
به گزارش ایکنا، کتاب «سایه خدا؛ کانت، هگل و گذار از ملکوت به تاریخ» از مایکل روزن با ترجمه حسین نیکبخت از اننتشارات ققنوس منتشر شده است.
در جهانِ مدرن، هرچه علم و نهادهای عقلانی گسترش مییابند، پرسش از معنای الهی نیز ژرفتر میشود. پرسشی که از عصر روشنگری تا امروز، در چهرههای گوناگون ظاهر شده است: آیا عقلِ خودبنیاد انسان، جایگزین خدا شده است؟
مایکل روزن، فیلسوف آکسفوردی و از مهمترین شارحان سنت ایدئالیسم آلمانی، در کتاب «سایه خدا» با نگاهی تاریخی و فلسفی، به دنبال پاسخ همین پرسش است. او نشان میدهد که سکولاریزاسیون (عرفیشدن) نه حذف خدا از تاریخ، بلکه امتداد الهیات در چهرهای انسانی است ـ «سایه خدا» که بر ذهن و جامعه مدرن باقی مانده است.
در مقدمه کتاب به اندیشه فریدریش نیچه و مفهوم مرگ خدا و پیامدهای فرهنگی آن یادآوری میشود؛ اما روزن بر آن است که «مرگ خدا» به معنای ناپدید شدن ایمان نیست، بلکه دگرگونی آن در قالب عقلانیت و نظم سیاسی است.
او اصطلاح «سایه خدا» را به قصد فهم حضور ناآگاهانه الهیات در دل سکولاریسم به کار میبرد: قدسیتِ فروریختهای که در صورتهای انسانی و مفاهیم اجتماعیِ آزادی، وجدان و تاریخ حلول کرده است. کتاب در 9 فصل به مسائل زیر توجه داشته است:
در فصل نظریههای ایدئالیستی در باب تاریخ، روزن تاریخ را صحنه خودآگاهی روح میداند؛ ایدهای برگرفته از هگل، فیشته و شیلینگ. او نشان میدهد که ایدئالیسم آلمانی، در پی آن بود که خدا را نه در آسمان، بلکه در عقل تاریخی انسان بازیابد؛ تلاشی برای نجات حضور الهی در قالبی غیردینی. او نتیجه میگیرد که سکولاریزاسیون محصول خود فلسفه مدرن است، نه دشمن آن. انسانی که خود را فاعل میپندارد و هنوز با زبان الهی سخن میگوید.
روزن در فصل ضدجبرگراییِ کانت، کانت را نقطه عطف این تاریخ میداند؛ چون او مفهوم «آزادی» را جایگزین تقدیر متافیزیکی کرد. در فلسفه اخلاق کانت، انسان موجودی است مختار و خالقِ خویش در قلمرو قانون اخلاقی، اما در پس این استقلال عقلانی، ردّی از الاهیات پنهان است: قانون اخلاقی همان «امر مطلق» است، صدایی که همچنان از جایی فراتر از انسان میآید.
مایکل روزن از آزادیِ مدرن با تعبیر «آزادیِ بدون خودسرانگی» یاد میکند؛ آزادی که بیریشه در متافیزیک ، به بیتعهدی بدل میشود. او نسبت میان آزادی و مسئولیت را در چارچوب کنتی نقد میکند و میگوید: انسان مدرن برای آزاد بودن ناگزیر است به سرچشمهای غیر از خود تکیه کند.
در فصل اخلاق کانتی و اخلاق نزد کانت، روزن دیدگاههای نئوکانتیها (مانند هرمان کوهن و ریکرت) را میکاود و نشان میدهد چگونه عقل اخلاقی در مطالبه دینی امتداد مییابد. دین، در نظر آنان، نه مجموعه احکام، بلکه شکلِ درونی عقل است. از نظر نویسنده، این نگاه امکان آن را فراهم آورد که الاهیات کلاسیک در فلسفه اخلاق بازتولید شود؛ یعنی الهیات پنهان در صورت عقل عملی.
نویسنده در فصل گذار از ملکوت به تاریخ نشان میدهد که الاهیات مسیحیِ قرن نوزدهم چگونه از آسمان به زمین آمد. خدای متعال به جایگاه حضور در تاریخ بشر منتقل شد؛ مفهوم «روح جهانی» هگل، جز نامی دیگر برای حضور خدا در بطن تاریخ نیست. روزن در اینجا هشدار میدهد که هرگاه تاریخ به جای خدا بنشیند، خطر بتوارگیِ ایدئولوژی پدید میآید.
روزن در فصل خودآیینی و یگانگی با استناد به آرای فوئرباخ و مارکس، تداوم مفهوم خدا را در ایده انسانِ خودآیین نشان میدهد. خدا درون انسان حلول نکرده؛ بلکه انسان به «آینه خدا» بدل شده است. به تعبیر او: هر دگرگونی در الهیات، معادل تحولی در خودفهمی انسان است.
در فصل فلسفه در تاریخ ، گفتوگویی میان فلسفه و تاریخ برپا میشود؛ میان تفکر متافیزیکی و زمانِ اجتماعی. در تحلیل روزن، فلسفه راه بازگشت خدا به تاریخ نیست، بلکه راه فهم حضور پنهان او در پیکره اندیشه بشری است.
پایانیترین فصل کتاب با زبانی شاعرانه و فلسفی از اضطراب جهان مدرن سخن میگوید؛ جهانی که، به رغم میل خود، هنوز از سایه خدا بیرون نرفته است. علم، اقتصاد، سیاست و حتی اخلاق مدرن، همگی از سرچشمه قدسی سخن میگویند، گرچه بینامِ او.
حسین نیکبخت مترجم کتاب، ضمن شرح دشواری واژههای فلسفی روزن، تأکید میکند که این کتاب برای مخاطب ایرانی بیش از یک بررسی فلسفی صرف است؛ چالشی است برای بازاندیشی نسبت عقل و ایمان در جهان مدرن.
«سایه خدا» اثری است میان تاریخ فلسفه، الهیات مدرن و فلسفه فرهنگ. روزن با زبانی روشن اما عمیق، نشان میدهد که پروژه سکولاریزاسیون در اصل تلاشی بوده برای تداوم حضور خدا، نه نفی او.