ایستا؛ جایی که دنیای مدرن بی‌معنی می‌شود
ایستا
به گزارش ایکنا از البرز، میان قله‌های سر به‌ فلک کشیده طالقان، جایی که مه صبحگاهی همچون پتو روی شاخه‌های درختان سنگین می‌نشیند و نسیم خنک و بوی خاک نم‌خورده از دره‌ها می‌گذرد، روستایی کوچک و پنهان وجود دارد: «ایستا»؛ نامش شاید در نقشه‌ها نیامده باشد، اما وقتی پا به اینجا می‌گذارید، حس می‌کنید وارد دنیایی متفاوت شده‌اید؛ جایی که زمان انگار ۲۰۰ سال عقب رفته است. صدای بوق ماشین‌ها، شلوغی خیابان‌ها یا نورهای نئون شهری اینجا معنا ندارد. فقط صدای پای اهالی روی سنگ‌فرش‌ها، وزش باد میان شاخه‌ها و زمزمه رودخانه کوچک محلی به گوش می‌رسد.
 
ایستا جایی است که زندگی در آن با سرعت امروز جهان سنجیده نمی‌شود. هر حرکت، تصمیم و اقدام با تأمل انجام می‌شود؛ گویی هر لحظه اهمیت دارد و هر نفس، داستانی برای گفتن دارد. اهالی اینجا به دنبال زندگی ساده، بی‌تکلف و پر از معنا هستند. هیچ چیز عجیب یا مرموزی در کار نیست بلکه انتخاب است. انتخابی برای ماندن در سبک زندگی‌ای که اجدادشان حدود ۲۰۰ سال پیش داشتند.
 
نام ایستا تازه است. این منطقه به‌صورت رسمی روستا محسوب نمی‌شود و اراضی آن زمانی توسط خانواده‌هایی از تبریز خریداری شد. اما وقتی حسین عسکری، پژوهشگر البرز و نویسنده کتابی درباره سبک زندگی مردم این منطقه، به ایستا آمد، نام «ایستا» را پیشنهاد داد. این نام بیانگر ماهیت و فلسفه زندگی در این منطقه شد زندگی‌ای که در برابر شتاب جهان مدرن ایستاده و خود را از جریان زمان جدا کرده است.
 
ایستا یک سبک زندگی است. اهالی خود را «منتظران ظهور امام زمان(عج)» می‌دانند و باور دارند زندگی در این منطقه مقدس، بخشی از آمادگی‌شان برای روزهای آخرالزمان است. آن‌ها غذاهای خود را با مواد ارگانیک درست می‌کنند، از بخاری هیزمی برای گرم کردن خانه و پخت نان استفاده می‌کنند و به جای برق، از فانوس برای روشنایی بهره می‌گیرند. حتی نور ماه و خورشید، ساعت طبیعی زندگی آن‌هاست و هر فعالیتی با نگاه به طبیعت و زمان طبیعی آن برنامه‌ریزی می‌شود.
 
وقتی از مسیرهای سنگلاخی و کوهستانی ایستا عبور می‌کنید، می‌توانید ردپای زندگی متفاوت و آرام اهالی را ببینید، خانه‌های ساده، اما مقاوم که با کمترین تکنولوژی ساخته شده‌اند، باغچه‌های کوچک و دام‌های محلی که آزادانه می‌چرخند. مردان و زنان ایستا با اسب‌های اصیل عرب که ارزششان به میلیارد می‌رسد، در دشت‌ها و مسیرهای پرشیب کوهستانی رفت‌وآمد می‌کنند، اسب‌هایی که بخشی از هویت و فرهنگ آن‌هاست.
 
این روستا پر از جزئیات کوچک است که حس حضور در دنیای متفاوت را تقویت می‌کند. صدای فانوس، بخار نان داغ سنتی و حتی طعم غذاهای ارگانیک که با دقت و وسواس انتخاب می‌شوند همه و همه حسی از آرامش و پیوستگی با طبیعت ایجاد می‌کنند. در اینجا خبری از شتاب زندگی مدرن نیست؛ همه چیز با ریتم خود طبیعت جریان دارد و انسان‌ها به جای رقابت و عجله با صبر و تأمل زندگی می‌کنند.
 
با دیدن اهالی ایستا، حس می‌کنید که انسان‌ها و طبیعت هنوز می‌توانند هماهنگ زندگی کنند. نگاه آن‌ها به زمین و آسمان، دقیق و مراقب است؛ هر روزشان با احترام به طبیعت، حیوانات و سنت‌ها سپری می‌شود. از کودکان گرفته تا بزرگسالان، همه در این دنیای کوچک سهمی از زندگی سنتی دارند و با تلاش برای حفظ این سبک زندگی، مقاومت در برابر مدرنیته را نشان می‌دهند.
 
ایستا جایی است که وقتی واردش می‌شوید، نه فقط از شلوغی و هیاهوی شهر جدا می‌شوید، بلکه وارد دنیایی می‌شوید که در آن زندگی ساده، واقعی و پر از معناست.
 

میرزا صادق تبریزی و فلسفه زندگی ایستا

 
برای درک عمق زندگی اهالی ایستا، باید به مردی نگاه کرد که فلسفه و سبک زندگی آن‌ها را شکل داده است، میرزا صادق تبریزی. او فقیهی تأثیرگذار در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی بود که دیدگاه‌هایش کاملاً با جریان‌های مدرن زمان خود متفاوت بود. تبریزی اعتقاد داشت بسیاری از نوآوری‌ها و تحولات سیاسی، اجتماعی و حتی تکنولوژی، با اصول دین ناسازگارند. او نه مخالف زندگی اجتماعی و روابط انسانی بود و نه انزواطلب؛ اما باور داشت توقف در تقلید و زندگی ساده، راهی برای حفظ ایمان، آرامش روح و انسجام خانواده‌هاست.
 
میرزا صادق تبریزی در نگاه خود به تاریخ، سه نقطه عطف انحراف جهان از مسیر درست را مشخص کرده بود: سقیفه بنی‌ساعده، انقلاب فرانسه و مشروطه ایران. معتقد بود این سه رویداد، پایه‌های دموکراسی، مجلس، علم و تکنولوژی مدرن را بنا کردند و مسیر انسان را از آموزه‌های دینی منحرف کردند. از نگاهش مشروطه ایران، نه تنها به اصول فقهی آسیب زده بود، بلکه جایگاه امام زمان(عج) را هم تهدید می‌کرد.
 
این افکار شاید در نگاه اول سخت و غیرقابل درک به نظر برسند، اما برای اهالی ایستا معنایی عمیق دارند. آن‌ها باور دارند زندگی مدرن، با تمام سرعت و امکاناتش، نمی‌تواند جایگزین ارتباط انسانی با طبیعت، خدا و جامعه باشد. 
 
پس از مرگ میرزا صادق تبریزی در سال ۱۳۱۱، آموزه‌هایش همچنان در تبریز و قم به‌صورت نظری ادامه یافت. گروهی از پیروان او، در جلسات خصوصی به مطالعه رساله‌هایش می‌پرداختند و درباره اصول زندگی ساده بحث می‌کردند. این افراد سال‌ها به‌صورت نظری پیرو سبک زندگی تبریزی بودند، تا اینکه در سال ۱۳۶۶ تصمیم گرفتند آموزه‌ها را عملاً در زندگی خود پیاده کنند.
 
این گروه ابتدا به تنکابن مهاجرت کردند و سه سال در آنجا زندگی کردند. اما شرایط آب و هوایی و زمین‌های این منطقه با سبک زندگی آن‌ها سازگار نبود. در نهایت، زمین‌هایی در طالقان خریداری کردند و در سال ۱۳۶۹ به این منطقه کوچ کردند. انتخاب طالقان تصادفی نبود؛ اینجا ترکیبی از ویژگی‌های طبیعی، مذهبی و فرهنگی داشت که با فلسفه زندگی آن‌ها همخوانی کامل داشت.
 
از منظر مذهبی، طالقان در منابع شیعه منزلت ویژه‌ای داشت و برای اهالی، مکانی مناسب برای زندگی در آخرالزمان محسوب می‌شد. از نظر طبیعی، کوهستانی بودن، آب و هوای پاک و چشم‌اندازهای بکر، این منطقه را به پناهگاهی ایده‌آل تبدیل کرده بود. از نظر اجتماعی و فرهنگی، اصلاحات ارضی در طالقان اجرا نشده بود و این خانواده‌ها زمین‌ها را بدون هیچ دخالت حکومتی خریدند؛ آن‌ها اصلاحات ارضی را نوعی غصب می‌دانستند و به همین دلیل منطقه برایشان مقدس شد.
 
زندگی در ایستا براساس آموزه‌های تبریزی، نه تنها مذهبی که اقتصادی و اجتماعی هم است. اهالی پول را به‌عنوان محور اقتصاد نمی‌پذیرند و بسیاری از امور مالی‌شان را از طریق واسطه انجام می‌دهند. تمرکز آن‌ها بر خودبسندگی، تولید مواد غذایی ارگانیک و بهره‌برداری محدود از منابع طبیعی است. حتی تکنولوژی به معنای رایج در ایستا جایی ندارد؛ تراکتور و ماشین تنها در مواقع اضطراری و محدود استفاده می‌شوند، و برق و اینترنت عملاً نقشی در زندگی روزمره آن‌ها ندارد.
 
خانه‌ها ساده اما مقاوم ساخته شده‌اند، کشاورزی براساس خاک دست‌ساز و اصول طبیعی انجام می‌شود، در ایستا، ارتباط میان انسان‌ها و طبیعت کاملاً ملموس است. کودکان از همان سنین کم با کشاورزی، دامپروری و مراقبت از زمین آشنا می‌شوند، و بزرگسالان با احترام به سنت‌ها و قوانین غیررسمی، زندگی روزمره را می‌گذرانند. به‌طور خلاصه، میرزا صادق تبریزی و آموزه‌هایش، چراغ راه زندگی در ایستاست. اهالی با انتخاب زندگی دور از تکنولوژی و مدرنیته، تصمیم گرفته‌اند که نه تنها به گذشته بازگردند بلکه الگویی برای زندگی انسانی و متعادل ارائه دهند؛ الگویی که در دنیای امروز کمیاب و جذاب است.
 

جدایی از دنیای مدرن

 
ایستا جایی است که وقتی واردش می‌شوید، انگار از زمان مدرن جدا شده‌اید و به قرن‌ها قبل سفر کرده‌اید. صبح‌ها با صدای پرندگان و زمزمه رودخانه آغاز می‌شوند، نه صدای بوق خودرو یا اعلان‌های موبایل. اهالی، همان‌طور که نسل‌های پیشین انجام می‌دادند، کارهای روزمره خود را از طلوع خورشید آغاز می‌کنند: کودکان به مراقبت از دام‌ها و کمک به کشاورزی مشغول می‌شوند، زنان به پخت نان سنتی و تهیه غذاهای ارگانیک می‌پردازند و مردان زمین‌ها و باغچه‌ها را آماده می‌کنند.
 
خوراک اهالی ایستا ساده اما سرشار از کیفیت و دقت است. سبزیجات و غلات محلی و ارگانیک، تخم‌مرغ و لبنیات دست‌ساز، همه جزو روتین غذایی آن‌هاست. نان‌های هیزمی که هنوز با همان روش‌های سنتی پخت می‌شوند بخشی از فرهنگ و هویت روستاست. حتی طعم و عطر غذاها، با توجه و وسواس تهیه می‌شود تا سلامت جسم و روح حفظ شود. اهالی باور دارند تغذیه سالم و طبیعی باعث می‌شود از بسیاری از بیماری‌های مدرن در امان باشند.
 
پوشاک نیز داستان خودش را دارد. اهالی از پارچه‌های خاص استفاده می‌کنند و لباس‌هایشان نه تنها نشان‌دهنده اصالت فرهنگی است، بلکه به زندگی ساده و خودبسنده آن‌ها گره خورده است. زنان و مردان ایستا، لباس‌هایی می‌پوشند که راحتی، دوام و هماهنگی با محیط را در اولویت دارد و برخلاف مد روز، انتخابشان مبتنی بر کاربرد و سنت است. زنان در محدوده عمومی دیده نمی‌شوند و حریم خصوصی آن‌ها محترم شمرده می‌شود؛ اما این محدودیت نه به معنای سرکوب که به‌عنوان بخشی از سبک زندگی و حفاظت فرهنگی پذیرفته شده است.
 
آموزش در ایستا هم متفاوت از مدارس مدرن است. سواد عمومی اهالی محدود به خواندن قرآن و رساله میرزا صادق تبریزی است و کتاب‌های چاپ سربی جایگاهی ندارند. آن‌ها با کتاب‌های چاپ سنگی و دست‌نویس سروکار دارند و به یادگیری عملی و تجربه مستقیم ارزش بیشتری می‌دهند تا مطالعه نظری صرف. 
 
طب سنتی و درمان طبیعی بخش جدایی‌ناپذیر زندگی ایستاست. اهالی برای اغلب بیماری‌ها به داروهای گیاهی و درمان‌های سنتی رجوع می‌کنند مگر در موارد اضطراری و تهدید حیات امکان مراجعه به پزشک وجود دارد.
 

ایستا؛ روستایی برای تجربه یک زندگی متفاوت

 
زندگی اجتماعی در ایستا نیز با آرامش و سنت‌های مشخص جریان دارد. نماز به‌صورت انفرادی و با تأخیر زمانی انجام می‌شود تا با اعتقاد به انتظار ظهور امام زمان(عج) هماهنگ باشد. قانون و نظم، برگرفته از فقه شیعه و آموزه‌های میرزا صادق تبریزی است و تاکنون هیچ مورد جرم یا اختلاف جدی در این روستا ثبت نشده است.
 
این روستا جایی است برای تجربه زندگی‌ای متفاوت؛ جایی که انسان و طبیعت در هماهنگی کامل با هم زندگی می‌کنند. اینجا خبری از شلوغی شهر و فشار مدرنیته نیست؛ رازآلود بودن ایستا بیشتر ساخته تصورات بیرونی‌هاست. حقیقت اما ساده است، مردمانی عادی که با انتخاب خود، شیوه‌ای متفاوت از زندگی را برگزیده‌اند. آن‌ها به سنت‌ها و باورهای خود وفادارند، با طبیعت هماهنگ‌اند و قوانین و آداب خود را بدون دخالت دنیای بیرون حفظ می‌کنند. 
 
ایستا یادآور این است که ساده زیستن نه محدودیت که نوعی آزادی است. آزادی از شتاب جهان مدرن، از رقابت بی‌پایان و وابستگی به تکنولوژی و در نهایت زندگی اهالی این روستا دعوتی است به توقف، به دیدن زیبایی‌های ساده و تجربه زندگی‌ای که هنوز هم ممکن است...