صاحب نظريه «رؤياهای رسولانه» دچار خطای هرمنوتيکی است
کد خبر: 3524759
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱
بیژن عبدالکريمی:

صاحب نظريه «رؤياهای رسولانه» دچار خطای هرمنوتيکی است

گروه انديشه: بیژن عبدالکریمی در نشست «تأملاتی انتقادی بر نظريه رؤياهای رسولانه از منظر پديدارشناختی»، ضمن نقد دیدگاه سروش، اظهار کرد: صاحب نظريه رؤياهای رسولانه دچار خطای هرمنوتيکی است.

به گزارش خبرگزاری بين‌المللی قرآن‌ (ايکنا)، نشست «تأملاتی انتقادی بر نظريه رؤياهای رسولانه از منظر پديدارشناختی» از سلسله نشست‌های تحليل رؤياهای رسولانه با حضور بيژن عبدالکريمی، عضو هيئت علمی دانشگاه آزاد در باشگاه انديشه برگزار شد.
عبدالکريمی در ابتدا با اشاره به پيشينه طرح نظريه «محمد(ص): راوي رؤياهای رسولانه» از سوی عبدالکريم سروش درباره ضرورت بحث از مقوله وحی، گفت: مقوله وحی يک مقوله اساسی است؛ زيرا انسان موجودی تاريخی است و مراد از تاريخی بودن نحوه هستی‌ تاريخی است که در گذشته، حال و آينده انسان وجود دارد. مقوله وحی هسته مرکزی سنت تاريخی سامی ـ يهودی را شکل می‌دهد و مفاهيمی همچون: رسالت، بعثت، علم الهی و حق الله دارای جايگاه محوری در آن است.
وی ادامه داد: اگر نتوان مبانی متافيزيکی شايسته‌ای برای وحی در نظر گرفت و نتوان آن را مورد بازتفسير قرار داد، وحی ديگر اثرگذار نخواهد بود و به صورت افسانه‌ای باقی خواهد ماند. بنابراين، نيازمند يک شيفت پاراديمی برای تفسير مقولات بنيادين سنت تاريخی خود از جمله مقولات وحی، بعثت و متن مقدس هستيم تا بتوانيم اين مقولات را در حيات و افق جديدی طرح کنيم و آن را از بحران سکولاريزم و نيهیليسم نجات دهيم.
عضو هيئت علمی دانشگاه آزاد ضمن طرح اين سؤال که چرا سروش نظريه رؤياهای رسولانه را مطرح کرد، تصريح کرد: ضرورت بازفهمی مقوله وحی برای عقلانيت جديد باعث شد که سروش نظريه رؤياهای رسولانه را مطرح کند. سروش می‌گويد: بر اساس نظريه «رؤيا بودن وحی» می‌توان به‌‌ همان شيفت پارادايمی و تغيير الگوی بنيادی در عالم اسلام دست يافت: «رفتن از تفسير به تعبير، مستلزم يک شيفت پارادايمی و يک تغيير الگوي بنيادین است.»


عبدالکريمی با اشاره به روش بحث خود که تئوريکی نيست بيان کرد: به دنبال آن نيستم که با استناد به برخی از اعتقادات در سنت تاريخی مانند اعتقاد پيشينی به الهی بودن متون مقدس يا استناد به برخی از آيات و روايات از قدسی بودن آنها دفاع کنم.
وی افزود: بسياری از نقدها به نظريه رؤياهای رسولانه از منظر تئوريکی است مانند اين مفروضات که «همه علوم در متن مقدس آمده است»، «در آيات متن مقدس بسياری از دستاوردهای علمی جديد پيش‌بينی شده است»، «‌خالق طبيعت»‌‌ همان نازل‌کننده «شريعت» است، و نظم حيرت‌آور عددی در الفاظ و حروف قرآن، که عمدتاً مرهون ابزار کامپيوتری و امکان جستجو در متن ديجيتالی اين کتاب است، حقايق شگفت‌آور و انکار‌ناپذيری را آشکار کرده است که مطلقاً نمی‌توان آن را با «نظريه رؤياپنداری» قرآن توضيح داد.»
وی در تأييد دکتر سروش گفت: برخلاف اصحاب تفکر تئولوژيک، دکتر سروش به درستی دريافته‌اند که ديگر نمی‌توان بر اساس نظام‌های متافيزيکی، تئولوژيک و زبانی گذشتگان که بسياري از مؤلفه‌های آن‌ها، همچون اعتقاد به وجود عالم مثال، وجود صور، وجود صور برزخی و اعتقاد به وجود حس و ادراک دريافت‌کننده صور مثالی و خيالی در روزگار ما بی‌اعتبار گشته‌اند، به دفاع از مقوله وحی پرداخت.
10 محور نظريه رؤياهای رسولانه
عبدالکريمی به ديدگاه‌ سروش در 10 محور اشاره کرد و گفت: نخستين محور آن است که وحی امری انسانی و نه الهی و حاصل ضمير، جان و تجربه نبوی و نه سخن خداوند است. دکتر سروش می‌گويد: «زبان قرآن، انسانی و بشری است، و قرآن مستقيماً و بی‌واسطه، تأليف و تجربه و جوشش و رويش جان محمد‌(ص) و زبان و بيان اوست». «گفته‌ايم که آن دستاوردهای کلان [قرآن] به زبان عربی و عرفی و بشری… از منبع ضمير پيامبر برخاسته‌اند،… يعنی خدا سخن نگفت و کتاب ننوشت، بل انسانی تاريخی به جای او سخن گفت و کتاب نوشت و سخنش‌‌ همان سخن او بود.» لذا وحی‌‌ همان تجربه نبوی است.»
وی ادامه داد: دومين محور این است که وحی مقوله‌ای انسانی و تاريخی است، به اين معنا که مضمون و محتوای وحی يا متون مقدس از شرايط روحی و احوالات شخصی نبی و شاخصه‌های فرهنگی و شرايط اقليمی و تاريخی روزگار خود تأثير پذيرفته است. به اعتقاد سروش در مقوله وحی يا متون مقدس «حتی در مقام تکوّن هم، احوال شخصی و صور ذهنی و حوادث محيطی و وضع جغرافيايی و زيست قبائلی پيامبر، صورت‌بخش تجارب او بوده‌اند». «خدا سخن نگفت و کتاب ننوشت، بلکه انسانی تاريخی به جای او سخن گفت و کتاب نوشت و سخنش،‌‌ همان سخن او بود». «قرآن مستقيماً و بی‌واسطه، تأليف و تجربه و جوشش و رويش جان محمد‌(ص) و زبان و بيان اوست، محمدی که تاريخی است و در صراط تکامل است.»
اين استاد دانشگاه تصريح کرد: محور سوم آن است که نبی نيوشای ندای الهی نيست، نبی چيزی از خداوند نشنيده است بلکه «صرفاً گزارش‌گر رؤياهايی است که در خواب ديده است.» چهارمين محور آن است که، متون مقدسی چون قرآن «خواب‌نامه‌ای» بيش نيست. سروش می‌گويد: «پس زبان قرآن، زبانِ بيداری نيست، بلکه زبانِ خواب و رمزآلود است.»  پنجمين محور اینکه رؤياهای رسولانه حاصل قوه خيال نبی است. از نظر صاحب نظريه رؤياهای رسولانه «پيامبر يک تخيل قوی داشت.»
وی در ادامه افزود: محور ششم آن است که به جای صحبت از تفسير متون مقدس بايد از خواب‌گزاری صحبت کرد. اين همان شيفت پاراديمی و تغيير الگوی بنيادينی است که واضع نظريه رؤياهای رسولانه به آن مباهات می‌کنند. از نظر دکتر سروش، «کليه شارحان و مفسران در ۱۴ قرن گذشته به خطا رفته و اشارات رؤيا را به جای تأويل، با کلام بيداری فهم و تفسير کرده‌اند ... از طريق خواب‌گزاری راحت‌تر می‌توان معضلات و استعارات را حل کرد تا با تکيه بر راه‌حل‌های کلامی و فلسفی.»
عبدالکريمی بيان کرد: در محور هفتم بايد گفت که بر اساس رأی صاحب نظريه رؤياهای رسولانه رؤيا مدخلی برای ورود به «عالم ديگر» است. بر اساس محور هشتم از نظر دکتر سروش، مؤمنان به نبی اگر وحی پيامبر را حجت می‌دانند، پس بايد رؤياهای وی را نيز حجت برشمارند. در محور نهم آمده است که چرا مؤمنان قرآن را کتاب خداوند و آسماني تلقی می‌کنند؟ سروش می‌گويد همان‌طور که به هر دليلی پذيرفته‌ايد اين کتاب مقدس است به همان شيوه هم بپذيريد که خواب‌های نبی هم حجت است. و نهايتا در دهمين محور از نظر دکتر سروش علومی که در خواب‌گزاری رؤياهای رسولانه کارايی دارند عبارتند از: الف. تاريخ ب. آنتروپولوژی ج. روان‌کاوی.


خطر انسانی دانستن وحی

عبدالکريمی در بخش ديگری از سخنانش به همسويی‌هايش با دکتر سروش پرداخت و گفت: من هم به بازتفسيری سنت، ضرروت شيفت پاراديمی و انسانی بودن مقوله وحی اعتقاد دارم.
وی در ادامه افزود: انسانی تلقی کردن وحی يک نقطه عزيمتی در راستای بازتفسيری مؤلفه‌های بنيادين سنت تاريخي ما برای احياي روح آن متناسب با زيست ـ جهان کنونی است، ولي خطر آن جايی است که اگر مقوله وحی را انسانی بدانيم قدسی و فرابشری بودن آن کاملا مضمحل می‌گردد و امور قدسی به امور عرفی تبديل می‌شوند.
عبدالکريمی تصريح کرد: در انديشه سروش وحی به تمامی انسانی و تاريخی می‌شود و به هيچ وجه غير تاريخی باقی نمی‌ماند. سروش در کتاب بسط تجربه نبوی شخصيت نبی را تاريخی می‌داند ولی درک عميقی از تفکر تاريخی ندارد؛ چون در واقع وی اين طور می‌فهمد که قرآن «حاصل احوال شخصی و صور ذهنی و حوادث محيطی و وضع جغرافيايی و زيست قبائلی پيامبر و صورت‌بخش تجارب او بوده‌اند.»
اين استاد دانشگاه سؤالش را از سروش اين‌گونه پرسيد: آيا مراد از تاريخی بودن نبی صرفاً منحصر به تأثير همين عوامل، يعني «احوال شخصی و صور ذهنی و حوادث محيطی و وضع جغرافيايی و زيست قبائلی پيامبر» در تجربه نبوی می‌شود؟ يا آيا بايد درک عميق‌تری از معنا و مفهوم «حيث تاريخی» داشت؟ به بيان ساده‌تر، آيا نبايد پذيرفت تجربه نبوی و مفاد متون مقدس، به دليل‌‌ همان تاريخی بودنشان با افق تاريخی زبان پيامبر ارتباط دارند؟ صحبت بر سر اين نيست که انجيل فقط با زندگی شخص مسيح ارتباط دارد بلکه مسئله آن است که نظريه‌ای که در انجيل وجود دارد نمی‌تواند خارج از هيئت بطلميوسی باشد و اساسا نمی‌تواند خارج از افق زمان خودش صحبت کند.
عبدالکريمی سؤال ديگری که مطرح کرد این بود که آيا شخصيت‌هايی چون عيسی، ابراهيم و محمد(ص) هستند که سبب انسان بودن‌شان تاريخی هستند يا همه انسان‌ها تاريخی‌اند؟ آيا فقط پيامبر تاريخی است يا ارسطو، هگل دکارت و کانت هم تاريخی‌اند؟
خطای هرمنوتيکی در طرح رؤياهای رسولانه
اين استاد دانشگاه ادامه داد: اگر بگوئيم که پيامبر در افق تاريخی خودش بوده است و مفسران دوره جديد هم در افق تاريخی خودشان هستند، سؤال اين است که با اين مقولات، متفکرينی که در افق تاريخی ديگری می‌انديشند، آيا می‌توانند به فهم پيامبری بپردازند که در افق تاريخی ديگری می‌انديشيده است؟ چنين چيزی خطای هرمنوتيک است. سؤال دیگر اینکه آيا فقط پيامبر موجودی تاريخی است و هگل، کانت و دکارت موجوداتی فراتاريخی‌اند؟ و در نتيجه بايد به سوی فهم متون مقدسی برويم که در افق تاريخی ديگری بوده است. سؤال آن است که آيا خواننده به طور عام و دکتر سروش به طور خاص حق دارد که با مقولات تاريخی روزگار خودش به فهم متن مقدسی بپردازند که متعلق به تاريخ ديگری است؟
عبدالکريمی در پايان گفت: نظريه رؤياهای رسولانه دکتر سروش حاصل عدم توجه به تاريخی بودن معنا و خوانش و عدم عنايت به مانع هرمنوتيکی از جمله ترجمه‌ناپذيری پارادايم متون مقدس به پارادايم عقلانيت مدرن است.
گزارش تصويری اين نشست را اينجا ببینید.
captcha