عبدالحمید قدیریان تبیین کرد
بازنمایی هنری کنشگری فاطمی؛ نیازمند ارتقای بینش معرفتی هنرمند + صوت

بحث درباره چگونگی بازنمایی کنشگری اجتماعی حضرت فاطمه (س)، فقط یک مسئله هنری یا رسانه‌ای نیست؛ بلکه گفت‌وگویی درباره نسبت میان حقیقت آسمانی اهل‌بیت(ع) و توان بشر برای تصویرگری این حقیقت است. امروز در عرصه هنر دینی، پرسشی جدی در برابر هنرمندان قرار دارد: چگونه می‌توان شخصیت قدسی و بی‌همتای بانوی دو عالم را به‌گونه‌ای به تصویر کشید که از یک‌سو از تحریف و سطحی‌نگری دور باشد و از سوی دیگر برای مخاطب امروز قابل لمس، قابل فهم و قابل ارتباط باشد؟ اهمیت این موضوع زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم هنر، در فرهنگ اسلامی، تنها یک ابزار بیان نیست؛ بلکه محملی برای انتقال معنا، تربیت دل‌ها و پیوند دادن انسان با سرچشمه نور الهی است. از همین روست که هرگونه سخن از هنر فاطمی، سخنی از «حقیقت»، «معرفت» و «مسیر سلوکی هنرمند» است.

در سال‌های اخیر توجه به شخصیت حضرت زهرا (س) در تولیدات هنری افزایش یافته، اما همچنان چالش بنیادین باقی است: هنر چگونه می‌تواند از روایت‌های تکراری، نمادهای سطحی، و برداشت‌های احساسی فراتر رود و به عمق نورانی و معرفتی شخصیت فاطمی دست یابد؟ این چالش تنها مربوط به تکنیک یا مهارت هنری نیست؛ بلکه مستقیماً به «افق نگاه» و «کیفیت روحی» هنرمند بازمی‌گردد. اساساً اگر هنرمند خود در مرتبه‌ای از معرفت و زیست معنوی قرار نگیرد، نمی‌تواند تصویری صادق از کنش اجتماعی اهل‌بیت(ع) ارائه دهد. از همین روست که بزرگان هنر دینی تأکید کرده‌اند: هنرمند پیش از خلق اثر، باید خود ساخته شود؛ زیرا اثر هنری چیزی جز انعکاس حال درونی صاحب اثر نیست.

شناخت از حضرت زهرا(س) اگر محدود به روایت‌های تاریخی، گزارش‌های عاطفی یا نگاه‌های تقلیل‌گرایانه بماند، هرگز نمی‌تواند الهام‌بخش یک هنر متعهد و ریشه‌دار باشد. هنرمند برای رسیدن به فهمی صحیح از کنشگری اجتماعی ایشان، باید به ساحت قرآنی و نوری شخصیت آن حضرت وارد شود؛ ساحتی که در روایات از آن به عنوان «حقیقت فاطمی» یاد شده است. این حقیقت، تنها مجموعه‌ای از رفتارها یا وقایع تاریخی نیست، بلکه نوری است که جهان را روشن می‌کند و قرار است در زندگی انسان معاصر نیز اثرگذار باشد. هنر فاطمی، هنر روایت حادثه نیست؛ هنر کشف حقیقت است. همین نقطه تفکیک، مسیر هنرمند را از سطح بازنمایی به عمق «بازآفرینی» ارتقا می‌دهد.

از آنجا که پرداختن به چنین موضوعی نیازمند نگاه معرفتی عمیق، تجربه هنری متعهد، و شناخت سیر نورانی اهل‌بیت(ع) است، بررسی این مسئله بدون بهره‌گیری از دیدگاه هنرمندان صاحب‌نظر ممکن نیست. عبدالحمید قدیریان به عنوان یکی از چهره‌های شاخص هنر دینی در ایران، سال‌هاست درباره نسبت میان حقیقت معصومان (ع) و بازتاب آن در هنر پژوهش و تجربه‌اندوزی کرده است. از همین رو، برای واکاوی دقیق‌تر ابعاد معرفتی، هنری و اجتماعی این بحث، ایکنا پیرامون این موضوع با عبدالحمید قدیریان گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

ایکنا – با توجه به اینکه هنر بازتاب لایه‌های درونی و ساحت‌های پنهان روح هنرمند است، چگونه می‌توان ویژگی‌های کنشگری اجتماعی حضرت فاطمه(س) را به گونه‌ای بازنمایی کرد که برای مخاطب قابل مشاهده، ملموس، عینی و در قالب اثر هنری قابل رؤیت باشد؟ به بیان دیگر، هنرمند چگونه می‌تواند به مرتبه‌ای از شناخت و زیست معنوی دست یابد که بازنمایی کنش اجتماعی آن حضرت در اثر هنری، صرفاً روایت تاریخی یا احساسی نباشد بلکه برآمده از عمق معرفتی و زیستی باشد؟

برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا جایگاه هنر و نسبت آن با روح هنرمند را به‌صورت بنیادین مورد توجه قرار داد، زیرا اثر هنری صرفاً یک خروجی ظاهری نیست، بلکه انعکاس مستقیم لایه‌های معرفتی، احساسی و زیستی هنرمند است. اثر هنری به دلیل ماهیت درونی‌اش نشان می‌دهد که هنرمند در لحظه خلق اثر، در کدام مرتبه روحی ایستاده است؛ به همین دلیل است که گفته می‌شود هنرمند نمی‌تواند پشت اثر خود پنهان شود. هر ناظر آگاه و اهل فهم، هنگام مواجهه با اثر هنری می‌تواند حدس بزند که صاحب اثر در چه افق معنوی، فکری و با چه کیفیت روحی دست به خلق زده است. بنابراین، بازنمایی کنشگری حضرت فاطمه(س) قبل از آنکه یک تکنیک یا نمایش بیرونی باشد، نیازمند دگرگونی و تعالی درونی هنرمند است.

وقتی سخن از هنرمندان زن مسلمان مطرح می‌شود، طبیعی است که باید برای خلق اثر، الگوی برتر و معیار کامل را جست‌وجو کند و در فرهنگ اسلامی هیچ الگویی رفیع‌تر از حضرت زهرا(س) نمی‌شناسیم. این برتری نه به دلیل نسبت خانوادگی ایشان با پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) یا حسنین(ع) است، بلکه به دلیل مقام وجودی، هویت آسمانی و لایه‌های متعالی شخصیت ایشان است که در منابع دینی بیان شده است. هنرمند زن مسلمان برای اینکه بتواند در فضای روحی آن حضرت زیست کند و از آن الهام بگیرد، باید از روایت‌های تقلیل‌گرایانه فاصله بگیرد؛ روایت‌هایی که گاه حضرت را صرفاً یک مادر یا یک انسان مظلوم معرفی می‌کنند. این نوع نگاه محدود، توانایی رساندن هنرمند به حقیقت کنشگری اجتماعی ایشان را ندارد.

قدم نخست برای خلق اثر هنری درباره حضرت فاطمه(س)، «شناخت معرفتی عمیق» است؛ شناختی که از سطح تاریخ، روایت‌های ساده‌شده یا احساسات فطری فراتر می‌رود و وارد ساحت‌های نورانی و آسمانی وجود ایشان می‌شود. هنرمند باید این لایه‌های نوری را درک و تجربه کند تا اثر او بر اساس حقیقتی که در متون دینی بیان شده، شکل گیرد. اگر این درک حاصل شود، هنرمند نه‌تنها در اثرش بلکه در رشد روحی خویش نیز قدم برمی‌دارد و می‌تواند ادعا کند که اندکی به فضای روحی، فکر الهی و افق معنوی حضرت زهرا(س) نزدیک شده است؛ و فقط در این حالت است که بازنمایی کنش اجتماعی آن حضرت در هنر، واقعی، الهام‌بخش و اثرگذار خواهد بود.

ایکنا – با توجه به اینکه شخصیت حضرت فاطمه(س) در منابع دینی دارای ابعاد نوری، مقام آسمانی و شاخصه‌هایی فراتر از فهم متعارف انسانی است، چه مؤلفه‌ها و معیارهایی از این هویت فاطمی می‌تواند برای هنرمند زن مسلمان الهام‌بخش باشد تا بتواند شخصیت زن فعال، اثرگذار، متعهد و کنشگر را در آثار هنری بازآفرینی کند؟ 

اگر قرار باشد شاخص‌های الهام‌بخش شخصیت حضرت زهرا(س) برای الگویابی در هنر مطرح شود، نخست باید زاویه نگاه را از برداشت‌های زمینی و صرفاً اجتماعی به افق‌های آسمانی و معرفتی تغییر داد. قرآن کریم برای آن حضرت جایگاهی ویژه و کم‌نظیر قائل است، تا جایی که سوره‌ای در شأن ایشان نازل شده و این امر نشان‌دهنده مرتبه والای فکری و نوری ایشان است. نگاه هنرمند به شخصیت حضرت، باید به فهم لایه‌های روحانی که در منابع دینی آمده بپردازد. در این صورت است که شاخص‌های واقعی شخصیت فاطمی می‌تواند الهام‌بخش یک زن هنرمند باشد.

از میان این شاخص‌ها می‌توان به مفهوم «نورانیت» اشاره کرد؛ مفهومی که در روایت‌ها به‌صراحت بیان شده و مقام خاصی را برای حضرت ترسیم می‌کند. روایت مشهور خلقت نور حضرت زهرا (س) در آغاز پیدایش عالم شهود، نشان‌دهنده آن است که این شخصیت دارای جایگاهی وجودی فراتر از ساختارهای مادی و محدودیت‌های زمینی است. اگر هنرمند این حقیقت را جدی گیرد و از کنار آن صرفاً به دلیل محبت ظاهری عبور نکند، می‌تواند افق شخصیت حضرت را بسیار متفاوت از آنچه در آموزش‌های عمومی بیان می‌شود، دریابد. همچنین مفهوم «اخلاق آسمانی» یکی از مهم‌ترین شاخصه‌هایی است که می‌تواند در آثار هنری بازتاب یابد؛ اخلاقی که جلوه‌ی صفات الهی در زمین است و در زندگی آن حضرت به‌صورت عملی ظهور یافته است.

{$sepehr_media_4088625_400_300}

یکی از علت‌های اصلی ضعف فرهنگی در جامعه و در ساخت آثار هنری این است که ما نسبت به اهل‌بیت(ع) سخن بسیار می‌گوییم ولی درک معرفتی عمیق و فهم لایه‌های مرتفع شخصیتی آنان را کمتر جست‌وجو می‌کنیم. اگر هنرمند بخواهد حضرت زهرا(س) را به عنوان الگوی خود انتخاب کند، باید به‌طور جدی به سمت شناخت این شاخص‌ها حرکت کند؛ شاخص‌هایی که در قرآن و روایت‌ها فراوان است و می‌تواند مسیر زندگی، جهان‌بینی و تولید هنری را متحول کند. متأسفانه این منظر در نظام فرهنگی جمهوری اسلامی مغفول مانده و کمتر بدان پرداخته شده است؛ درحالی‌که اگر این نوع معرفت در جامعه گسترش یابد، بسیاری از بحران‌های فرهنگی و اجتماعی که تجربه می‌کنیم رفع خواهد شد و هنرمند می‌تواند شخصیت زن مسلمان را با الهام از حقیقت وجودی فاطمی، فعال، حرکت‌آفرین، اثرگذار و نورانی ترسیم کند.

ایکنا – یکی از چالش‌های مهم در بازنمایی شخصیت حضرت زهرا(س)، گرفتار نشدن در دو افراط است: از یک‌سو تحریف تاریخی و فروکاستن آن حضرت به یک تصویر صرفاً عاطفی و محدود به تعریف نازلی از نقش مادری و از سوی دیگر، ارائه چهره‌ای صرفاً کنشگر اجتماعی بدون توجه به قداست و هویت آسمانی ایشان. چگونه می‌توان در تولیدات هنری و رسانه‌ای، هم حقیقت تاریخی را حفظ کرد و هم نقش اجتماعی و سیاسی ایشان را به‌درستی نشان داد، بی‌آنکه از مرزهای معنوی و نورانی شخصیتشان عبور شود؟

برای بیان این مسئله ابتدا باید این حقیقت را روشن کرد که «ارتفاع شخصیت زن» هرگز به معنای فاصله گرفتن از زندگی اجتماعی نیست. هرچه شخصیت در مرتبه معرفتی بالاتری قرار گیرد، حضورش در عرصه‌های اجتماعی عمیق‌تر، اثرگذارتر و حقیقی‌تر می‌شود، نه کم‌رنگ‌تر. بنابراین نگاه‌هایی که می‌کوشند حضرت زهرا(س) را تنها به عنوان یک مادر مهربان و خانه‌نشین معرفی کنند، بخشی از حقیقت را حذف می‌کنند و نگاه‌هایی که تنها بر کنش سیاسی و اجتماعی ایشان تأکید دارند و از قداست، نورانیت و جایگاه آسمانی غفلت می‌کنند نیز دچار انحرافی دیگر می‌شوند. راه صحیح، فهم نسبت این دو ساحت و پذیرفتن این واقعیت است که قداست آسمانی ایشان در عینیت رفتار اجتماعی جلوه داشته است.

از سوی دیگر، وقتی روایات عمیق نورانی درباره اهل‌بیت(ع) مطرح می‌شود، گاه برخی تصور می‌کنند این مباحث صرفاً انتزاعی یا دور از واقعیت زندگی روزمره است، درحالی‌که عالمان بزرگ شیعه تصریح کرده‌اند که هر حقیقت معرفتی، باید در رفتار اجتماعی مصداق داشته باشد وگرنه آن معرفت از حقیقت خود فاصله گرفته است. لبخند یک معصوم، نوع سخن‌گفتن وی و شیوه مواجهه‌اش با افراد، تجلی همان مباحث آسمانی است. از همین رو، در شخصیت حضرت زهرا(س)، «مادر بودن» یک رفتار ساده دنیایی نیست، بلکه تجلی یک حقیقت نوری است؛ همان حقیقتی که قرآن و روایات درباره مقام و جایگاه ایشان بیان کرده‌اند. بنابراین نمایش این نقش انسانی به معنای تقلیل شخصیت نیست، بلکه معرفی یکی از عمیق‌ترین تجلیات مقام آسمانی است.

با درک این نسبت، نشان دادن کنش‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن حضرت نیز معنایی کاملاً متفاوت پیدا می‌کند. حضور قدرتمند ایشان در عرصه‌های سیاسی پس از رحلت پیامبر (ص)، نمونه‌ای از همین واقعیت است: قدرت، استقامت و صلابت ایشان کاملاً مشهود است، اما جنس این کنش‌ها زمینی یا شبیه الگوهای رفتاری جوامع مدرن نیست؛ بلکه آسمانی، دعوت‌کننده به نور و پیونددهنده مردم با معنویت است. اگر هنرمند این نسبت را بفهمد، می‌تواند بدون تحریف و بدون افراط، تصویری صحیح، الهام‌بخش و درعین‌حال دقیق از شخصیت حضرت زهرا(س) ارائه دهد؛ تصویری که نه شأن ایشان را پایین می‌آورد و نه نقش اجتماعی‌شان را حذف می‌کند.

ایکنا – تأکید کردید که رفتارهای اجتماعی اهل‌بیت(ع) با معیارهای غربی قابل سنجش نیست و ریشه در نگاه آسمانی دارند. بر این اساس، به‌ویژه برای هنرمندانی که می‌خواهند از کنشگری اجتماعی حضرت زهرا(س) در آثار نمایشی الهام بگیرند، چگونه می‌توان مرز میان کنش اجتماعی الهی و کنش اجتماعی صرفاً انسانی را تشخیص داد؟ 

در ارزیابی رفتارهای اجتماعی اهل‌بیت(ع)، نباید معیارهای رفتاری غرب، یا آنچه فرهنگ مدرن بر اساس آموزه‌های یهودی و اومانیستی تعریف کرده، ملاک قرار گیرد؛ زیرا این معیارها تنها ظواهر قدرت، اعتراض، نقش‌آفرینی یا کنشگری ظاهری را می‌سنجند. در مقابل، رفتار اجتماعی اهل‌بیت جلوه‌ای از نورانیت، اخلاق آسمانی و دعوت به خداست. بنابراین کنش‌های اجتماعی حضرت زهرا(س) نه‌تنها به شدت اثرگذارند، بلکه برخلاف ظاهر ساده‌شان، بار معنوی بسیار عمیقی دارند. هنر امروز اگر بخواهد این الگو را بازآفرینی کند، باید معیارهای آسمانی را بشناسد و در اثر وارد کند، نه اینکه تنها به بازنمایی یک حرکت سیاسی یا اجتماعی بسنده کند.

در هنر اصیل، سؤال اصلی این نیست که اثر چه می‌گوید، بلکه این است که اثر «به کجا دعوت می‌کند». اگر اثر هنری مخاطب را به پاکی، نور، آگاهی، رشد و عبور از جهان مادی دعوت کند، در مسیر الهی قرار دارد اما اگر حرف‌های به‌ظاهر عقلانی بزند ولی مخاطب را از خدا دور کند، در حقیقت از مسیر حق فاصله گرفته است؛ درست مانند جریان‌های شبه‌معنوی مثل کابالا که دعوت به نور می‌کنند اما مقصدی جز خدا دارند. بنابراین، در بازنمایی کنش اجتماعی حضرت زهرا (س)، باید دقت کرد که مقصد اثر، خدا، نور و تعالی باشد، نه صرفاً نمایش قدرت یا حرکت اجتماعی.

وقتی روایات عمیق نورانی درباره اهل‌بیت (ع) مطرح می‌شود، گاه برخی تصور می‌کنند این مباحث صرفاً انتزاعی یا دور از واقعیت زندگی روزمره است، درحالی‌که عالمان بزرگ شیعه تصریح کرده‌اند که هر حقیقت معرفتی، باید در رفتار اجتماعی مصداق داشته باشد وگرنه آن معرفت از حقیقت خود فاصله گرفته است

این نکته به‌ویژه برای هنر سینما اهمیت دارد؛ زیرا سینمای ما به دلیل ضعف معرفتی و دوری از مبانی دینی، هنوز نتوانسته است کنش اجتماعی آسمانی را برای مخاطب به تصویر بکشد. هنرمند باید آثار اهل‌بیت را معیار قرار دهد: هر حرکت اجتماعی ایشان، یک سخن کوتاه، دعوت به آسمان است. اگر اثر هنری موفق شود چنین دعوتی را منتقل کند، یعنی بتواند رفتار حضرت زهرا (س) را با پیوندی میان زمین و آسمان نمایش دهد، در حقیقت به جوهر کنشگری فاطمی نزدیک شده است. این همان معیاری است که می‌تواند مرز میان کنش الهی و کنش زمینی را برای هنرمند روشن کند.

ایکنا – با توجه به اینکه محبت اهل‌بیت(ع) امری فطری است و جامعه جهانی نیز نسبت به شخصیت‌هایی همچون امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) واکنش‌های عاطفی و معرفتی عمیقی نشان می‌دهد، آیا بازنمایی کنشگری اجتماعی حضرت زهرا(س) در آثار نمایشـی می‌تواند نگرش عمومی نسبت به نقش زنان در جامعه را متحول کند؟ و چگونه شناخت صحیح از شخصیت فاطمی می‌تواند به حل بحران‌هایی مانند موضوع حجاب در جامعه کمک برساند؟

محبت به حضرت زهرا(س) یک امر صرفاً اعتقادی یا تربیتی نیست، بلکه ریشه در فطرت انسان دارد. در سال‌های اخیر دیدیم که در کشورهایی که هیچ آشنایی تاریخی با تشیع ندارند، با کوچک‌ترین معرفی صحیح از امام حسین(ع) یا حضرت زهرا(س)، موجی از علاقه، احترام و پیوند قلبی ایجاد می‌شود. علت این پدیده آن است که حقیقت شخصیت‌های الهی با فطرت انسان پیوند دارد و هر انسان حقیقت‌جو با آن ارتباط برقرار می‌کند. بنابراین بازنمایی صحیح، عمیق و معرفتی کنشگری حضرت زهرا (س) می‌تواند نقش زنان را در ذهن جامعه ارتقا دهد و از الگوهای سطحی، غربی و تحریف‌شده فراتر ببرد.

بسیاری از بحران‌های فرهنگی، مانند مسئله حجاب، ریشه در این دارد که جامعه ما در مسیر درست معرفت به اهل‌بیت(ع) وارد نشده است. اگر معارف اصیل و عمیق درباره اهل‌بیت(ع)، که در قرآن و روایات به‌صراحت بیان شده، به جامعه معرفی می‌شد، بسیاری از موضوعات امروز به بحران تبدیل نمی‌گردید. حجاب، در حقیقت، مسئله‌ای معرفتی است نه صرفاً فقهی. مردم اگر حقیقت شخصیت فاطمی را بشناسند، میان عفاف و حضور اجتماعی قدرتمند ایشان، هرگز تعارض نمی‌بینند اما چون معرفت صحیح ترویج نشده، جامعه دچار آشفتگی فرهنگی شده است.

{$sepehr_media_4088626_400_300}

آثار هنری که به‌درستی از حضرت زهرا(س) الهام می‌گیرند، می‌توانند تحولات اساسی ایجاد کنند. تجربه خود من نیز نمونه‌ای است؛ اگر آثارم مورد استقبال قرار می‌گیرد، نه به خاطر قلم یا تکنیک، بلکه به دلیل حضور نام و شأن حضرت زهرا(س) است؛ زیرا فطرت انسان مجذوب نور ایشان می‌شود. بنابراین اگر آثار هنری بتوانند شخصیت فاطمی را درست معرفی کنند، هم نقش اجتماعی زن ارتقا پیدا می‌کند و هم بسیاری از گره‌های فرهنگی و تربیتی جامعه باز می‌شود. هنر، اگر از سرچشمه نور فاطمی بهره ببرد، می‌تواند نگاه عمومی را اصلاح، جامعه را هدایت و بحران‌های فرهنگی را به‌صورت ریشه‌ای حل کند.

ایکنا – با توجه به تجربه‌های شما در حوزه هنر دینی، برای بازنمایی صحیح سیره حضرت فاطمه(س) در آثار تصویری، مهم‌ترین چالش‌های معرفتی، فرهنگی و هنری چیست؟ آیا در فضای فرهنگی ما مانعی جدی برای روایت درست از این جایگاه قدسی وجود دارد یا مسئله در سطح دیگری قرار می‌گیرد؟ همچنین چه میزان از این مشکل ناشی از کمبود شناخت و زیست معنوی است و چه میزان به ساختارهای هنری و رسانه‌ای بازمی‌گردد؟

اساس مشکل ما در حوزه هنر دینی، ضعف در اشاعه عمیق از ساحت وجودی اهل‌بیت(ع) است. بسیاری از هنرمندان، پژوهشگران و حتی مدیران فرهنگی نیت خیر دارند و هیچ مانعی درونی برای خدمت به این عرصه احساس نمی‌کنند اما به دلیل فاصله معرفتی با مقام معنوی اهل بیت(ع)، نمی‌توانند زمینه تولید اثر هنری متناسب با عظمت آن شخصیت را فراهم کنند. از نگاه بنده، مشکل نه در ساختارها و نه در کمبود ابزار هنری است؛ بلکه در لایه‌های فکری و معرفتی ریشه دارد. تا هنرمند با معرفت قرآنی، به این خاندان نورانی نزدیک نشود، هر چقدر هم تلاش کند بازنمایی‌اش ناقص و کم‌اثر خواهد بود، چون هنر بدون معرفت، شکل می‌گیرد اما جان نمی‌گیرد.

آثار هنری که به‌درستی از حضرت زهرا (س) الهام می‌گیرند، می‌توانند تحولات اساسی ایجاد کنند.  تجربه خود من نیز نمونه‌ای است؛ اگر آثارم مورد استقبال قرار می‌گیرد، نه به خاطر قلم یا تکنیک، بلکه به دلیل حضور نام و شأن حضرت زهرا (س) است؛ زیرا فطرت انسان مجذوب نور ایشان می‌شود

اگر جامعه فرهنگی ما به این سمت حرکت کند که شناخت اهل‌بیت (ع) را از سطح احساسات مناسکی بالا برده و به ساحت شناخت عقلانی و قرآنی منتقل کند، بسیاری از مشکلات خودبه‌خود حل خواهد شد. رسانه‌ها و مراکز علم دینی مثل خبرگزاری ایکنا می‌توانند نقش مهمی در این جریان داشته باشند؛ زیرا اگر این مراکز از عالمان دین درباره «شناخت قرآنی اهل‌بیت» مطالبه کنند، آن‌گاه این معرفت به جریان اجتماعی تبدیل می‌شود. تفاوت این نگاه با رویکرد احساسی در آن است که رویکرد احساسی گذرا و هیجانی است اما رویکرد معرفتی به جامعه «حیات مستمر» می‌بخشد و اندیشه و رفتار را دگرگون می‌کند.

نگاهی کوتاه به تاریخ معاصر ما نیز این مسئله را روشن می‌کند. در دوران‌هایی که مردم به مفاهیم ناب اهل‌بیت(ع) نزدیک شدند مثل دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و بخش‌هایی از سال‌های پس از آن، جامعه به سمت انسجام، مقاومت و امید حرکت کرد. این تجربه نشان می‌دهد هر گاه جامعه با معرفت اهل‌بیت(ع) پیوند عمیق برقرار کرده، تحول اجتماعی رخ داده است. بنابراین مهم‌ترین چالش در بازنمایی سیره فاطمی، ضعف شناخت و فاصله از این سرچشمه معرفتی است، نه محدودیت بیرونی یا ممنوعیت‌های ساختاری.

ایکنا – شما بارها تأکید کرده‌اید که هرگاه جامعه از سیره اهل‌بیت(ع) فاصله گرفته، در سطح اجتماعی دچار تنش و آسیب شده است. براساس این دیدگاه، نسبت میان بازگشت به معرفت فاطمی و کاهش بحران‌های اجتماعی چیست؟ چگونه می‌توان این پیوند را در قالب هنر و رسانه به‌صورت ملموس برای مردم تبیین کرد؟

نخست باید تصریح کرد که اهل‌بیت(ع) فقط الگوی عبادی و معنوی نیستند؛ بلکه سرچشمه حیات اجتماعی‌اند. جامعه‌ای که سیره حضرت زهرا(س) را درک کند، به‌تدریج به سمت عدالت، اخلاق، مهربانی، ایثار و مسئولیت‌پذیری حرکت می‌کند. وقتی از بازگشت به معرفت فاطمی سخن می‌گوییم، مراد این نیست که صرفاً مراسم مذهبی پررنگ‌تر شود یا مناسبت‌ها افزایش یابد؛ بلکه مقصود، تبدیل کردن آن معرفت به هویت اجتماعی است. در چنین حالتی است که فاصله‌ها کم می‌شود، کینه‌ها فرو می‌نشیند، حرص و رقابت ناسالم کاهش می‌یابد و جامعه به سمت هم‌دلی و حل مسئله حرکت می‌کند. این همان چیزی است که در دوران دفاع مقدس با تمام وجود مشاهده شد؛ مردم با روحیه فاطمی و حسینی زندگی کردند و همین روحیه موانع بزرگ را از میان برداشت.

برای آنکه هنر و رسانه بتوانند این تحول را برای مردم واضح کنند، ابتدا باید این حقیقت را بپذیرند که رسالت هنر دینی صرفاً روایت تاریخی نیست، بلکه تبدیل معرفت به رفتار است. در حقیقت هنر می‌تواند پلی میان سیره معصومان و مسائل روز مردم باشد. به عنوان مثال، اگر هنرمند به‌جای بازنمایی صرفاً حادثه‌محور، به روح زندگی فاطمی توجه کند، مانند نحوه مواجهه با مشکلات، سبک ارتباط با همسر و فرزند، نحوه دفاع از حق و شیوه صبر در برابر سختی‌ها، مخاطب اثر هنری احساس می‌کند این الگو نه یک شخصیت دوردست تاریخی، بلکه یک راهبر اجتماعی زنده است. این نوع نگاه، هنر را از سطح توصیف به سطح تأثیرگذاری و تربیت اجتماعی ارتقا می‌دهد.

هر جا روح اهل‌بیت(ع) حتی بدون ذکر نام مستقیم در تصمیم‌های اجتماعی جاری شده، شاهد رشد، مقاومت، آرامش و موفقیت بوده‌ایم. هر جا این روح کمرنگ شده، تنش‌ها و بحران‌ها ظهور کرده‌اند. بنابراین بازگشت به معرفت فاطمی نه یک شعار مذهبی، بلکه یک راهبرد اجتماعی برای کاهش شکاف‌ها و افزایش کارآمدی جامعه است. هنر و رسانه اگر این پیام را با زبان روایت، تصویر و احساس منتقل کنند، جامعه را به سمت زیستی پویاتر و اخلاقی‌تر هدایت خواهند کرد.