حجت‌الاسلام نعیمیان مطرح کرد
مشروعیت حکومت از نگاه قرآن؛ موهبت الهی نه قرارداد بشری

حجت‌الاسلام والمسلمین ذبیح‌الله نعیمیان، استاد حوزه و دانشگاه

به گزارش ایکنا از قم، حجت‌الاسلام والمسلمین ذبیح‌الله نعیمیان، استاد حوزه و دانشگاه در دویست و چهل و سومین نشست از سلسله نشست‌های علمی پاسخ به شبهات سیره پیامبر اکرم(ص) که به همت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه با عنوان «خاستگاه حکومت از نگاه قرآن؛ ولایت و موهبت الهی یا قرارداد بشری» برگزار شد، درک جایگاه حکومت و ولایت را یکی از مبانی مهم اندیشه اسلامی دانست و گفت: آیات شریفه متعددی در قرآن کریم وجود دارد که در فضای تبیین حکومت و حکومت‌داری با رویکردی الهی و دینی نازل شده‌اند. در سوره بقره چند آیه درباره‌ جریان حضرت طالوت آمده است؛ جریانی که به‌صورت مختصر و با اندک تفاوتی در عهد عتیق نیز نقل شده است، این ماجرا می‌تواند نکته‌ای اساسی را درباره حکومت روشن کند؛ اینکه از منظر دینی، جایگاه ولایت و حکومت چگونه است.

وی افزود: در گمان و پندار امروزی ممکن است چنین تصور شود که همین که گروهی گرد آیند و فردی را به‌عنوان حاکم انتخاب کنند، او حق فرمانروایی بر افراد جامعه را خواهد داشت، اما این مسئله پیچیدگی‌های خاص خود را دارد.

نعیمیان اظهار کرد: اکنون در امر حکومت‌داری می‌بینیم که زمامداران و دستگاه حکومت در زندگی عمومی جامعه، در منافع، مصالح، مفاسد و حقوق جمعی مردم دخالت دارند، حال پرسش اصلی آن است که آیا این حق از آن ایشان است؟ این حق از کجا آمده است؟

خاستگاه حکومت و نظریه قرارداد اجتماعی

وی در پاسخ سؤال مطرح شده، با بررسی اندیشه دینی بیان کرد: اگر بخواهیم اندیشه دینی را در این زمینه محک بزنیم، طبیعی است که باید خاستگاهی الهی و مشروع برای تصرف حاکمان در جامعه وجود داشته باشد؛ اگر فرض کنیم که انسان خدایی را قبول نداشته باشد و بخواهد به شیوه‌ای خودپسندانه زندگی کند، آیا نظریه قرارداد اجتماعی که متفکران غربی چون روسو، هابز و دیگران تا روزگار معاصر از آن به‌عنوان پشتوانه‌ دموکراسی یاد کرده‌اند، کفایت خواهد کرد.

استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: اگر فرض کنیم خدا نباشد، حقوق انسان‌ها چه جایگاهی دارد؟ زیرا این حقوق ذاتی نیستند، بلکه اعتباری‌اند، من و شما که خالق خود نیستیم؛ پس چگونه می‌توانیم برای خود یا دیگری، حقی ذاتی قائل شویم. از منظر دین، همه‌ حقوق از جانب خدای متعال به انسان‌ها عطا شده است، اما اگر خدا را نپذیریم، حتی حق تصرف فرد در زندگی خویش نیز اثبات‌پذیر نیست، چه برسد به دخالت در زندگی فرزند، همسر یا خانواده‌اش.

وی با اشاره به مصادیق عینی این نظریه اظهار کرد: اگر خداوند اجازه دهد یا فرمان دهد که پدر متکفل فرزند باشد، سخن موجهی است یا اگر اذن دهد که انسان در اموالش تصرف کرده و خرید و فروش کند، رواست زیرا این حق را خداوند مقرر کرده است، اما اگر این پایه حذف شود و وجود خدا یا اذن او محل تردید باشد، دیگر معلوم نیست مالکیت و اختیار انسان بر چیزی واقعاً وجود داشته باشد یا خیر. در چنین صورتی، هرکس می‌تواند ادعا کند: «وجود تو از آن من است» و آن‌گاه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.

مبنای حکومت دینی

نعیمیان ضمن اشاره به نمونه عینی این موضوع در قرآن کریم افزود: در جریان حضرت طالوت، می‌بینیم که مردم با یکی از پیامبران خود وارد گفت‌و‌گو شدند؛ پیامبری که در عهد عتیق به نام سموئیل یاد شده است، هر چند روایت‌ها متفاوت‌اند، اما آنچه برای ما حجت است، همان است که قرآن کریم بیان می‌فرماید. چند آیه در این‌باره آمده است و چون این آیات از سوی خداوند و بر زبان پیامبر خاتم(ص) جاری شده‌اند، پس مبنای حکومت دینی به‌شمار می‌آیند.

وی ادامه داد: قرآن کریم در آیه ۲۴۶ سوره مبارکه بقره در توضیح این ماجرا می‌فرماید: گروهی از بزرگان و اشراف بنی‌اسرائیل، که چه بسا ثروت‌هایی نیز داشتند، نزد پیامبر خود آمدند و گفتند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ؛ آیا از حال سران بنى‌اسرائیل پس از موسى خبر نیافتى آن‌گاه که به پیامبرى از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم آن پیامبر گفت اگر جنگیدن بر شما مقرر شود چه بسا پیکار نکنید گفتند چرا در راه خدا نجنگیم با آنکه ما از دیارمان و از نزد فرزندانمان بیرون رانده شده‏‌ایم پس هنگامى که جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندک از آنان همگى پشت کردند و خداوند به حال ستمکاران داناست.» 

این کارشناس پاسخگویی به شبهه، با اشاره به پاسخی که پیامبر زمانه به این درخواست داد، گفت: در آیه بعدی (۲۴۷ سوره مبارکه بقره) پاسخ آن پیامبر چنین آمده است: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا؛ و پیامبرشان به آنان گفت در حقیقت ‏خداوند طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است.» این سخن بیانگر آن است که حق حکومت و خاستگاه حکمرانی، در دست خداوند متعال است.

نظریه قرارداد اجتماعی از منظر قرآن

وی تصریح کرد: اگر نظریه‌ قرارداد اجتماعی را که پشتوانه دموکراسی و از دستاورد‌های بزرگ تمدن غربی است درنظر بگیریم، باید بررسی کرد که خداوند چه میزان با چنین نگاهی موافق است، آنچه از ادامه آیه ۲۴۷ سوره بقره برمی‌آید این است که یعنی می‌خواستند بگویند که حکمرانی، زمامداری و سلطه بر جامعه، برخاسته از ثروت و مکنت مالی است؛ به بیان دیگر، می‌گفتند خداوند باید کسی را که از طبقه‌ی «مَلَأ» باشد، از اشراف و ثروتمندان برگزیند و او را شایسته‌تر بداند. 

نعیمیان ادامه داد: در مقابل این دیدگاه و ادعا، خواست و دیدگاه خداوند چه بود؟ در آیه ۲۴۷ سوره مبارکه بقره چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ در حقیقت ‏خدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و نیروى بدنى بر شما برترى بخشیده است و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مى‏ دهد و خدا گشایشگر داناست.» پس معیار برتری و شایستگی از منظر الهی، ثروت و مکنت نیست بلکه گشایش در علم و توانمندی در جسم است، خداوند به او نعمتی دیگر بخشیده که مایه‌ لیاقت و شایستگی فرمانروایی‌اش شد.

وی ضمن پرداختن به آنچه که تحت عنوان دموکراسی در یونان باستان وجود داشت، اظهار کرد: اگر در تاریخ دموکراسی غربی بنگریم، خواهیم دید که این اندیشه سابقه‌ای طولانی دارد، اگر به یونان باستان، آتن بازگردیم، همان‌جا که به آن «مهد دموکراسی» می‌گویند، درمی‌یابیم که پیدایش دموکراسی نه از سر عدالت، بلکه از سر تحول طبقاتی و تغییر توازن قدرت بوده است. در آغاز، یک طبقه یا فرد خاص محور جامعه بود اما به‌ مرور و بر اثر تحولات تاریخی، گروهی از مردم قدرت یافتند، با این حال، آنان نیز دموکراسی را محدود کردند؛ بردگان شهروند نبودند، زنان شهروند نبودند، مهاجران نیز از حقوق شهروندی محروم بودند. بدین‌سان، دموکراسی در آتن، هرچند نامی مردمی داشت، اما در عمل، حکومت طبقه‌ای ممتاز بود.

ارزش‌گذاری بر پایه قدرت و ثروت

نعیمیان ادامه داد: آنجا ارزش‌گذاری بر پایه‌ توان سخنوری و قدرت جدل بود؛ به تعبیر امروزی، کسی که در رسانه و میدان گفت‌و‌گو دست برتر داشت، قدرت می‌یافت، اما آن تجربه از میان رفت و در قرون بعد، به‌ویژه همزمان با جنگ‌های صلیبی، تحولات تازه‌ای پدید آمد. در همان دوران نیز این قدرت و ثروت بود که فرمان می‌راند، حتی نصب پادشاهان و امپراتوران را رقم می‌زد، چندین سده حاکمیت، به سبب ثروتی بود که در جریان جنگ‌های صلیبی گرد آمده بود، در آن دوران نیز دموکراسی، دموکراسی محدودی بود حتی در یکی دو سده‌ اخیر که دموکراسی پررنگ‌تر شد، حق رأی تنها برای ثروتمندان بود؛ زنان حق رأی نداشتند. به‌تدریج و با گذر زمان و تأثیر جنگ‌های جهانی، تغییراتی رخ داد و فضا دگرگون شد.

وی تأکید کرد: باید دانست که حتی امروز نیز، هرچند ظاهراً ثروت شرط رأی دادن نیست، در عمل ثروتمندان و صاحبان سرمایه هستند که با خرج کردن پول‌های بسیاز زیاد و تسلط بر رسانه‌ها و تبلیغات، زمام امور جامعه را در دست گرفته‌اند پس باز هم حکومت به دست مَلَأ و اشراف و کارتل‌هاست، نه مردم حقیقی. در حالی که همان‌طور که در آیات مذکور گذشت، معیار الهی چنان نیست. 

علم و انتخاب الهی شاخص مشروعیت حکومت است

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: شاخص و معیار مشروعیت حکومت، علم و توان و انتخاب الهی است، نه ثروت و قدرت ظاهری. چنان‌که در قسمت پایانی آیه ۲۴۷ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَ اللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» این همان نکته‌ کلیدی است که آیا مشروعیت حکومت از قرارداد اجتماعی می‌آید؟ از توافق مردم بر حقوق جزئی و خودمختار؟ یا از اذن و نصب الهی.

وی در پاسخ به این سؤالات بیان کرد: برخی از روشنفکران معاصر ما، حتی آنان که ظاهراً از تحصیل‌کردگان حوزه‌اند، اما در اندیشه، گرفتار غرب‌زدگی‌اند، با تکیه بر نظریه‌ قرارداد اجتماعی، می‌کوشند حکومت پیامبر(ص) را نیز چنین تفسیر کنند. آنان می‌گویند حکومت پیامبر(ص) از آن‌رو شکل گرفت که مردم با او بیعت کردند؛ یعنی اگر مردم بیعت نمی‌کردند، حکومت الهی هم نبود.

نعیمیان با بیان اینکه مشروعیت حکومت از جانب خداست، نه از رأی مردم اظهار کرد: مردم زمینه‌ساز اجرای آن هستند، نه خاستگاه آن و این حقیقت، از همان داستان طالوت و گفت‌وگوی پیامبر و قومش، به روشنی در قرآن کریم آشکار است.

مشروعیت حکومت از جانب خداوند در قرآن

وی با بیان آیه دیگری از قرآن کریم که ناظر به مشروعیت حکومت از جانب خداوند است، بیان کرد: قرآن در موارد دیگری نیز همین معنا را تکرار می‌کند. در سوره آل‌عمران نیز در آیات آغازین، همین معنا مطرح شده است که ملک و فرمانروایی از آنِ خداست؛ «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بگو: خدایا!‌ ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می‌دهی و از هر که خواهی حکومت را می‌ستانی، و هر که را خواهی عزت می‌بخشی و هر که را خواهی خوار و بی‌مقدار می‌کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی.» (آل‌عمران، آیه ۲۶)

نعیمیان در شرح و توضیح این آیه گفت: این اعطای ملک و قدرت می‌تواند به این نحو تفسیر شود؛ یک‌سو به‌صورت تکوینی و مساعدت طبیعی است، اما بحث ما درباره حق اعطای حکومت است؛ در آیات سوره بقره سخن از این بود که مردم از پیامبر طلب کردند «برای ما فرمانروایی قرار ده» و پیامبر هم باید یا می‌پذیرفت یا پاسخ می‌داد، اما پیامبر خود قدرت تکوینی ندارد. حتی اگر به نگاه عهد عتیق بنگریم، آن پیامبر از نظر جسمانی تضعیف شده بود و مشکلاتی داشت؛ پس کار پیامبر در آنجا انتخاب و تعیین است نه تدبیر تکوینی و فیزیکی.

وی افزود: حکومت‌داری به چه معناست، این که مالیات بگیرد، جنگ و صلح تنظیم کند، از جامعه اسلامی دفاع کند، نظارت بر امور مالی و اقتصادی داشته باشد، انفال و بیت‌المال را اداره کند، بودجه، هزینه و خرج‌کرد را تنظیم کند. اگر کسانی با پیامبر بیعت نمی‌کردند، حقیقتاً حکومت تحقق بیرونی نمی‌یافت؛ بیعت عاملی برای تحقق اجرایی بود اما این به معنای آن نیست که حق حکمرانی از آن مردم باشد.

هانیه محمدنژاد