جرعه‌ای از تفسیر تسنیم/ ۱۹
نقش دانشمندان در اصلاح و تعالی جامعه از نگاه قرآن

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین مقدس، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی ملایربه گزارش ایکنا از همدان، حجت‌الاسلام والمسلمین حسین مقدس، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی ملایر با استناد بر تفسیر «تسنیم» آیت‌الله جوادی آملی به بیان نکاتی از آیات 11 تا 13 سوره مبارکه «فتح» پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم:

«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا(11) بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنتُمْ قَوْمًا بُورًا(12) وَمَن لَّمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، فَإِنَّا أَعْتَدْنَا الْكَافِرِينَ سَعِيرًا(13)»

آیت‌الله جوادی آملی در ادامه تفسیر سوره مبارکه فتح با اشاره به آیات فوق در جریان حدیبیه به نکاتی اشاره کرده است. در این قسمت از آیات خدای سبحان به پیامبر اکرم(ص) پس از بازگشت از سفر حدیبیه و پیش از ورود به مدینه، خبر داد که بادیه‌نشینان متخلف از این سفر به‌زودی بهانه عدم حضور در حدیبیه را سرگرمی به اموال و خانواده‌شان ذکر می‌کنند و با مقصر خواندن ظاهری خویش از آن حضرت می‌خواهند برای آن‌ها از خدا آمرزش بخواهد.

اما خدا ضمن تبیین رفتار و گفتار سرباز زننده بادیه‌نشین می‌فرماید آن‌ها در عذرتراشی و درخواست آمرزش نیز دروغگویند به زبان‌هایشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست؛ نه اموال و خانواده‌شان مانع از حضور در حدیبیه بودند. نه حقيقتاً آمرزش می‌جویند، بلکه مشکل واقعی آنان عدم باورمندی به توحید است؛ یعنی خدای یکتا را خالق، مالک، نگه‌دارنده، مدیر و مدبر اموال و فرزندان نمی‌دانند در حالی که اگر خدا برای آن‌ها زیان یا سودی اراده کند کسی برای آن‌ها از سوی او مالک چیزی نیست تا از آن جلوگیری کند.


بیشتر بخوانید:


خداوند در این سوره بیعت با پیامبر اکرم(ص) را بیعت با خدا می‌داند و مسلمانان را از پیمان‌شکنی نهی و به وفای به عهد تشویق می‌کند. در این آیه از بادیه‌نشینانی سخن می‌راند که پس از بیعت با آن حضرت برای خروج به‌سوی حدیبیه با بهانه‌های واهی از فرمان الهی سرپیچی کردند.

از منظر آیت‌الله جوادی آملی، خدای سبحان به پیامبر اکرم(ص) به بازگشت از حدیبیه پیش از ورود به مدینه، خبر داد که بادیه‌نشینان متخلف از سفر حدیبیه به‌زودی، بهانه می‌آورند که به کارهای شخصی و رسیدگی به اموال و خانواده‌شان سرگرم بودند «سَيَقُولُ لَكَ المُخَلَّفُونَ مِنَ الأَعرابِ شَغَلَتَنا أَمولنا و أهلونا» آری، بادیه‌نشینان و قبایل متخلف اطراف مدینه برای همراهی نکردن آن حضرت در این سفر دو بهانه آوردند؛ به اداره و تدبیر امور اموالشان می‌پرداختند «شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا» و در صورت همراهی با پیامبر اکرم(ص) در حدیبیه، تجارت، کشاورزی و دامداری‌شان بی‌سرپرست می‌ماندند.

به سرپرستی و رسیدگی خانواده خویش سرگرم بودند و اهلونا و در صورت حضور در حدیبیه زن و فرزندانشان بی‌سرپرست می‌شدند و رها کردنشان در مدینه نشدنی بود.

این افراد به ظاهر خویش را مقصر و تبهکار نشان می‌دادند و از آن حضرت می‌‎خواستند برایشان از خدا آمرزش بخواهد «فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» تا خدا گناه سرپیچی‌شان را بیامرزد. از درخواست آمرزش آنان برمی‌آید که آنان تخلف از جهاد را گناه دانسته و سرپرستی اموال و خانواده را عذر موجهی برای رهایی از این گناه نمی‌دانستند، بلکه تنها برای بهانه‌تراشی علت افتادن در گناه تخلف را اشتغال به اموال و خانواده وانمود کردند.

خدای آگاه در پاسخ به سرپیچی آن‌ها از فرمان پیامبر اکرم(ص) چند نکته را در این آیه و آیات پسین یادآور می‌شود. با درون‌کاوی، باطن آن‌ها را آشکار و چنین نقد کرد که آن‌ها در حقیقت خویش را مقصر ندانسته و خود را به استغفار نیازمند نمی‌دانند، آن‌ها به زبان‌هایشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» یعنی در عذرتراشی و درخواست استغفار نیز دروغگویند و همه این‌ها برای مصون ماندن از سرزنش دیگران است.

خدا با پاسخی حلّی ضمن ذکر مسئله توحید، به پیامبر اکرم(ص) فرمان داد به بازماندگان از حدیبیه بگوید که خدا خالق، مالک و مدیر مال و فرزندان آن‌هاست و نگهدارنده و روزی‌دهنده همگان تنها اوست؛ اگر زیان یا سودی برای آنان اراده کند کسی به نفع آنان مالک چیزی نیست تا از اراده خدا جلوگیری کند «قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا» همگان مأمور اجرا و سپاه اویند «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض»؛ بنابراین هیچ کس نمی‌تواند از نفع و ضرر رساندن خدا به دیگری جلوگیری کند و همه کارها تابع اراده خدایند و تنها هر آنچه خدا برای انسان مقرر کرده به او می‌رسد «قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا»؛ پس مشکل اساسی آن‌ها در سرباز زدن از فرمان الهی، ضعف در اندیشه و باور توحیدی بود. در آیه ۱۳، فرجام کار تبهکاران را بازگو کرد که متخلفان از فرمان پیامبر اکرم(ص) در حقیقت به او و خدا ایمان نیاورده و به آتشی افروخته در خواهند آمد «وَمَن لَّمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، فَإِنَّا أَعْتَدْنَا الْكَافِرِينَ سَعِيرًا

در آیه ۱۷ فرجام و نتیجه کار راستگویان و فرمانبران راستین را نیز بیان کرد که در بوستان‌هایی آکنده از درخت که از زیر آن‌ها جوی‌ها روان‌اند، جای می‌گیرند «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.»

متخلفان که افزون بر ضعف باور توحیدی مشکلات اجتماعی، سیاسی و حکومتی نیز داشتند باید بدانند که خدای همیشه آگاه «بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا» از همه کارهایشان پرده بر می‌دارد.

اعراب متخلف پیامبر اکرم(ص) را در صلح حدیبیه همراهی نکردند، چون می‌پنداشتند آن حضرت و مؤمنان همراه او، در سرزمین مکه به دست مشرکان خون‌آشام، مسلح قوی انبوه عصبانی و زخم‌دیده از مسلمانان، کشته می‌شوند و هرگز به سوی خانواده‌هایشان باز نمی‌گردند «بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا» اما در جریان فتح خیبر وقتی شنیدند مسلمانان پیروز مند به غنائم رسیدند برای حضور اجازه خواستند.

از منظر آیت‌الله جوادی آملی شیطان، این گمان نادرست را در دل‌های متخلفان بادیه‌نشین آراست «وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ» و آنان نیز براساس آن پندار عمل کرده و به حدیبیه نرفتند، تا کشته نشوند. باید دانست که  این گمان نادرست به اصل اعتقاد به توحید و وحی و نبوت باز می‌گردد که بر اثر بی‌اعتنایی به کفرشان می‌انجامد. البته بدگمانان در مسیر تباهی قدم برداشتند و معلوم می‌شود همواره از فاسدان و هالکان بودند.

براساس توحید افعالی هر کاری از هر کس یا چیزی در نظام هستی سر زند به اذن خدای سبحان بلکه به‌عنوان مظهریت اوست؛ کارهای ارادی و اختیاری انسان و جن نیز با حفظ اراده و اختیار فاعل قریب به خدا باز می‌گردند؛ وگرنه مستلزم تفویض محال است و اگر بی‌اراده و اختیار فاعل مباشر به خدا باز گردند، سبب جبر مستحیل خواهد بود.

تزیین یاد شده در چنین آیاتی چون به تزیین اغوایی و اضلالی بازمی‌گردد، کار مستقیم ابلیس است؛ اما همین کار ارادی و اختیاری که تمام مسئولیت اغوای آن بر عهده شیطان و همه مسئولیت غوایت پذیری آن بر عهده شخص تبهکار از جن و انس است به اذن خدای سبحان است، بنابراین براساس توحید افعالی می‌توان چنین تزیینی را به خدا نسبت داد، چنان که می‌شود بر پایه اراده و اختیار فاعل مباشر آن را به ابلیس نیز مستند دانست.

سرباز‌زنندگان بادیه‌نشین افزون بر تحلیل نظامی نادرست، گمان بد نیز داشتند «و ظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ» استاد علامه طباطبایی با بازگویی و رد تلویحی سخن گروهی از مفسران که مراد از وظن السوء را همان گمان دانستند می‌نویسد که با توجه به جمله «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» آن است که مراد از ظننتم ظن السوء این باشد که متخلفان می‌پنداشتند خدا فرستاده‌اش را یاری و دینش را پیروز نمی‌کند که این بدگمانی به اصل توحید وحی و نبوت بازمی‌گردد، در نتیجه به کفرشان می‌انجامد.

این متخلفان بدگمان به اصل توحید وحی و رسالت، به جایی نرسیده و پیشرفتی نداشته و مردمی هالک یا فاسد بودند «وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً»؛ اینان در راه نابودی قدم برداشته و قوام و قیامشان هالکانه است، زیرا می‌پنداشتند فرستاده خدا و مؤمنان اندک همراه او در سرزمین مکه کشته می‌شوند در حالی که اولاً نمی‌دانستند در حدیبیه جنگی رخ نمی‌دهد. و همین صلح زمینه فتح مکه می‌شود؛ ثانیاً نمی‌دانستند که مسلمانان سالم باز می‌گردند؛ ثالثاً از این غافل بودند که به اذن خدای توانا گروهی اندک بر دسته بسیار پیروز می‌شوند «كَم مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةٌ كَثِيرَةٌ بِإِذْنِ اللَّهِ.»

همان‌گونه که سرزمین‌ها دو دسته دایر و مثمر و بایر و بی‌ثمرند، اقوام نیز دو گروه‌اند، دسته دایر و مثمر که میوه‌های عقل، دانش و تمدن دارند و از قوم «يعقلون» و «يعلمون» اند «لِقَومٍ يَعْقِلُونَ»، «لِقَومٍ يَعْلَمُونَ» و به تجارتی امید بسته‌اند که هرگز کسادی ندارد «يَرجونَ تجرَةً لَن تَبور»؛ گروه بایر و بی‌ثمر که صرفاً می‌خورند و می‌خوابند و به دنیایشان سرگرم‌اند و از قومی فاسد و مرده‌اند «کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً» و تجارتشان سودی ندارد «فَما ربحت تجارتهم.»

خدای سبحان با تحلیل اصول کلی، به کفر متخلفان از فرمان پیامبر اکرم(ص) آگاهی داد که هم به خدا و هم به او کافر شدند و «وَمَن لَّمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، فَإِنَّا أَعْتَدْنَا الْكَافِرِينَ سَعِيرًا»؛ آن‌ها خودشان را مستقل می‌پنداشتند و به قدرت الهی از این جهت معتقد نبودند.

صاحب تفسیر تسنیم در پایان این قسمت از آیات با تقسیم جوامع علمی بیان کرده است که جوامع علمی سه دسته‌اند، شامل جامعه‌ای که افراد آن از دانش‌آموختگان و دوستداران علم‌اند، جامعه‌ای فرهیخته، نخبه، دانشمند، مؤلف، مدرس، مصنف و... که از قوم و قبیله خردورزی و اهل حوزه یا دانشگاه‌اند، ولی قائم به عقل، عدل، مقیم قسط و داد در مسائل سیاسی، اجتماعی نیستند و جامعه عقل‌مدار با دانشمندانی قائم به علم عقل و دادگری، «لیقومَ النَّاسُ بالقسط.»

غرض آنکه در میان برخورداران از دانش و عقل، تنها قیام و قوام گروه ویژه و اندک با خردورزی و عقل‌مداری همراه است و بیشتر دانشمندان در دست دوم جای می‌گیرند که ممکن است قیام گروهی از آنان بایر باشد؛ اما قائمان به علم و عقل؛ مانند امام خمینی(ره) که به اصلاح جامعه می‌اندیشند اندک هستند.

از نگاه قرآن کریم اگر دانشمندان جامعه‌ای قائم به علم، عقل و قسط باشند، آن جامعه متمدن و گرفتاری‌اش زدوده می‌شود. وجود مبارک امام زمان(عج) نیز با همین نام ظهور می‌کند و قائم به «علم، عقل و قسط» است و صحابه عقل‌مدار، اصحاب عدل‌محور و یاران قسط‌خواه خواهد داشت.