«کسایی مروزی»؛ پیش‌قراول شاعران عاشورایی ایران
کد خبر: 3382841
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۷
پیشگامان شعر عاشورایی/ ۱

«کسایی مروزی»؛ پیش‌قراول شاعران عاشورایی ایران

گروه ادب: تاریخ سرایش شعر عاشورایی در ایران به قرن چهارم می‌رسد و می‌توان گفت کسایی مروزی نخستین شاعر شیعی فارسی‌زبان بوده که درباره کربلا و عاشورا به سرایش شعر پرداخته است.

در آستانه ماه پیروزی خون بر شمشیر هستیم، ماهی که حسین بن علی(ع) پس از نیمه تمام گذاشتن حجش، قدم به کربلا گذاشت تا حماسه‌ای پرشور و به یاد ماندنی به جای بگذارد. به همین مناسبت خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) درصدد است تا به معرفی شاعرانی بپردازد که این شور و حماسه را به نظم درآوردند.

عبدالجلیل رازی در کتاب «النقض» تألیف در حدود 560 ه.ق دو بار از کسایی نام‌ برده، و از نوشته وی معلوم می‌شود کسایی شیعه بوده و دیوانش تا نیمه قرن ششم موجود و معروف بوده است.
شعر مدحی و مذهبی کسایی
دیوان کسایی تا قرن ششم موجود بوده و بعدها از میان رفته‌ است. درباره محتوای شعر او مولف النقض که دیوانش را در دست داشته، می‌گوید: همه دیوان او مدایح و مناقب حضرت مصطفی(ص) و آل اوست.عوفی هم می‌گوید: اکثر اشعار او در زهد و وعظ است، و در مناقب اهل بیت. با این تمهید نتیجه می‌گیریم که اشعار کسایی با تطبیق دو دوره از زندگانی او به دو بخش تقسیم می‌شود؛ دوره‌ای که مداح درباری بوده است و دوره‌ای که به موعظه و پند و اندرز و وصف اهل بیت(ع) می‌پردازد.
سوگنامه کربلا
سوگنامه کربلای کسایی را می‌توان نخستین شعر عاشورایی فارسی دانست. این شعر طبق ساختار کلی قصیده با تغزل و نسیب در توصیف بهار و زیبایی طبیعت آغاز‌ می‌شود. در این قصیده چنان‌که رسم شاعران دوره اولیه شعر فارسی است، چندان با صنایع لفظی و پیرایه فنی آرایه‌ها روبه‌رو نیستیم، بلکه در روانی و سلیس بودن لغات و پیوند درونی اجزای کلام، تصویر ذهنی شاعر را مشاهده می‌کنیم. آرایه‌هایی مانند مراعات النظیر، تقابل، تضاد و واج‌آرایی را در حد اعتدال‌ در سه قسمت کلی این سوگ‌سروده می‌بینیم که اغلب، بیت شبکه درهم تنید‌ه‌ای برای به تصویر‌ کشیدن طبیعت و بهار– در بخش تغزل- و تجسم فضای کربلا و اوصاف تنی چند از خاندان امام حسین(ع) در تنه اصلی قصیده است.
از ویژگی‌های بلاغی‌ که در ایجاد برجستگی‌های تصویر نقشی مهم ایفا می‌کنند، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
نگاهی درون‌متنی به ساختار زیباشناختی و تصویرساز نخستین شعر عاشورایی 

تجلی قرآن و حدیث در بلاغت تصویر که یکی از نمونه‌های برجسته بلاغت تصویر شعر کسایی به شمار می‌آید، تجلی و تاثیر قرآن و حدیث در این سوگنامه است.

از سوی دیگر با نگاهی جزیی‌نگر به ساختار این سوگنامه در شکل برونی و درونی به وضوح هنرنمایی کسایی را در این قصیده خواهیم دید. با یک بار خوانش این قصیده، نخست متوجه برجستگی آوایی ابیات آن خواهیم شد که حاصل فزونی برخی از مصوت‌ها و صامت‌ها است. با بررسی که در میزان بسامد برخی از اجزای آوایی قصیده انجام دادیم، متوجه کثرت تکرار سه جزء گشتیم، نخست؛ مصوت‌های بلند آ، ای، او و سپس دو صامت م و ب، که حروفی لب‌پیوندی و توصیلی است و در نشان دادن ناله و زاری سراینده این سوگنامه کارا افتاده و متاثّر از درد و اندوه کسایی است.

اولین شعر عاشورایی ایران:
«باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا

آمد نسیمم سنبل، با مشک و با قرنفل

آورد نامه گل باد صبا به صهبا

دست از جهان بشویم عز و شرف نجویم

مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا

میراث مصطفی را فرزند مرتضی را

مقتول کربلا را تازه کنم تولا

آن نازش محمد پیغمبر مؤبد

آن سید ممجد شمع و چراغ دنیا

آن میر سر بریده در خاک خوابنیده

از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا

تنها و دل‌شکسته بر خویشتن گرسته

از خان‌و‌مان گسسته و ز اهل‌بیت آبا

از شهر خویش رانده وز ملک برفشانده

مولی ذلیل مانده بر تخت ملک مولی

مجروح خیره گشته ایام تیره گشته

بدخواه چیره گشته بی‌رحم و بی‌محابا

بی‌شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر

لشکر زده برو بر، چون حاجیان بطحا

آن کور بسته مطرد بی‌طوع گشته مرتد

بر عترت محمد چون ترک غز و یغما

صفین و بدر و خندق، حجت گرفته با حق

خیل یزید احمق یک یک به خونش کوشا

پاکیزه آل‌یاسین گمراه و زار و مسکین

و ان کینه‌های پیشین آن روز گشته پیدا

آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد ویحک

کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا

بیچاره شهربانو مصقول کرده زانو

بیجاده گشته لؤلؤ بر درد ناشکیبا

مؤمن چنین تمنّی هرگز کند؟ نگو، نی!

چونین نکرد مانی، نه هیچ گبر و ترسا

آن بی‌وفا و غافل، غرّه شده به باطل

ابلیس‌وار و جاهل، کرده به کفر مبدا

رفت و گذاشت گیهان، دید آن بزرگ برهان

وین رازهای پنهان پیدا کنند فردا

تخم جهان بی‌بر این است و زین فزون‌تر

کهتر عدوی مهتر نادان عدوی دانا

بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی

گر هم بر این بپایی بی‌خار گشت خرما

مؤمن درم پذیرد تا شمع دین بمیرد

ترسا به زر بگیرد، سمّ خر مسیحا

تا زنده‌ای چنین کن دل‌های ما حزین کن

پیوسته آفرین کن بر اهل‌بیت زهرا»

captcha