قصه‌های خوب از نویسنده خوب/ نویسنده‌ای که خادم‌القرآن شد
کد خبر: 3616761
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۸
به یاد پدر ادبیات کودک ایران/

قصه‌های خوب از نویسنده خوب/ نویسنده‌ای که خادم‌القرآن شد

گروه ادب: مهدی آذریزدی به دلیل شرایط خانواده‌اش نتوانست به مدرسه برود، اما این مانع نشد که درس نخواند و با همه توان خود دست به نگارش آثاری مانند «قصه‌های قرآن» زد و خادم‌القرآن شد.

هجدهم تیرماه، روز ملی ادبیات کودک و نوجوان است، روزی که به نام مهدی آذریزدی، مردی ادیب از دیار یزد نام‌گذاری شده است، در تقویم جهانی نیز با نام‌گذاری دوم آوریل (14 فروردین) به عنوان روز جهانی کتاب کودک به این موضوع مهم توجه شده است. 
زنده‌یاد آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران می‌دانند، در مجموع بیش از 20 عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است. یکی از این آثار، مجموعه «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» است. وی در راستای نگارش این مجموعه، به قصه‌های قرآن پرداخت و اثری شاخص پدید آورد. این مجموعه باعث شد باب تازه‌ای در پرداختن به قصه‌های قرآنی باز شود، در حالی که پیش از این چندان مورد توجه نبود. 
با نام‌گذاری این روز به نام ادبیات کودک و نوجوان، جایگاه مخاطبان کودک و نوجوان در عرصه کتاب و نشر به رسمیت شناخته شد تا هویت فردی و اجتماعی آنها در جایگاه مخاطبی هوشمند مورد توجه قرار گیرد. این روز ارج نهادن به تلاش پدیدآورندگانی است که نوشتن برای کودکان و نوجوانان را کاری بزرگ می‌دانند و اندیشه و فکر کودکان را با نوشته‌های خود، شکل می‌دهند تا بتوانند آینده خود و جامعه‌شان را بسازند.
مقام معظم رهبری در سال 1386 در جلسه‌ای از تلاش‌های مهدی آذریزدی برای احیای فرهنگ کتابخوانی در بین کودکان تشکر کردند و گفتند؛ «الان اطلاع دادند ایشان در این جلسه نشسته‌اند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیماری زحمت کشیده‌اند و آمده‌اند. من چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی دیدم که از ایشان تجلیل کرده بودند. من با اینکه وقتم هم کم است، از وقتی تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان دارد تجلیل می‌شود، پای آن برنامه نشستم، صحبت‌های خود ایشان را هم گوش کردم. ایشان در آنجا می‌گفتند که در طول آن سال‌های پیش از انقلاب هیچ‌کس کمترین تشکری، تقدیری از این مرد زحمت‌کش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکته‌ای در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک وقتی به ایشان بگویم، فکر می‌کردم دیگر امکان ندارد و عملی نیست؛ کجا حالا ما آقای آذر یزدی را زیارت کنیم! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند.
آن نکته این است که من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد می‌دانم. آن وقتی که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آن وقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» - من رفتم تورق کردم. بچه‌های ما داشتند به دوران مُراهقی - یعنی نزدیکی به بلوغ – می‌رسیدند، دوره هم دوره طاغوت بود و همه عوامل در جهت گمراه‌سازی ذهن و دل جوان حرکت می‌کرد. من دلم می‌خواست چیزی باشد که جوان‌های ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلی بود. بنده فهرست پیشنهادی کتاب می‌نوشتم و بین جوان‌های دانشجو و دانش‌آموزهای سطوح بالای دبیرستان‌ها پخش می‌شد، اما برای بچه‌های کوچک، دست‌مان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش می‌گردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آن وقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمی‌دانم، یادم نیست - درآمد؛ به‌تدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و برای فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. خواستم این حق‌شناسی را من به نوبه خود کرده باشم.»
مهدی آذریزدی، در سال 1300 خورشیدی در روستای خرمشاه در حومه یزد چشم به جهان گشود و در  18 تیرماه سال 1388 در سن 88 سالگی در بيمارستان آتيه تهران درگذشت و 21 تيرماه پس از تشييع از مسجد حظيره، در حسينيه خرمشاه یزد در نزديكي محل زندگي‌اش به خاک سپرده شد. 
وی از هشت سالگی همراه پدرش در زمین رعیتی کار می‌کرد. 20 ساله که شد از کار بنایی به کار در کارگاه جوراب بافی یزد رفت. پس از آنکه صاحب کارگاه جوراب بافی تصمیم به تاسیس دومین کتابفروشی شهر یزد گرفت، او را از میان شاگردان کارگاه به کتاب‌فروشی منتقل کرد. کار در کتابفروشی زمینه آشنایی او با اهالی شعر و ادب را فراهم کرد تا آنجا که مهدی تصمیم گرفت به تهران بیاید و با معرفی همشهری خود حسین مکی در چاپخانه حاج محمدعلی علمی واقع در خیابان ناصرخسرو مشغول به کار شد. 
 سال 1335 بود که خواندن قصه‌ای از انوار سهیلی در چاپخانه، توجه مهدی آذریزدی را به خود جلب کرد و وی به فکر ساده‌نویسی قصه افتاد تا مناسب کودکان باشد. این ایده، زمینه‌ساز خلق جلد نخست کتاب «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» شد. قصه‌ای که بسیاری از ما خوانده و با آن خاطره داریم. آذریزدی، هیچ وقت ازدواج نکرد و به کار دولتی هم مشغول نشد. اما علاوه بر نویسندگی به امور ویرایش و فهرست اعلام‌نویسی پرداخت. این نویسنده کودک و نوجوان، مدتی پیش از مرگش گفته بود که نوشته‌های دیگری هم دارد که به دلیل عدم صدور مجوز انتشار از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انگیزه تکمیل‌شان را از دست داده و آنها را ناتمام گذاشته است. 
آذر یزدی از سال 1336 نوشتن برای داستان‌های گوناگون برای کودکان را آغاز کرد. وی سبک ویژه‌ای در نگارش داستان‌هایش داشت، به طوری که توانست در زمره نویسندگان شاخص قرار گیرد. وی توانست پنج اثر در مجموعه «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» و پنج اثر کوچک‌تر در مجموعه «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن» را منتشر کند. یکی از مجموعه داستان‌های وی برنده جایزه یونسکو در ایران و دیگری، برنده عنوان کتاب برگزیده سال از طرف شورای کتاب کودک شده و در سال 1379 به سبب نگاشتن داستان‌های قرآنی و دینی، به عنوان خادم قرآن شناخته شد.
آذریزدی بزرگترین لذت زندگی را کتاب خواندن می‌دانست، اما تا 18 سالگی خواندن را هم بلد نبود و هیچ گاه به مدرسه نرفت، اما خواندن و نوشتن را به شیوه سنتی فراگرفت و می‌گفت: «هراسم از اين است كه عمرم به ‌پايان برسد و حسرت كتاب‌های نخوانده را با خود به ‌همراه داشته باشم». همچنین عنوان می‌کرد؛ سرم را كه توی كتاب می‌كنم، مثل يک آدم مست، دنيا روی سرم خراب می‌شود. اين تنها لذتی است كه می‌شناسم.
«قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»، «قصه‌های کلیله و دمنه»، «قصه‌های مرزبان‌نامه»، «سندبادنامه و قابوس‌نامه»، «قصه‌های مثنوی مولوی»، «قصه‌های قرآن»، «قصه‌های شیخ عطار»، «قصه‌های گلستان و ملستان» و «قصه‌های چهارده معصوم(ع)» از جمله آثار وی است. نخستین جلد «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را شب‌ها در حالی نوشت که در یک اتاق دو در سه متری زیر شیروانی، با یک لامپ نمره ده دیوارکوب زندگی می‌کرد.
روحش شاد و یادش گرامی
captcha