌ها و اقوام مختلف در بستری مذهبی و معنوی را رقم می‌زند، ظرفیت‌های بی‌بدیلی برای پرداخت هنری و روایت مستند فراهم کرده است. در این میان مستندسازان بسیاری کوشیده‌اند تا با ثبت جلوه‌هایی از این حرکت عظیم، بخشی از واقعیت‌های آن را بازنمایی کنند.

با وجود آثار متعدد تولیدشده در این حوزه، همچنان این پرسش جدی مطرح است که چه سوژه‌هایی در دل این رویداد بی‌بدیل وجود دارد که تاکنون از چشم دوربین‌ها پنهان مانده‌اند؟ آیا همه ظرفیت‌های محتوایی، انسانی و بصری این حرکت عظیم به درستی دیده شده‌اند؟ از سوی دیگر، آسیب‌هایی نیز متوجه این جریان مستندسازی است؛ از شتاب‌زدگی در تولید تا فقدان سناریو و عمق روایت، همگی چالش‌هایی هستند که می‌توانند ارزش‌های نهفته در این واقعه را در قالبی سطحی و مصرفی فرو بکاهند.

راهپیمایی اربعین را می‌توان یکی از مهم‌ترین صحنه‌های تلاقی فرهنگ‌ها و نمونه‌ای عینی از ارتباطات میان‌فرهنگی دانست. تنوع اقوام، زبان‌ها، ادیان و سبک‌های حضور در این مراسم، ظرفیت‌های مردم‌نگارانه و بصری گسترده‌ای را پدید آورده است که برای نگاه‌های ژرف‌نگر و خلاق می‌تواند دستمایه تولید آثار ماندگار باشد. اما آیا نگاه ما به این ظرفیت‌ها به درستی شکل گرفته است؟ و آیا روایت ما از اربعین، صرفاً بازنمایی یک جمعیت میلیونی است یا تأملی هنری بر پدیده‌ای فراتر از یک مناسک مذهبی؟

ایکنا پیرامون این موضوع با حجت‌الاسلام محمدحسین سرانجام، استاد دانشگاه ادیان و استاد مدرسه اسلامی هنر، گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

ایکنا - با توجه به اینکه آیین راهپیمایی اربعین از نظر جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی منحصر به یک گروه یا فرقه خاص نیست، بلکه همواره شاهد حضور طیف متنوعی از مسلمانان هستیم، می‌خواهیم از منظر دراماتیک به این پدیده بنگریم. آیا این اجتماع میلیونی به لحاظ عناصر نمایشی و قابلیت‌های دراماتیک، می‌تواند زمینه‌ساز تولید آثار هنری عمیق و ماندگار باشد؟

موضوعاتی دارای ظرفیت دراماتیک‌ هستند که در دل خود کشمکش داشته باشند. درام اساساً بر تضاد، تعارض و درگیری استوار است. صرفاً پیاده‌روی یا زیارت، اگرچه پدیده‌ای معنوی، باشکوه و انسانی است اما به‌تنهایی واجد کشمکش نیست، پس نمی‌توان آن را واجد ظرفیت دراماتیک دانست ولی این بدین معنا نیست که راهپیمایی اربعین نمی‌تواند بهانه یا بستری برای روایت دراماتیک باشد. بلکه می‌توان از این موقعیت، به عنوان زمینه یا محل وقوع تعارض‌ها استفاده کرد.

در گذشته ژانری در ادبیات وجود داشت که به نوعی می‌توان آن را زیرشاخه‌ای از سفرنامه یا خودنگاره‌های دینی دانست و با عنوان «زیارت» شناخته می‌شد. در ادیان مختلفی چون مسیحیت، هندوئیسم و بودیسم سفر زیارتی به مثابه سفری روحانی و شخصی مورد توجه قرار می‌گرفت. در این گونه متون، اصل بر تحول درونی زائر است نه صرفاً توصیف بیرونی. در این راستا می‌توان به سفرنامه ناصرخسرو اشاره کرد که اگرچه عنوان سفرنامه را دارد اما در اصل، گزارش تحولی روحانی است نه صرفاً مشاهدات بیرونی. اربعین نیز قادر است چنین بستری را فراهم کند؛ بستری برای بیان تحول درونی انسان اما این تحول شخصی، در قواعد فیلمنامه‌نویسی که برگرفته از نمایش‌های یونان باستان و تراژدی است، الزاماً درام محسوب نمی‌شود.

اگر بخواهیم داستانی خلق کنیم که در آن کشمکش واقعی اتفاق بیفتد، باید آن کشمکش را از جای دیگری بیاوریم و محل حل‌وفصل، گره‌گشایی یا نقطه اوج آن را در بستر راهپیمایی اربعین قرار دهیم. مانند فیلم «عصر روز دهم» مجتبی راعی که داستان در جای دیگری آغاز می‌شود اما پایان‌بندی و نقطه تلاقی‌اش در مسیر اربعین است یا اپیزودی از فیلم «هیهات» که داستان دو برادر از دو کشور مختلف در اربعین به هم می‌رسد و آنجا گره داستان باز می‌شود. در همه این موارد، اربعین نه به عنوان منبع درام، بلکه به عنوان محل تلاقی یا بستر حل تعارض ایفای نقش می‌کند.

ایکنا - با توجه به این نکته که تحول روحی و معنوی زائران در مسیر راهپیمایی، یکی از تجربه‌های ناب انسانی است، آیا می‌توان این لحظات درونی و شخصی را به عنوان درون‌مایه‌ای برای خلق آثار هنری یا نمایشی در نظر گرفت؟

اگر قرار باشد به این تجربه‌های درونی و معنوی بپردازیم، دیگر در حیطه درام قرار نمی‌گیریم. آنچه روایت می‌شود، بیشتر شبیه خودنگاره‌ها، دل‌نوشته‌ها یا مستندهایی است که از تحول روحی افراد سخن می‌گویند. این آثار اگرچه تأثیرگذارند اما در قالب کلاسیک آثار نمایشی یا سینمای داستانی قرار نمی‌گیرند. در این زمینه می‌توان به نوع خاصی از روایت اشاره کرد که در آن تجربه‌های شخصی و معنوی به تصویر کشیده می‌شود ولی نه به عنوان درام، بلکه به عنوان مستند تصویری یا دل‌نوشته بصری. به بیان دیگر، تصویرسازی از خودنگاره‌های درونی است نه خلق کشمکش بیرونی. این آثار جای خود را دارند و در مناسبت‌هایی همچون محرم یا اربعین کاربرد دارند اما چون فاقد جذابیت‌های دراماتیک هستند، در سینمای داستانی که بر پایه رقابت در بازار و جذب مخاطب استوار است، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند.

در گذشته ژانری در ادبیات وجود داشت که به نوعی می‌توان آن را زیرشاخه‌ای از سفرنامه یا خودنگاره‌های دینی دانست و با عنوان «زیارت» شناخته می‌شد. در ادیان مختلفی چون مسیحیت، هندوئیسم و بودیسم سفر زیارتی به مثابه سفری روحانی و شخصی مورد توجه قرار می‌گرفت

در سینما اثری که قرار است در بازار آزاد با مخاطب روبه‌رو شود باید کشش دراماتیک، اوج و فرود و تعارضات درونی و بیرونی داشته باشد. اما این نوع آثار بیشتر مناسب تلویزیون هستنند تا پرده نقره‌ای؛ آثار مستند انتظار می‌رود با ثبت تجربه‌های شخصی و معنوی زائران، تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند؛ اما اگر همان محتوا را در قالب داستانی یا تخیلی ارائه کنیم، نه‌تنها تأثیرگذاری‌اش کمتر می‌شود، بلکه ممکن است به نظر شعاری یا ساختگی برسد و مخاطب با آن هم‌ذات‌پنداری نکند.

ایکنا - با توجه به اینکه برخی جلوه‌های راهپیمایی اربعین، مانند میزبانی مردم عراق، هم‌زیستی اقوام، حضور کودکان یا فضای رنج و شفای روحی، امکان بازنمایی زیبایی‌شناختی دارند، به نظر شما کدام یک از این جلوه‌ها ظرفیت هنری بیشتری برای تبدیل به آثار داستانی یا تصویری دارد؟

در حقیقت، نمی‌توان بین این جلوه‌ها تفکیک قطعی قائل شد. هر کدام از آن‌ها بسته به نگاه، خلاقیت و استعداد هنرمند می‌توانند سوژه‌ای برای یک اثر هنری تأثیرگذار باشند. اما آنچه مسلم است چنین سوژه‌هایی بیشتر مناسب مستندسازی هستند تا داستان‌پردازی. دلیل هم این است که این جلوه‌ها معمولاً فاقد کشمکش هستند و جنبه خبری یا گزارشی دارند نه داستانی. برای مثال، صحنه‌هایی چون خدمت‌رسانی بی‌منت میزبانان عراقی یا حضور کودکان در مسیر پیاده‌روی، ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای مستند دارند. این صحنه‌ها احساسات انسانی را برمی‌انگیزند اما اگر همان‌ها را وارد یک اثر داستانی کنیم، احتمال دارد آن تأثیرگذاری از بین برود یا به نظر ساختگی برسد. به همین دلیل است که توصیه می‌کنم این موضوعات را در قالب مستند دنبال کنیم نه درام تخیلی.

تلاقی تمدن‌ها در اربعین؛ فرصت روایتگری مردم‌نگارانه

ایکنا - در شرایطی که بسیاری از سوژه‌های هنری به تکرار افتاده‌اند و از لحاظ نوآوری با مشکل روبه‌رو هستند، راهپیمایی اربعین چه ظرفیت‌هایی برای خلق آثار تازه، چه در قالب مستند و چه در قالب روایت، دارد؟

این سؤال بسیار مهم و البته پیچیده است چون حتی در سینمای تجاری دنیا، می‌بینیم موضوعات تکراری با قالب‌های نو و بازآفرینی‌شده همچنان در صدر فروش هستند. بنابراین نمی‌توان گفت صرف تکرار یک سوژه، به معنای اتمام ظرفیت آن است. تفاوت اصلی در نگاه تولیدکننده است.

در آثار مذهبی مثل اربعین، اولویت با انگیزه‌های دینی و اعتقادی است نه برگشت سرمایه اما در سینمای تجاری معیار اصلی موفقیت، جذب مخاطب و بازگشت مالی است، بنابراین فیلم‌سازانی که سراغ سوژه‌های اربعینی می‌روند معمولاً به دنبال قالب‌های نو یا تکنیک‌های تجاری نیستند و دغدغه‌شان چیز دیگری است. در ضمن انتظار نوآوری روایی در این حوزه‌ها نه تنها دشوار بلکه گاهی بی‌مورد است، چون اصلاً هدف چیز دیگری است.


ایکنا - با توجه به تجربه‌ و مشاهده‌های گسترده‌ای که در حوزه مستند راهپیمایی اربعین داشته‌اید، به نظر شما چه موضوعاتی هستند که هنوز به درستی مورد توجه مستندسازان قرار نگرفته‌اند و لنز دوربین‌ها به سراغ آن‌ها نرفته است؟ با در نظر گرفتن حجم وسیع آثار تولید شده، آیا می‌توان از خلأها یا ظرفیت‌های مغفول‌مانده‌ای سخن گفت که شایسته پرداختن بیشتر هستند؟

واقعیت این است که پاسخ به این پرسش نیازمند یک اشراف همه‌جانبه به تمام مستندهایی است که طی سال‌های گذشته در این زمینه تولید شده‌اند. نمی‌توان با مشاهده تعداد محدودی مستند در بازه‌ای ۱۰ تا ۱۵ ساله، ادعا کرد که فلان موضوع مغفول مانده است. بسیاری از مستندها را بنده ندیده‌ام و بنابراین قضاوت کلی در این زمینه دشوار است اما براساس آنچه مشاهده کرده‌ام، مستندها را می‌توان به چند دسته عمده تقسیم کرد. 

در سال‌های اولیه، نگاه‌ها عمدتاً معطوف به شگفت‌زدگی نسبت به این حضور عظیم بود؛ چه حضور ایرانی‌ها چه عراقی‌ها و چه دیگر اقوامی که با دشواری و مسافت طولانی خود را به این مسیر رسانده‌اند. سپس، تمرکز مستندها به روابط انسانی معطوف شد؛ چه از جانب میزبان‌های عراقی و صمیمیت کم‌نظیرشان چه در موکب‌های ایرانی. در مرحله بعد، برخی مستندها به موضوعات مهم جهان اسلام پرداختند؛ مانند مسئله فلسطین که چند مستند برجسته در این زمینه ساخته شد و طی آن اقوام مختلف حاضر در راهپیمایی اربعین درباره اولویت داشتن موضوع فلسطین صحبت کردند. در برخی دیگر، بحث همگرایی امت اسلامی و انسجام دینی مورد توجه قرار گرفت.

{$sepehr_media_3973811_400_300}

بر همین اساس، می‌توان گفت جنبه‌های مختلفی از اربعین دیده شده‌اند بنابراین کسی که امروز می‌خواهد کار نوآورانه‌ای انجام دهد، باید به نوعی دست به گنج‌یابی بزند؛ باید روایت ناب، شخصیت خاص یا زاویه‌ای منحصربه‌فرد بیابد تا بتواند اثری تازه خلق کند. در حال حاضر نمی‌توان به راحتی گفت که موضوعی وجود دارد که تاکنون هیچ‌کس به سراغ آن نرفته باشد.

ایکنا - در مسیر مستندسازی پیرامون راهپیمایی اربعین، چه چالش‌هایی پیش روی مستندسازان قرار دارد؟ چه آسیب‌ها و ضعف‌هایی در تولید آثار وجود دارد که لازم است اصلاح شود؟

نخستین چالش جدی، شتاب‌زدگی و سهل‌انگاری در روند تولید است. سهل‌انگاری به این معنا که برخی مستندسازان با صرف زمانی کوتاه با یک دوربین و تیمی محدود، در مدت زمانی کوتاه مانند ۵ یا ۱۰ روز تصویربرداری می‌کنند و همان تصاویر را تدوین کرده و عرضه می‌کنند. در این فرآیند، خبری از ایده ناب، روایت منسجم و کار ساختارمند نیست. بسیاری از این آثار صرفاً برای پر کردن آنتن ساخته می‌شوند و در آن‌ها روح تولید حرفه‌ای و دغدغه‌مند دیده نمی‌شود.

در آثار مذهبی مثل اربعین، اولویت با انگیزه‌های دینی و اعتقادی است نه برگشت سرمایه اما در سینمای تجاری معیار اصلی موفقیت، جذب مخاطب و بازگشت مالی است بنابراین فیلم‌سازانی که سراغ سوژه‌های اربعینی می‌روند معمولاً به دنبال قالب‌های نو یا تکنیک‌های تجاری نیستند و دغدغه‌شان چیز دیگری است

اگر مستندسازی بخواهد به صورت جدی انجام گیرد، حتی در قالب مستند، نیازمند صرف وقت کافی برای تدوین سناریو است حتی اگر وقایع از پیش تعیین‌نشده‌ای در طول مسیر رخ دهد، باز هم داشتن سناریوی اولیه ضروری است. مستندساز باید با ذهنی پر از ایده‌های متنوع وارد مسیر شود تا بتواند تصاویر را مطابق با سناریو جمع‌آوری کرده و بعد به تدوین آن‌ها بپردازد نه اینکه دوربین را روشن کرده و هرچه پیش آمد ثبت کند و بعداً تصمیم بگیرد که از آن چه استفاده‌ای کند.

یکی دیگر از ضعف‌های رایج، عدم تدوین متنی قوی است؛ چه پیش از تولید و چه بعد از آن. نمونه بارز مقابله با این آسیب، آثار شهید آوینی است. وی حتی در شرایط سخت جنگ نیز برای برنامه‌های مستند خود برنامه‌ریزی داشت و زمان زیادی را صرف نوشتن متن، انتخاب موسیقی مناسب و تدوین هنرمندانه می‌کرد. این آثار برخلاف بسیاری از مستندهای امروز که با عجله ساخته می‌شوند، کاملاً هدفمند و دقیق بودند.

به همین دلیل معتقدم که اگر کسی می‌خواهد مستندی جدی و ماندگار درباره اربعین بسازد، باید ابتدا این امر را به مثابه یک مسئولیت بزرگ تلقی کند نه صرفاً تولید محتوای گذرا. تفاوت میان رسانه و هنر نیز همین‌جاست؛ رسانه می‌خواهد چیزی را صرفاً بگوید ولی هنر باید به شیوه‌ای عمیق، تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز آن را بیان کند.

ایکنا - با توجه به حضور اقوام و فرهنگ‌های متنوع در راهپیمایی اربعین، آیا می‌توان این مراسم را نوعی جهان بصری یا پدیده‌ای مردم‌نگارانه دانست؟ چه ظرفیت‌هایی در این خصوص وجود دارد که برای مستندسازان اهمیت دارد؟

در این پرسش، دو مفهوم متفاوت مطرح شده است: جهان بصری و مردم‌نگاری. هر کدام از این مفاهیم معنا و اقتضای خاص خود را دارند. آنچه ما در اربعین شاهد هستیم، مصداق بارز ارتباطات میان‌فرهنگی است. در این رویداد، تلاقی فرهنگ‌ها به شکل زنده و پویایی رقم می‌خورد. برخلاف برخی مناسبت‌های مذهبی دیگر، زیارت اربعین مرزهای فرهنگی را پشت سر می‌گذارد و فراتر از سنت‌ها و چارچوب‌های صرفاً شیعی حرکت می‌کند.

برای مثال، در همین مراسم، نه‌تنها میزبانان عراقی یا زائران از کشورهای اسلامی حضور دارند بلکه حتی افرادی از دیگر ادیان یا ملیت‌ها نیز مشارکت می‌کنند. نمونه‌اش گروه‌هایی از کشورهای شرقی مانند چین هستند که برای انجام پروژه‌هایی در عراق حضور دارند و پس از مشاهده تکرار سالانه این مراسم، خود نیز موکبی را به نام شرکت یا کارگاه خود راه‌اندازی می‌کنند. این مشارکت بدون تعلق دینی خاص، نشان از قدرت میان‌فرهنگی و جاذبه بصری و فرهنگی این مراسم دارد.

از سوی دیگر، جنبه بصری این رویداد نیز به‌طور مداوم در حال توسعه و نوآوری است. سال به سال جلوه‌های تازه‌ای پدید می‌آید که قبلاً سابقه نداشته است. این پویایی انسانی، فرهنگی و بصری، فرصتی ارزشمند برای مستندسازان به شمار می‌رود که اگر بتوانند با نگاه جامعه‌شناسانه و هنرمندانه به سراغ آن بروند، ظرفیت‌های بی‌پایانی برای خلق اثر وجود دارد.

ایکنا - آیا نکته‌ای ناگفته در باب نگاه هنری، رسانه‌ای یا معرفتی به اربعین باقی مانده است که لازم باشد به آن اشاره شود؟

نکته‌ای مهم وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد. اربعین به‌ذات یک امر دینی و اعتقادی است و نباید این زیارت را با نگاه توریستی یا تفریحی نگریست. متأسفانه برخی از کارهایی که توسط ما انجام می‌شود نه از سوی میزبانان عراقی که نگاهشان عمدتاً درون‌دینی و عاشقانه است، رنگ و بوی توریستی به خود می‌گیرد. این نوع نگاه نه‌تنها شأن و مقام زیارت را پایین می‌آورد بلکه روح آن را نیز می‌زداید.

قصد قربت، اصل مهمی در هر عمل عبادی است. مستندساز، فیلمبردار، شرکت‌کننده یا هر فردی که درگیر این مراسم است باید بداند که نیت باید عبادی و معرفتی باشد. در غیر این صورت، خطر آن وجود دارد که این پدیده مقدس به مرور زمان به تجربه‌ای سطحی و صرفاً نمایشی بدل شود. بنابراین، حفظ روح عبادی و اعتقادی مراسم، ضروری‌ترین نکته‌ای است که هم مستندسازان و هم عموم مردم باید نسبت به آن هوشیار باشند.

گفت‌وگو از داوود کنشلو