فصل نخست مجموعه تلویزیونی «حکایتهای کمال» توانست با روایت صمیمی و پرجزئیات از زندگی نوجوانان در دهه ۴۰ مخاطبان فراوانی را جذب کند و به یکی از آثار محبوب تلویزیون در حوزه کودک و نوجوان تبدیل شود. استقبال گسترده از این مجموعه و پیامهای اخلاقی و تربیتی آن، زمینهساز ساخت فصل دوم شد که هماکنون از تلویزیون در حال پخش است.
در فصل دوم، همان لحن شیرین و فضای نوستالژیک فصل اول حفظ شده اما داستانها عمق بیشتری یافتهاند و موضوعات جدیتری در بستر تاریخی روایت میشود. این مجموعه با بهرهگیری از داستانهای کتاب «حکایتهای کمال» نوشته محمد میرکیانی، به بازنمایی ارزشهایی چون صداقت، همدلی، مسئولیتپذیری و ایمان میپردازد که همگی ریشه در اخلاق اسلامی دارند.
زبان داستانی سریال، با بهرهگیری از طنز ملایم و فضایی نوستالژیک، نهتنها مخاطب بزرگسال را به خاطرات گذشته میبرد بلکه نسل نوجوان امروز را نیز با سبک زندگی گذشته آشنا میکند. این زبان شیرین، بستری مناسب برای انتقال پیامهای قرآنی و آموزههای دینی فراهم کرده و باعث میشود پیامها به شکلی غیرمستقیم اما ماندگار در ذهن مخاطب نقش ببندد.
بخش مهمی از موفقیت این سریال در آن است که پیامهای اخلاقی و انسانی را به جای آنکه در قالب نصیحت یا گفتار مستقیم عرضه کند، در دل قصه و رفتار شخصیتها جاری میسازد. بیننده هنگام تماشای این روایتها، نه تنها سرگرم میشود بلکه ناخودآگاه با مفاهیمی چون عدالت، کمک به نیازمندان و پایبندی به اصول انسانی و اسلامی همراه میشود.
ایکنا به منظور بررسی بیشتر روند ساخت فصل دوم و آشنایی با رویکردهای محتوایی و هنری آن، گفتوگویی با قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان این مجموعه انجام داده است که در ادامه متن کامل آن را میخوانیم.
ایکنا – شما در فصل دوم «حکایتهای کمال» با حفظ هویت داستانی، تغییرات مهمی در روند روایت و شخصیتپردازی ایجاد کردهاید که برای مخاطبان قابل توجه است. با توجه به موفقیت فصل اول و انتظاراتی که ایجاد شده بود، چه عواملی شما را به این بازنگری در ساختار و مضمون داستان رساند و چه تفاوتهای محوری میان دو فصل وجود دارد؟
در فصل دوم براساس کتاب «حکایتهای کمال» اثر محمد میرکیانی پیش رفتیم که ظرفیت داستانپردازی گستردهای دارد. مطالعه دقیقتر کتاب نشان داد میتوانیم شخصیتهای بیشتری وارد داستان کنیم و این تنوع، روابط انسانی را پررنگتر کند. از سوی دیگر، شرایط اجتماعی دهه ۴۰ شمسی بستر جذابی برای پرداختن به موضوعاتی چون فقر، بیکاری و محرومیت بود. ما تلاش کردیم فضای زندگی آن دوران را با دقت بیشتری بازآفرینی کنیم. نوجوانان در این فصل نه تنها نقش همراه بلکه بازیگران اصلی بسیاری از رویدادها هستند. آنها با چالشهای جدی روبهرو میشوند و در مسیر رشد شخصیتی، تصمیمات مهمی میگیرند که گاهی مسیر داستان را تغییر میدهد.
این تغییرات در کنار حفظ لحن نوستالژیک فصل اول به ما کمک کرد تا تعادلی میان سرگرمی و پیام برقرار کنیم. هم حس و حال شیرین گذشته حفظ شد و هم آموزههای اخلاقی و دینی در لایههای پنهان داستان قرار گرفت تا تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد.
ایکنا – دهه ۴۰ شمسی، دورهای پر از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که شما آن را بستر زمانی داستان قرار دادهاید. چرا این مقطع تاریخی را انتخاب کردید و چه ارتباطی میان شرایط آن زمان و پیامهای امروز سریال میبینید؟
دهه ۴۰ از نظر تاریخی دورهای پرتنش و سرشار از تغییرات بنیادین در کشور بود. در این سالها شکاف طبقاتی، فشار اقتصادی بر قشر ضعیف و بیعدالتی اجتماعی به وضوح دیده میشد. همین شرایط، زمینهای برای روایت داستانهایی فراهم کرد که شخصیتها مجبور به انتخاب میان سکوت یا تلاش برای تغییر هستند. فرهنگ آن دوران با وجود سختیهای معیشتی، سرشار از ارزشهای انسانی و همبستگی اجتماعی بود. مردم به یکدیگر کمک میکردند، احترام به بزرگترها جدی گرفته میشد و باورهای دینی در زندگی روزمره جاری بود. این تضاد میان فقر مادی و غنای معنوی برای ما الهامبخش بود.
با نمایش این ویژگیها میخواستیم به مخاطب امروز یادآوری کنیم که در هر شرایطی میتوان ارزشها را حفظ کرد. داستان سریال نشان میدهد چگونه یک نسل با تکیه بر ایمان و تلاش، مسیر خود را تغییر داد و این پیام در هر زمانهای قابل استفاده است.
ایکنا – در این فصل نوجوانان نهتنها حضوری پررنگتر بلکه نقشی تأثیرگذار در روند داستان دارند. از نگاه شما چه عواملی باعث میشود شخصیت نوجوان در بستر تاریخی و اجتماعی باورپذیر باشد و چه روشی برای دوری از کلیشه در پرداخت این شخصیتها به کار بردید؟
از همان ابتدا تصمیم گرفتیم نوجوانان فقط نقش تماشاگر را نداشته باشند. آنها با مسائل واقعی زندگی روبهرو میشوند، از مشکلات خانوادگی گرفته تا فشارهای اجتماعی. واکنشهای آنها گاه احساسی و گاه منطقی است که این تنوع، شخصیتشان را واقعیتر میکند. سیر رشد این نوجوانان در داستان بهتدریج اتفاق میافتد. ابتدا دغدغههای کوچک دارند اما با گذر زمان با مسائل بزرگتری مواجه میشوند که نیاز به تصمیمگیری و مسئولیتپذیری دارد. این روند طبیعی باعث میشود مخاطب مسیر بلوغ آنها را بپذیرد.
برای باورپذیری بیشتر از خاطرات واقعی و داستانهای مستند استفاده کردیم. این الهام گرفتن از واقعیت، به شخصیتها عمق داده و نشان داده که حتی در سنین پایین هم میتوان نقشی مؤثر در جامعه داشت اگر اراده و ارزشها حفظ شود.
ایکنا – فضای نوستالژیک و صمیمی فصل اول یکی از دلایل محبوبیت آن بود. در فصل دوم که به موضوعات جدیتری پرداختهاید، چگونه توانستید این حس و حال را حفظ کنید و همزمان لایههای عمیقتری به داستان اضافه کنید؟
فضای نوستالژیک همچنان بخش جدانشدنی سریال است چون پیوند عاطفی مخاطب از همین جا شکل میگیرد. اما این بار تلاش کردیم این فضا را با موضوعات جدیتر ترکیب کنیم تا اثر هم شیرینی گذشته را داشته باشد و هم عمق فکری بیشتری منتقل کند. قصههایی که از زندگی روزمره مردم روایت میکنیم با موقعیتهای تاریخی و اجتماعی آن دوره گره خورده است. این ترکیب باعث شده داستان هم جنبه سرگرمی داشته باشد و هم به بیننده پیامهایی اخلاقی و تربیتی بدهد. این رویکرد کمک کرده تا سریال فقط خاطرهبازی نباشد. بلکه روایت آن، بیننده را به فکر فرو ببرد و او را با پرسشهایی درباره ارزشها، خانواده و مسئولیت اجتماعی روبهرو کند.
ایکنا – در سریال شما همواره ارزشهای اخلاقی و آموزههای دینی نقش مهمی دارند، اما این پیامها به شکل غیرمستقیم و در دل روایت منتقل میشوند. این شیوه چگونه شکل گرفت و چه جایگاهی برای مفاهیم قرآنی در روند تولید داشتید؟
از ابتدا میخواستیم پیامهای اخلاقی و دینی در قالب داستان جاری شود نه به صورت مستقیم و شعاری. به همین دلیل رفتار و تصمیمات شخصیتها بر اساس آموزههای قرآنی و اسلامی شکل گرفت بدون آنکه به مخاطب القا شود که در حال شنیدن موعظه است. قرآن و احادیث منبع الهام بسیاری از موقعیتهای داستانی بودند. برای مثال، تأکید بر کمک به دیگران، پرهیز از ظلم و پایبندی به حلال و حرام در بطن روایت جریان دارد. این رویکرد باعث میشود پیامها طبیعی و ماندگار باشند.
هدف ما این بود که بیننده با دیدن رفتار شخصیتها به ارزشهای دینی پی ببرد. وقتی نوجوان داستان در موقعیتی اخلاقی قرار میگیرد و تصمیم درست میگیرد، این تأثیر مستقیمتری بر مخاطب دارد تا اینکه همان پیام به شکل دستوری بیان شود.
ایکنا – با توجه به تغییرات سبک زندگی و فاصله گرفتن نوجوانان امروز از برخی ارزشها و عادتهای اجتماعی گذشته، سریالهایی مانند «حکایتهای کمال» چه مسئولیتی در هدایت ذائقه فرهنگی نسل جدید دارند و چگونه میتوان خانوادهها را نیز در این مسیر همراه کرد؟
امروز نوجوانان با دنیایی از رسانهها و سرگرمیهای دیجیتال روبهرو هستند که بسیاری از آنها ارزشهای بومی و دینی را بازتاب نمیدهند. سریالهایی مثل «حکایتهای کمال» باید این خلأ را پر کنند و نمونهای جذاب از سبک زندگی ایرانی و اسلامی ارائه دهند. این کار بدون همراهی خانوادهها ممکن نیست. خانواده باید محتوایی که فرزندانش تماشا میکنند بشناسد و گفتوگو درباره پیامهای آن را جدی بگیرد. وقتی نوجوان میبیند خانواده هم به دیدن سریال علاقه دارد، تأثیر پیامها بیشتر میشود. در سریال تلاش کردیم خانواده را در مرکز روایت قرار دهیم. روابط صمیمی، احترام متقابل و همکاری اعضا، بخش جداییناپذیر داستان است تا بیننده نهتنها سرگرم شود بلکه الگو بگیرد.
ایکنا – انتخاب و هدایت بازیگران نوجوان برای اثری با محوریت ارزشهای تربیتی، کار حساسی است. شما چگونه با این بازیگران کار کردید تا نقش خود را باور کنند و پیام سریال را طبیعی منتقل کنند؟
کار با بازیگران نوجوان نیاز به صبر و دقت دارد. سعی کردیم پیش از فیلمبرداری، آنها را با فضای داستان و ارزشهای آن آشنا کنیم تا نقش را نه صرفاً به عنوان دیالوگ بلکه به عنوان بخشی از زندگی خودشان حس کنند. تمرینها فقط فنی نبود بلکه گفتوگوهای زیادی درباره موضوعات قصه انجام میدادیم. این باعث میشد بازیگر نوجوان بفهمد چرا شخصیتش چنین تصمیمی میگیرد و بتواند آن را طبیعی بازی کند. همچنین تلاش کردیم محیط فیلمبرداری فضایی امن و صمیمی باشد تا نوجوانان بدون ترس یا فشار، استعداد خود را نشان دهند. این رویکرد به طبیعی بودن بازی و انتقال بهتر پیام کمک کرد.
ایکنا – «حکایتهای کمال» علاوه بر قصهگویی، به بازنمایی سبک زندگی ایرانی و اسلامی نیز توجه دارد. از نگاه شما چه عناصر این سبک زندگی باید در آثار نمایشی بیشتر برجسته شود تا هم جذابیت داشته باشد و هم به تقویت هویت فرهنگی کمک کند؟
سبک زندگی ایرانی و اسلامی سرشار از عناصر الهامبخش است که میتواند جذاب و داستانی باشد. احترام به بزرگترها، همسایهداری، مهماننوازی و همدلی نمونههایی هستند که هنوز هم برای مخاطب امروز معنا دارند. در سریال، این عناصر را در موقعیتهای روزمره نشان دادیم نه به شکل شعاری. وقتی شخصیتها بهطور طبیعی این رفتارها را انجام میدهند، مخاطب راحتتر با آنها ارتباط میگیرد و پیام در ذهنش میماند. تأکید بر پیوند خانواده، پایبندی به اخلاق در کار و زندگی و حضور فعال در اجتماع، بخشهایی از این سبک زندگی است که باید در آثار نمایشی تقویت شود تا نسل جدید هویت خود را بهتر بشناسد.
ایکنا – آموزههای قرآنی در بسیاری از صحنهها و رفتار شخصیتها قابل مشاهده است. آیا آیه یا مفهومی قرآنی بوده که در ذهن شما به عنوان راهنما هنگام ساخت این فصل نقش ویژهای داشته باشد و آن را در داستان پیاده کرده باشید؟
بسیاری از موقعیتهای داستان برگرفته از مفاهیم قرآنی است. برای مثال، آیه «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان» الهامبخش ما در طراحی بسیاری از روابط و تصمیمات شخصیتها بود. عدالتخواهی و نیکوکاری دو رکن اصلی رفتار قهرمانان قصه است. این مفاهیم به شکل مستقیم بیان نشده بلکه در عمل و رفتار شخصیتها نمود پیدا کرده است. وقتی نوجوانی در قصه از انجام کار نادرست پرهیز میکند یا به کسی کمک میکند، این برگرفته از همان آموزههاست.
هدف ما این بود که مخاطب بهویژه نوجوان، ببیند این رفتارها ریشه در باورهای دینی دارد. به این ترتیب، پیوند میان قرآن و زندگی روزمره به شکل ملموس و ماندگار ایجاد میشود.
ایکنا – شما به عنوان کارگردانی که سالها در حوزه آثار نوجوانمحور فعالیت داشتهاید، این مسیر چه تأثیری بر نگاه شما به دنیای کودکی و نوجوانی گذاشته و چگونه باعث شده روایت شما از این دوره زندگی واقعیتر و اثرگذارتر باشد؟
کار در حوزه نوجوانان باعث شده حساسیت بیشتری نسبت به این دوره از زندگی پیدا کنم. فهمیدم که نوجوانی پر از فرصت و چالش است و هر تجربه کوچک میتواند مسیر آینده فرد را تغییر دهد. ساخت آثاری مثل «حکایتهای کمال» به من یاد داد که باید با نوجوان صادق بود. او به سرعت متوجه میشود که یک داستان واقعی است یا تصنعی. این صداقت در روایت، اعتماد او را جلب میکند و پیامها را اثرگذارتر میسازد. همچنین متوجه شدم که دنیای نوجوانی پلی میان کودکی و بزرگسالی است. اگر بتوانیم در این زمان حساس پیامهای اخلاقی و دینی را در قالبی جذاب منتقل کنیم، اثر آن سالها باقی میماند.
گفتوگو از داوود کنشلو