کد خبر: 1912962
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۰
كارنامه فيلم‌های قرآنی سينمای انقلاب/ 3

عشق و مرگ مضمون اصلی فيلم «محيا»

گروه هنر: فيلم سينمايی «محيا» اثری است كه سعی دارد با توجه به عشق و مرگ، نگاهی معناگرا به مضمون مورد نظر خود داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، فيلم «محيا» از آن دسته توليداتی است كه سعی دارد پيام يا مفهوم مورد نظر خود را در قالب داستانی دراماتيك به مخاطب منتقل كند، فيلمی كه در گيشه نيز با توجه به تعداد سالن نمايش دهنده‌اش با موفقيت روبه‌رو شد. گزارش زير سعی دارد ارزيابی از اين فيلم معناگرا داشته باشد.
در ابتدای اين گزارش، نقدی از اين فيلم از سايتی سينمايی آورده می‌شود. اكبر خواجويی (كارگردان فيلم) پس از 20 سال از اولين فيلمش «خانه ابری»، سومين فيلم خود را بعد از 16 سال از دومين كارش يعنی «سيرك بزرگ» ساخته است، فيلمی كه درونمايه آن،‌ موضوعی است كه در سينمای ايران بارها تكرار شده و البته همچنان‌ خريدار دارد.
داستان عشق و دلدادگی و موانعی كه بر سر آن وجود دارد همواره در ادبيات و قصه‌های ايرانی عقبه بلندی داشته است و امروزه در سينما و دنيای تصوير نيز تداوم يافته و همچنين جاذبه‌های بصری بر جذابيت آن افزوده است.
فيلم، داستان جوانی به اسم جاويد است كه به دختری به نام محيا علاقه‌‌مند می‌شود و طبق قواعد و طبيعت تراژديك عشق، مانع بزرگی بر سر راه اين وصلت رخ می‌دهد، اما تفاوت محيا در ژانر عاشقانه در همين نقطه رقم می‌‌خورد كه هم كمی عجيب به نظر می‌رسد و هم داستان را به سمت و سوی سينمای معناگرا سوق می‌‌دهد.
«محيا» با نوع داستان‌پردازی خود و موقعيت دراماتيكی‌ای كه برای قهرمان قصه‌اش خلق می‌كند در دو سطح پيش می‌رود، يكی همين ظاهر قصه و مسائل فرهنگی اجتماعی كه در ازدواج جوانان به عنوان موانع و تعصب‌های سنتی مطرح است و ديگری‌ كه در ساحتی درونی‌تر و لايه پنهان داستان، پی گرفته می‌شود نوعی معناگرايی و پرداختن به سير و سلوك معنوی است كه در پس صورت قصه روايت می‌شود.
اين فيلم دو ويژگی مثبت دارد، يكی اين كه روايت روان و قابل قبولی در بيان قصه خود دارد كه مخاطب را سرگرم داستان خود می‌كند و ديگری بازی خوب شهاب حسينی در اين فيلم است.
نوع حركات دست و صورت و ری‌اكشن‌های حسی در كنار ميميك‌های خوبش در موقعيت متضاد و گوناگون روانی در اين فيلم باعث درخشش خوب حسينی در نقش جاويد شده است.
كاراكتر جاويد در فرايند قصه به دليل تغييرات متعدد موقعيت‌های انسانی كه شامل ترس، خشم، شجاعت، غم و اميد بوده نيازمند توانايی بازيگر در بازنمايی هر يك از حالات و كنش‌ها بود كه شهاب حسينی بخوبی از پس آن برآمد.
در واقع‌ اگر اين دو عنصری را كه توضيح ذكر شد، از فيلم بگيريم يعنی بازی شهاب حسينی و جذابيت هيجانی مساله مرده‌شويی و غسالخانه و مرگ، «محيا» همان قصه تكراری ملودرام‌های عاشقانه در سينمای ايران است كه چيز تازه‌ای ندارد، البته نبايد بی‌انصافی كرد و وجوه سرگرم‌كنندگی آن را ناديده گرفت.
موقعيت دراماتيك فيلم و قابليت داستان‌پردازی چيز كمی نيست كه بسادگی از آن بگذريم بخصوص در موقعيت كنونی كه سينمای ايران از نداشتن قصه جذاب، رنج می‌برد، اما نمی‌‌توان پذيرفت كه «محيا» يك فيلم معنا‌گراست و به صرف طرح مساله مرگ، عشق و سير و سلوك عارفانه ميان آن دو، اين كار نمی‌تواند تضمين كننده معناگرايی باشد.
«محيا» به لحاظ معنايی و مضامين درونی كه در پس قصه خود می‌پروراند به 3 نقطه موثر می‌رسد كه نقطه تلاقی آن نهايتاً در آدمی ممكن است به تولد انسان تازه‌ای منجر شود. عشق، مرگ و زندگی؛ مفاهيمی كه دنيای واقعی آدمی را رقم می‌زند.
در نقدی ديگر از اين فيلم آمده؛ مثبت‌ترين، مهمترين و بهترين نكته‌ی «محيا» اين است كه قصه دارد. شروع و پايان مناسب دارد. ويژگی كه مدت‌هاست در سينمای ما داشتنش تبديل به رويا شده است.
«محيا» از همان شروع قصه‌اش را خوب تعريف می‌كند. كاری می‌كند كه سرنوشت دختر و پسر فيلم برايمان مهم شود. در اين كار هنگاميكه داستان عشق و عاشقی فيلم می‌خواهد خسته‌كننده شود، با شرطی كه دختر برای ازدواج می‌گذارد ريتم قصه حفظ می‌شود.
اما منفی‌ترين نكته «محيا» از قضا وقتی اتفاق می‌افتد كه فيلم لحن كليشه‌ايش را از دست می‌دهد. درست جايی كه فيلم می‌خواهد در كنار داستانی كه تعريف می‌كند حرف‌های معناگرا و خوب بزند. اينجا همان قسمت‌هايی از فيلم است كه اگر حذف شود آن وقت با قدرت می‌توان از «محيا» دفاع كرد و آن را فيلم خوبی دانست. ميرطاهر كه قرار است مراد جاويد شود آزار‌دهنده‌ترين كاراكتر فيلم است. ديالوگ‌هايش را انگار از كتاب اخلاق مدرسه برداشته‌اند و مطمئنم در زندگی واقعی به قدر سر سوزنی هم حرف‌هايش نمی‌تواند كسی را متحول كند. شخصيت ميرطاهر نمونه‌ بد استفاده از كليشه پير دانا و فرزانه است. مشكل هم اينجاست كه همه فكر می‌كنند اگر پيرمرد موبلندی در يك روستا زندگی كرد و كلی هم حرف‌های حكيمانه از حفظ بود، آن وقت پيرفرزانه به حساب می‌آيد.
آخرين قسمت منفی فيلم هم به زيبايی‌شناسی آن بر می‌گردد. چيزی كه اگر وجود داشت فيلم را از حد فعليش خيلی بالاتر می‌برد.
اما بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه نكات مثبت اين فيلم (فيلمنامه، بازيگری، كارگردانی، انتخاب صحنه و ...) نسبت به ضعف‌هايش برتری دارد.
در پايان اين گزارش نيز كارگردان «محيا» درخصوص فيلمش به ايكنا، گفت: دغدغه ساخت فيلمی همانند «محيا» چند سالی بود كه در ذهن مرا به خود مشغول كرده بود، به همين دليل وقتی طرح اوليه افسانه قاسمی را مشاهده كردم، تشويق شدم كه فيلم مورد نظرم را بسازم.
وی افزود: در اين فيلم من خواستم بگويم كه مرگ آغاز راهی است برای رسيدن به عشق واقعی، چون كسی كه عاشق خالق خود باشد با مرگ است كه به معشوق می‌رسد. البته در همين دنيای فانی نيز عشق است كه راه رسيدن به كمال را پيش روی هر فرد قرار می‌دهد.
اين فيلمساز ادامه داد: من در اين فيلم به دنبال نماد‌سازی نبودم، بلكه هدفم اگاهی بخشی بود، چراكه معتقدم هر فرد می‌تواند در پيرامون خود، ايفاگر اين نقش باشد، به شرطی كه از ايمان كافی بهره برد.
خواجويی در پايان اذعان كرد: من فيلم دينی را اثری می‌دانم، كه سعی دارد با توجه به اخلاقيات به هدف مورد نظر دست پيدا كند.
در فيلم «محيا» شهاب حسينی، الهام حميدی، آزيتا حاجيان، برزو ارجمند، مجيد سعيدی و مرضيه خوش‌تراش بازی كرد‌ه‌اند. اين فيلم سينمايی را اكبر خواجويی تهيه، نويسندگی و كارگردانی كرده است.
captcha