به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در آغاز این نشست بخشی از پیام حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی توسط حسن بلخاری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران قرائت شد. در بخش از این پیام آمده است: علامه طباطبائی از سرمایههای فکری جهان اسلام هستند. ایشان در کمال وارستگی به متعالیترین ارزشهای انسانی نایل شدند. این مرد به تنهائی و با زهد، تقوا، گفتار و عملش به تنهایی میراث گرانقدری از فلسفه حکمت واخلاق را به یادگار گذاشته است.
در بخش دیگری از این پیام آمده است: مطالب قرآنی او تنها جلوهای از اوست. دستاوردهای نظری ایشان در عرصه اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. رهاوردهای این دانشمند نستوه برای امروز ما توشهای پربار است. ایشان با پروراندن شاگردانشان کاری مهم مانند شهید بهشتی، شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در ترسیم مبانی نظری نظام ایفا کرده است.
علامه مصداقی از لحافظون
بر اساس این گزارش، پس از قرائت پیام ریاست جمهوری، حسن بلخاری به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی با بیان اینکه آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ: بى ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود»(حجر، 15) حاوی نکته فوقالعاده ارجمندی است، گفت: در این آیه قرآن نیامده و ذکر آمده است، چون قرآن از جنس قرائت است و اینجا چون بحث حفظ است، ذکر مناسبت بیشتری دارد با حفظ تا قرائت، چون ذکر با حفظ نسبت عظیمتری دارد. همچنین جزء مهمترین عوامل حفظ قرآن، مفسرانی پاک نهاد با اتصال به حضرت شهودند که حافظ حقیقی قرآن باشند. ایشان میتوانند آن را از تحریف مواضع قرآن باز دارند.
وی تصریح کرد: حکمت متعالیه ابتدا روح را تطهیر کرده، سپس مفسر متن را تفسیر میکند، بنده در مقالهای علامه را از مصادیق لحافظون معرفی کردهام. خداوند در هر زمان افرادی را مستند به اشراق بر میگزیند تا فهم قرآن را حفظ کنند. قرآن در ذات خود غیرقابل تحریف است اما فهم قرآن میتواند تحریف شود و وجود کسانی مانند علامه و معیاری مانند المیزان است که میتواند مانع تحریف فهم قرآن باشد.
قرآن معیار همه روایات است
در ادامه پیام تصویری آیتالله جوادیآملی پخش شد. ایشان در آغاز این پیام گفت: مقدم شما اساتید و نخبگان علمی و فرهنگی را گرامی و از برگزارکنندگان حق شناسی میکنیم. از ذات اقدس اله برای همه شما خیر دنیا و آخرت را مسئلت دارم. گرچه مفاخر ما در هر رشتهای حرفی دارند لکن خصیصه علامه طباطبائی این بود که او فرزند فراوردههای خود است و علمش بیش از آنکه از اساتید باشد، از درونش جوشیده است.
جوادیآملی افزود: وراثتهای ما فرق جوهری دارد. انسانی که به مقام فنا راه یافت از علم الوراثه سهم میبرد، او بیشتر از علم الدراسه از علم الوراثه استفاده کرده است. اساتید او هرگز به این شکوه نبودهاند. او شاگرد اخلاص و توحید خود بود.
وی ادامه داد: او گاهی تبیین وحی کرد، گاهی تبیین عقل و عقل وحیانی به بارگاه وحیشناسی رسیده و ولایت امامت را در ضمن توحید ثابت میکند. عقلی که تنها کارگاه حس است، نه عقل را میشناسد و نه وحی را. حس بدون تجرید عقلی ممکن نیست.
وی تصریح کرد: علامه وقتی وارد حوزه شدند و روایات را دیدند با توجه به اینکه گفته میشود تحریف به قرآن را ندارد اما در روایات جعل راه دارد، در همه روایات قرآن را میزان اعتبار ارائه کردند، هم در روایات به تنهائی و هم در صورت تعارض دو روایات. مرحوم علامه طباطبائی برای اینکه قرآن و عترت را که دو منبع دین اند مصفا و شکوفا شدن عرضه کند، المیزان را نوشتند، ایشان ثابت کردند قرآن کلام خداست، معجزه است، آورنده آن معصوم است و مطالب قرآن را با ارجاع آن به خود قرآن میتوان فهمید و در اینها نیازی به روایات نیست، اما در برخی از آیات ما را به معصومین ارجاع میدهد. عترت همراه قرآن است و قبل از مراجعه به روایات مطرح میشود و بدون توسل به چیزی باید به قرآن تمسک کرد. او محدوده میزان بودن قرآن را مشخص کرد و عنوان کرد که در بخش دیگر «موزون» را باید از روایات گرفت.
وی در پایان تصریح کرد: علامه این قدرت را داشت که سوال را از جغرافیا، تاریخ، علم، فلسفه و ... تلقی کند و پاسخ میداد. او تجربه را با تجرید همراه کرد و به مسائل مختلف پرداخت.
علامه کلید تعارض سنت و تجدد
در ادامه این مراسم، سلیمی با بیان اینکه امروز در شرایطی خاص هستیم، گفت: علوم انسانی در جامعه ما مانند انسانی است که از جامعه سنتی به جامعه مدرن میآید. بسیاری از اساتید از شرایط سنتی به شرایط جهانی جدید وارد میشود، دو دغدغه وجود دارد، قواعد زیستن در جهان جدید و تثبیت هویت و خودبودن خود در این جهان. بسیاری از دانشمندان علوم انسانی یکی از این دو را انتخاب میکنند. برخی خود را در شرایط مدرن متوقف میکنند و برخی در سنت میمانند، اما هستند کسانی که با فهم غرب به دنبال یافتن فهم خود هستند تا عقلانیت مستقل خود را داشته باشند.
وی افزود: چگونه میتوانیم غرب را بشناسیم و هم هویت مستقل خود را داشته باشیم. علامه کلیدهایی به ما میدهد تا هم اندیشه را بارور کنیم و هم هویت خود را حفظ کنیم.
سلیمی تصریح کرد: یکی از کلیدهای علامه مجوز استفاده از علوم تجربی است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان کلیدی میدهد. وی می گوید عقلانیت الهی در تمام عالم خلقت جاری است. آیات الهی در جهان جاری است و اگر به هر وسیلهای این آیات را بشناسیم به علم الهی و مشروع دست یافتهایم. تقریر آیتالله جوادیآملی این برداشت را تایید میکند.
وی تصریح کرد: نکته دوم تصریح علامه بر امکان فهم مطابق با واقع است. ایشان در واقعگرایی بنیاد تفکر است و به تعبیر خوشان رئالیسم اسلامی، هم عالم واقع را میپذیرد و هم آن را در ذیل اندیشه دینی جای میدهد.
سلیمی در پایان گفت: با اندیشه علامه تضاد انسان جدید حل نمیشود، انسان از نظر علامه با هر ابزاری آیات خود را در جهان میشناسد ودرذیل اندیشه فراختر دینی قرار میدهد. امیدوارم سال آینده این مراسم را با همکاری یونسکو در فرانسه برگزار کنیم. زیرا جهان تشنه گنجینه فکری علامه است.
علامه غایت حکمت را اخلاق میداند
در ادامه احمدی با بیان اینکه یاد علامه حیات بخش است، گفت: اولین بار که چشمم به جمال مرحوم علامه افتاد، چشمان پرنور و پرتابش و پیشانی بلند و بازشان و مهمتر از همه اخلاق ایشان مرا به خود جذب کرد.
وی ادامه داد: در جلسات فلسفه با آیتالله جوادیآملی، آیتالله حسنزاده، آیتالله امینی و شیخ یحیی انصاری و چند فرد دیگر درس اسفار را به صورت سه جلسه در دو هفته داشتیم. این جلسات حیات بخش بود. خلق ایشان هنوز جلوی چشم بنده است. ما فلسفه ملاصدرا ابن سینا، الهیات شفا و قسمتهایی از اسفار تا معاد را در خدمت ایشان بودیم. یک بار عرض کردم مراد از این همه تفکر استدلالی چیست؟ فرمودند برای این است که اخلاق انسان خوب شود و با خدا ارتباط برقرار کند و الا این همه فلسفه آخرش میخواهد چه بشود و آیا فلسفه و حکمت به تنهایی هنر و فن نیست؟ اخلاق و پیوند با خدا برای آدم میماند. در آخر عمرش وقتی از ایشان توصیهای میخواستند میگفت: « فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ: پس مرا ياد كنيد [تا] شما را ياد كنم»(بقره، 152) آیتالله بهجت نیزدر اواخر عمرشان به یاد خدا توصیه میکردند.
وی با بیان اینکه الله یعنی جامع جمیع صفات کمال، گفت: تقرب به خدا یعنی اخلاقی شدن. ایشان معتقد بودند سه مسلک اخلاق وجود دارد، مکتبی که از ارسطو شروع شد و اخلاقی عرفی را شامل میشود. الان در غرب همین اخلاق است. تاجایی که میتوانیم به هم کمک کنیم. اصل اساسی اخلاق در این معنا این است که آنچه را که برای خود میپسندم را برای دیگران بپسندم. این تعبیر در تعابیر روایی ما، نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) و بیانات حضرت عیسی(ع) آمده است. اگر ما بتوانیم چنین اصلی را در جامعه تعمیم دهیم، جامعه اخلاقی خواهد شد.
احمدی تصریح کرد: اخلاق عرفی خیلی بحث دینی در خود ندارد، بیخدا هم میتواند چنین زندگی کند که بد هم نیست. اخلاق دیگری که مرحوم علامه مطرح میکند، اخلاق با رنگ دینی است، همین که عامه ما آن را دارند انجام میدهد علامه مسلک سومی را هم ذکر میکند به نام اخلاق توحیدی که که مختص به اسلام است که بر اساس این آیه « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ: [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم»(بقره، 156) است. این آیه یعنی هم خدا و هم معاد. اصل دین یعنی ما مال خداییم و به سوی خدا بر میگردیم. این اخلاق، اخلاق توحیدی است و هر کاری که انجام میدهی باید یادت باشد که به خدا رجوع خواهی کرد. علامه میفرمود موحد هیچ کاری نمیکند جز برای خدا.