به گزارش ایکنا؛ نشست «دام فقر؛ در جستوجوی راه رهایی» عصر یکشنبه ششم آبان ماه با حضور کارشناسان اجتماعی از جمله احمد میدری، رضا امیدی، سارا شریعتی، سعید مدنی و با حضور بسیاری از علاقهمندان و دانشگاهیان در تالار «ابن خلدون» دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
سعید مدنی، جامعهشناس، در ابتدای این جلسه درباره ماهیت فقر و ضرورت مبارزه با آن به مطالبی اشاره کرد و گفت: به عنوان مقدمه به بیان ضرورت مبارزه با فقر میپردازم. این آیه «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ» (بقره، 268) در واقع در چند کلمه به خوبی نشان میدهد که چرا باید با فقر مبارزه کرد؟ بر مبنای این آیه، فقر و زشتی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و هر رویکردی که توجیهکننده فقر باشد رویکردی شیطانی و غیرانسانی است. از این نظر میتوان گفت که مبارزه با فقر مسئلهای اخلاقی است و «آمارتیاسن» هم به آن اشاره کرده است. البته خواست برابری هم یک حق است و هم یک ضرورت انسانی. فقر مهم است چون پیوند خیلی نزدیکی با مشکلات اجتماعی دارد، قطعاً هر چه فقر در جامعه بیشتر باشد، گروه بیشتری از جامعه امکان دستیابی به فرصتهای خوب و اهداف را از دست میدهد. همچنین فقر با شورشهای اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد؛ شورشهای نان یا شورشهای مربوط به سیاستهای تعدیل اقتصادی این رابطه را به خوبی نشان میدهد.
وی افزود: سلامت جامعه هم ارتباط مستقیمی با فقر دارد. رویکرد غالب در حوزه علوم پزشکی هم بیش از یک دهه است که به تعیینکنندههای اجتماعی سلامت میپردازد، یعنی به جای اینکه در تحلیلها سرمایهگذاری بر جنبههای بالینی تأکید کند، بیان میدارد که بهبود وضع سلامت اجتماعی، اعم از سلامت جسمی و روانی، به بهتر شدن تعیینکنندههای اجتماعی منوط است؛ فقر و نابرابری از جمله مهمترین تعیینکنندههای اجتماعی هستند. در گزارش «عدالت برای قرنهای ما خوب است» بر این مسئله تأکید شده است. تحقیقات در ایران هم نشان میدهد 25 درصد از عوامل اثرگذار بر سلامت با عوامل پزشکی و بالینی و ...ارتباط دارد، 10 درصد ژنتیکی است اما 65 درصد به حوزههای اجتماعی مربوط است. کسی که فقیرتر است زودتر مریض میشود و زودتر فوت میکند. ضمن اینکه امید به زندگی و سلامت و آرامش کمتری هم دارد.
مدنی تصریح کرد: اینکه فقر چقدر با دموکراسی ارتباط دارد نیز موضوع دامنهداری است. اگر شاخصهای اقتصادی بهبود پیدا کند، امکان توسعه دموکراسی حتماً بیشتر میشود. اینکه آیا مردم با فقیرتر شدن به منظور ساقط کردن دولتهای نالایق و مستبد به شورش سوق داده میشوند، نکته مهمی است، اما اینکه آیا این شورشها به دموکراسی منجر میشود مهمتر و محل بحث است که البته شواهد ضد و نقیض زیادی هم دارد. قطعاً در جامعه فقیر امکان تحقق دموکراسی و دسترسی به آزادی محدودتر است.
وضعیت فقر در دنیا
این جامعهشناس کشورمان در ادامه گفت: فرایند جهانی شدن نیز با فقر ارتباط نزدیکی دارد و موجب شده است که آسیبپذیری در جوامع بیشتر شود و تابآوری کاهش یابد، به خصوص برای گروههای فقیر. جهانی شدن به نفع فقرا نبوده مثلاً بحران 2008 نشان داد که تعداد فقرای شاغل چقدر بالاست. در مجموع اگر بخواهیم تصویری از وضعیت فقر در سطح جهان ارائه بدهیم، میتوان گفت که 2.2 میلیارد نفر درگیر ابعاد چندگانه فقر هستند و حدود 12 درصد جمعیت جهان از گرسنگی دائم رنج میبرند. 1.2 میلیارد نفر که حدود 23 درصد جمعیت جهان است با درآمد روزانه کمتر از 1.25 دلار زندگی میکنند که با قیمت فعلی دلار در ایران حدوداً ماهی پانصدهزار تومان برای هر نفر و دو میلیون تومان برای یک خانواده چهارنفره میشود. نزدیک به 50 درصد جمعیت جهان روزانه فقط 2.5 دلار درآمد دارند.
تعاریف فقر
مدنی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: راجع به تعاریف کلاسیک فقر مطلق، مزمن و نسبی صحبتی نمیکنم. پژوهشی با عنوان «صدای فقرا در جهان» انجام شده است که وضعیت فقرا را از زبان خودشان را بیان میکند. پاسخ فقرا عموماً این موارد بوده است: عدم دسترسی به غذای کافی، وجود مشکل مسکن و سرپناه، وجود خستگی مفرط، روابط اجتماعی نامناسب مثل طرد و انزوا، احساس ناامنی، ترس و اضطراب، احساس بیقدرتی و خشم و ... به نظر من جمعبندی فقرا از مفهوم فقر مهم است. دفتر شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز گفته است: فقر یعنی عدم دسترسی به حقوق انسانی همچون تغذیه کافی، جلوگیری از شیوع بیماری، داشتن سرپناه کافی، داشتن تحصیلات اولیه، توانایی حضور در اجتماع بدون احساس شرمندگی، توانایی امرار و معاش، مشارکت در زندگی اجتماعی. در واقع اینها نشان میدهد فقر فقط منحصر به «فقر درآمدی» نیست. فقر درآمدی مسئلهای بسیار جدی است، اما مسائل دیگری هم که ذکر شد مهم است. بانک جهانی در گزارش سال 2005 فقر را گرسنگی، نداشتن سرپناه، بیماربودن، عدم توانایی مراجعه به پزشک، دسترسی نداشتن به مدرسه و ... تعریف کرده است.
این جامعهشناس در ادامه گفت: در قانون اساسی کشورمان بعد از انقلاب، بر ضرورت رفاه و تأمین نیازهای اساسی بارها تأکید شده است. اما با وجود این تأکیدها راه حلهای رفع فقر بعد از انقلاب منسجم و کارآمد نبوده است. قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی سال 82 برنامه خوبی بود که اجرا نشد. یکی از مشکلات این است که برنامههای کشور ما عارضهنگر هستند و سیاستگذاران فکر کردهاند به جای مبارزه با فقر، باید با فقرا برخورد کنند.
همچنین، مدنی در پایان از بنگاههای اقتصادی و تعاونیهایی که فاقد ناظر و نظارت هستند انتقاد کرد.
فقر سوژه سیاستگذاران ما نبوده است!
یاسر باقری، مدیر گروه مطالعات اجتماعی مؤسسه عالی پژوهش، دومین سخنران این نشست علمی بود. باقری درباره سیاستگذاریهای فقرزدایی اظهار کرد: اگر تاریخ سیاستگذاری بعد از انقلاب را مرور کنیم، میبینیم با وجود اینکه مدام در مورد مستضعفان صحبت انجام شده است، قانونی ملی در زمینه فقر وجود ندارد. فقط همان قانون رفاه سال 82 بود که آن هم بعداً نادیده گرفته شد. مهرماه 75 اولین بحثهای فقرزدایی در قالب لایحه دولت مطرح شد که ادامه پیدا کرد و بودجه 76 هم براساس آن لایحهای که هنوز نرسیده بود تنظیم شد. آن لایحه در نهایت بهمن 75 از دولت به مجلس آمد. نکته جالب توجه این است که این لایحه در مجلس ماند و بودجه 76 و 77 براساس آن تهیه شد، در حالی که هنوز قانون نشده بود و هیچ وقت هم نشد! در بهار 77 دولت لایحه را پس گرفت. در سال 79 بار دیگر رهبر انقلاب به فقر انذار دادند و مجلس به دولت فشار آورد که در مورد فقر چه برنامههایی دارد. دولت هم از تدوین لایحه خبر داد که این لایحه هیچ وقت به مجلس نرسید و توجیه این بود که در حال تدوین قانون جامع نظام فنی اجتماعی هستیم.
وی افزود: مواجهه سیاستگذاران با فقر چیست که مدام بر یک سری موارد تأکید میشود، اما تبدیل به قانون نمیشود و مواردی مطرح میشود که فقرزدایی تلقی نمیشود. اگر خوانشی از اشکال مختلفی که در مجالس مطرح شده است داشته باشیم، یک الگو مدام تکرار میشود و به شکل قابل توجهی در دورههای مختلف بعد از انقلاب قابل شناسایی است. برای مثال در فیزیک درباره سرما و گرما میگویند چیزی به نام سرما نداریم و آن چیزی که هست گرماست. سرما فقدان گرماست. بنابراین آن چیزی که محل مطالعه ترمودینامیک قرار میگیرد گرماست. از نظر سیاستگذاران نیز چیزی به نام فقر وجود ندارد. هر چیزی در فقر هست نبود امکانات است. به محض اینکه اسم فقر در مجلس آورده میشود گفته میشود که فلان جا یک سری امکانات داده شود. در چنین نگرشی فقر اساساً محل مطالعه سیاستگذار قرار نمیگیرد، بلکه امکانات مورد مطالعه قرار میگیرد! در نهایت هم چنین نگاهی منجر به تکهتکه شدن فهم عوامل فقر میشود و در مفاهیمی مثل امکانات دیده میشود. این تجزیه شدن و ناوجودی سوژه فقر در میدان سیاستگذاری ایران در دورههای مختلف تکرار میشود. در واقع کلمه فقر را به تنهایی از زبان سیاستگذاران نمیشنویم و عموماً میگویند: فقر و بیکاری، فقر و فساد و ... در نهایت منجر به نگاهی میشود که واکاوی فقر از آن بیرون نمیآید جز ارقام و اعداد. فقرا چه کسانی هستند و چه نیازهایی دارند؟ چه مسائلی منجر به فقر میشود؟ البته این نگرش محصول فرایندهای دیگری است که آگاهانه در ذهن سیاستگذاران شکل نگرفته است.
باقری تصریح کرد: نکته جالب این است که حتی نگاههای لیبرالیستی هم به فقر این گونه نیست. برای نمونه اینکه اگر بخواهیم در مورد مناطق محروم کاری کنیم، در مورد سلامت آن منطقه حرف زده میشود و پول زیادی صرف ماندگاری پزشکان در مناطق محروم میشود. این نوع نگرش منجر به شکلی از محرومداری میشود و با علل فقر و مسائلی که فقر و فقرا با آن درگیرند روبهرو نمیشوند گویی بحث فقط بر سر وجود منابع و امکانات است. آنچه معمولاً رخ میدهد جهتگیری به سمت سیاستهای جبرانی به جای سیاستهای فرابخشی تولیدکننده فقر است.
تعارض منافع و تولید فقر
در ادامه این برنامه احمد میدری، اقتصاددان و معاون رفاه وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، درباره «فقر و تعارض منافع» گفت: میتوانیم درباره این صحبت کنیم که چه عوامل فرهنگی و روانی موجب فقر شده است و برای کاهش این سطح از فقر چه اقداماتی میتوانیم انجام دهیم؟ روشهای مختلفی برای مبارزه با فقر عموماً مطرح میشود، مثلاً بعضی سعی میکنند از طریق تشکیل یک مؤسسه خیریه در کاهش فقر کمک کنند و بعضی هم معتقدند سیاستگذار در سطحی که قرار میگیرد، سیاستهایی را اعمال کند که منجر به کاهش فقر شود. با توجه به اینکه فکر میکنم جامعه و حاکمیت در نقطهای هستند که میتوانند تصمیماتی بگیرند و وضعیت موجود را تغییردهند، سطح تحلیل را بالا میبرم و بیان میکنم که چه کار میتوان انجام داد تا فقر کاهش یابد و با رفاه بیشتری روبهرو باشیم.
این اقتصاددان افزود: به نظرم فقر محصول تسلط منافع یک گروه بر گروههای دیگر است. چه در سطح جهان، چه در سطح کشور و شهر. در سطح جهانی تسلط منافع نظامیان و سرمایهداری مالی عامل اصلی فقر در جهان است. تجارت اسلحه و فروش تسلیحات با هیچ منطق حکومتداری شاید سازگار نباشد و خیلی از جنگهای دنیا تأمینکننده منافع نظامیان است. شاید حضور آمریکا در افغانستان با منطق اقتصادی کشور متخاصم زیاد قابل توجیه نباشد اما کسانی که در منطقه سالانه چهارهزار میلیارد دلار اسلحه میفروشند منافع متفاوتی دارند و به این ترتیب دچار خشونتهای بزرگ منطقهای میشویم. بعد از نظامیان، بانکداران بزرگترین عامل فقر در دنیا هستند، به ویژه در اواخر دهه 1980 که آزادسازی های مالی گسترده انجام شد. کمتر کشوری در دنیاست که سرمایهداری مالی در آنجا تعداد فقرا را افزایش نداده باشد. در آرژانتین و مکزیک بحرانهای مالی 30 تا 40 ناخالص داخلی را کاهش داده است. در بحران 1998 در کشورهای شرق آسیا شاهد بودیم کشورهایی که چند دهه نرخ رشد مستمر داشتند به دلیل خروج سرمایههای مالی از کشوری مثل کره جنوبی، اندونزی و مالزی ناگهان تولید ناخالص داخلیشان 20 تا 30 درصد سقوط کرد و اگر وامهای نجاتدهنده وجود نداشت، این کشورها برای چند دهه در دام آن فقر باقی میمانند. در ژاپن و آمریکا هم به دلیل نقل و انتقالات بزرگ سرمایه با سقوطهای اقتصادی روبهرو شدند و این سقوطها به افزایش فقر و نابرابری در دنیا منجر میشود. شاخصهای اقتصادی نشان میدهد که از ابتدای 1980 افزایش فقر در خیلی از کشورها به جز چین و هند، دو کشوری که نظام بانکی خود را کمتر با آزادسازیها مواجه کردند، رخ داده است.
معاون رفاه وزارت کار در ادامه تصریح کرد: در ایران هم تسلط منافع بخشی از گروهها باعث افزایش فقر شده است و تا زمانی که درکی از تحولات منافع در کشور نباشد، درک درستی از فقر هم نخواهیم داشت. در ایران چند عامل باعث افزایش فقر شده است. این عوامل شاید همیشه وجود داشته اما از زمانی افزایش یافته است، عواملی همچون منافع دستگاههای اجرایی و به طور کلی نظام بروکراسی. هر دستگاه اجرایی به علت منافع سازمانی دست به گسترش بیرویه میزند. شما به آموزش و پرورشی که با بودجههای بسیارمحدود اداره میشود نگاه کنید که چگونه در این دستگاه اجرایی تسلط منافع مختلف باعث ضرر و زیان به عموم مردم ایران شده است مثلاً مناطقی از تهران را میبینید که به ازای هر 35 دانشآموز یک نیروی آموزش و پرورش وجود دارد اما در منطقه 3 این نسبت پنج به یک میشود. یا اینکه ببینید با راهاندازی مدارس غیرانتفاعی گروه کوچکی از مدیران که میتوانند مدرسه غیرانتفاعی داشته باشند، تمام معادلات نظام آموزشی ایران را به دست گرفتهاند. در اینجا کمیت مهم نیست مهم این است که گروهی از انسجام بیشتری برخوردارند و میتوانند منافع خود را بر دیگری غلبه دهند. در بخش بهداشت هم پزشکان متخصص از پزشکان عمومی قدرت بیشتری دارند. پزشک عمومی باید درگاه درمان باشد و پیش از آن بهورزها این کار را انجام دهند، اما چون بهورزها و پرستارها در مقایسه با پزشکان عمومی و پزشکان عمومی هم در مقایسه با پزشکان متخصص قدرت کمتری دارند، با نظامی یکپارچه و کارآمد در سلامت مواجه نیستیم.
میدری یادآور شد: از سال 1379 قانون بانکداری خصوصی را تصویب کردیم. در کشورهای دیگر بانک مرکزی قدرت کنترل بخش خصوصی نظام مالی را داراست اما در کشور ما چطور؟ امروز با رکود فراگیر، سوداگری گسترده بخش مالی در بخشهای مختلف مسکن، ارزی و ... روبهروایم. اینها همگی محصول نظام بانکی است که میتواند از چتر نظارتی بانک مرکزی فرار کند. در بخش صنعتی هم اوضاع همین است. در بخش پتروشیمی مدیران بانفوذی وجود دارند که این افراد بدون لحاظ کردن منافع پایدار کشور، دست به تأسیس پتروشیمی در مناطق کمآب زدند. بنابراین یکی از عوامل اصلی که باعث نابرابری در ایران شده و به شدت به فقر دامن زده قدرت یک بخش در مقایسه با سایر بخشهاست.
وی اضافه کرد: نابرابری دیگر در قدرت که به نابرابری در درآمد و ثروت منجر شده است، نابرابریهای منطقهای است. بر شاخصهای زیادی در این زمینه کار شده است و میتوانیم به تفصیل نشان دهیم که چه نابرابریهای منطقهای در ایران وجود دارد. با وجود اینکه سالها از آمایش سرزمین صحبت شده است، اما هیچ وقت به آن سمت حرکت نکردهایم، به خاطر قدرتی که در کلانشهرها و پایتخت وجود دارد. پایتختنشینها میتوانند سرمایه کشور را در تهران انباشته کنند و با مکش سرمایه و نیروی انسانی از روستاها به سمت شهرها و در نهایت از شهرها به تهران مواجه هستیم.
میدری در پایان گفت: هزینه ای که شهرداری تهران به ازای هر فرد ساکن در تهران میپردازد چیزی حدود 2.5 برابر کلانشهری مثل اصفهان و 6 برابر یک شهر 300 هزارنفره است. از این شاخصها گرفته تا تعداد بیمارستانها، مدارس و ... به ما نشان میدهد که چه حجمی از انباشت سرمایه در تهران هست.
دینامیزمهای اجتماعی فقرزایی
رضا امیدی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دیگر سخنران این نشست بود که اظهار کرد: دینامیزمهای اجتماعی فقرزایی از زمان کودتای 32 و از زمان کنسرسیوم نفتی از سال 36 شروع شده است. البته در اواسط دهه ۵۰ تا پایان جنگ تحمیلی وقفهای در آن ایجاد شد اما بعد از جنگ، دینامیزمها خود را بازسازی کردند و دوباره روند شروع شد.
وی افزود: ما حتی در دوران دهه 40 که اقتصاد ایران خوب بود فقر رو به گسترش بود به طوری که در سال 56 آمار بینالمللی نشان میدهد 46 درصد جمعیت ایران زیر فقر مطلق بودند. از بعد جنگ تحمیلی تا حدود سال 82 و 83 با یک روند نزولی در زمینه رشد فقر مواجهه بودیم اما در سال 85 یکباره جهشی روی داد که آخرین مطالعه در مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی انجام شده نشان میدهد که جمعیت زیر فقر مطلق دو برابر میشود و تا سال 94 حدود 29 درصد جمعیت شهری و 17 درصد جمعیت روستایی زیر خط فقرمطلق بودند که نسبت به دهه قبل 3.5 تا 4 برابر جمعیت فقیر افزایش پیدا کرده است. بررسیها نشان میدهد که سال 97 هم نسبت به سال 94 چند درصد افزایش جمعیت زیر خط فقرمطلق داشته باشیم.
امیدی تصریح کرد: تمرکزگرایی شدید باعث شده است با انباشت جمعیت فقیر در ایران روبرو شویم که استانهایی همچون: سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسان با انباشتی از جمعیت فقیر روبرو هستند. استان هرمزگان جزو استانهای پردرآمد کشور به شمار میآید اما بعد از سیستان و بلوچستان دومین استان فقیر است! اگر بخواهیم مبارزه مؤثری با فقر داشته باشیم باید برای کاهش نابرابری و توزیع منابع برنامهریزی کنیم.
وی در پایان با اشاره به این که فعالیتهای مدنی برای رفع فقر در ایران چندان کارساز نمیافتد، گفت: مشارکت نهادهای مدنی برای رفع فقر میتواند راهگشا باشد اما این روش مشارکت مدنی برای جوامعی است که یک یا دو درصد زیر خط فقر باشند، نه عددی حدود ۳۰ درصد چرا که نهادهای خیریه ظرفیت رفع فقر ۲۰ درصدی را ندارند.
جامعه مدنی؛ راه رهایی
سرانجام نوبت به سخنرانی سارا شریعتی، جامعهشناس دین و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، رسید. شریعتی اظهار کرد: به عنوان مقدمه عرض کنم که حضور من در چنین نشستی شاید ناموجه باشد، زیرا اینجا سخنرانان متخصص حوزه فقر هستند و سالها در این زمینه کار کرده اند. اولین باری که در این زمینه صحبت کردم در رونمایی کتاب «منهای فقر» علامه حکیمی بود و بار دیگر هم در غیبت آقای مدنی که امکان حضور در دانشگاه را نداشتند. فقط برای اینکه مطالب کمی چالشیتر دنبال شود، بحثم را در دو بخش بیان میکنم. درباره نابرابریها سخن گفته شد. در مورد اینکه که تا نسبت قدرت سیاسی و جامعه تصحیح نشود یا مسئولیت قدرت سیاسی در ایجاد نابرابریها تعیین نشود اصلاً مبارزه با فقر معنا ندارد. اگر عنوان نشست این است: «دام فقر؛ در جستوجوی راه رهایی» بحث من بیشتر معطوف به پرسش از رهایی است. من بحث را بیشتر به جامعه مدنی معطوف میکنم و از صحبت آخر دکتر امیدی آغاز میکنم که گفتند اصولاً در جامعهای که این همه در آن فقر وجود دارد، کار اجتماعی نمیتواند کارساز باشد و باید حتماً بحث را به سمت قدرت و سیاست سوق دهیم. من به عکس معتقدم با تشکیل جامعه مدنی میتوان کار مؤثری انجام داد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: درباره دانشگاه و اصولاً رابطه علوم اجتماعی و فقر نکته مهمی وجود دارد؛ در مقالات بسیاری خواندهام که پرداختن به مسئله فقر و مبارزه با فقر تکرار مکررات است و موضوع جدیدی نیست و اغلب به توصیه اخلاقی ختم میشود یا به بیان جزئیات مالی و اقتصادی. در نتیجه به سمت این مباحث نمیروند. فکر میکنم اگر به اهم مباحث حوزه روشنفکری و حوزه دینی در همین چندسال گذشته هم نگاهی بیندازیم فقر جزو مباحث آنان نیست و پایاننامههای دانشجویی نیز چندان به آن نپرداختهاند. در کل سه یا چهار پایاننامه در مورد فقر وجود داشت. اگر فقر را فقط با شاخص درآمدی نسنجیم و آن چیزی بدانیم که انسان را به جای رشد از حیثیت انسانی خود خارج میکند، برگزاری جلساتی برای حساس کردن جامعه دانشگاهی در برابر فقر و پدیده بیشناسنامگی و بی مدرکی و ... اتفاقاً یک نوآوری محسوب میشود و تکرار مکررات نیست. چه اینکه امروز در فرانسه کرسی تدریس «دانش علیه فقر» وجود دارد. این را یک معیار میدانم برای اینکه بگویم این ورود موجه است.
وی افزود: هدف کرسی دانش علیه فقر این است که دانش انباشته را سروسامان دهیم و بتوانیم یک روششناسی را سامان دهیم تا کنشگران زمینهای یعنی کسانی که در میدان فعالیتهای اجتماعی حضور دارند به این دانش مجهز شوند و بتوانند با فقر مبارزه کنند. با موضوعاتی همچون فقر و زنان، فقر و سالمندی و فقر روستایی در دانشگاههای مختلف اروپا کرسیهایی گذاشته شده و جامعه دانشگاهی را در برابر این پرونده حساس میکند. جامعه دانشگاهی به واسطه این حساسیت دست به تحقیق و پژوهش میزند و معرفتشناسی جدیدی را در حوزه مبارزه با فقر سامان میدهند.
شریعتی در ادامه یادآور شد: «بوردیو» آخرین اثر خود را به فقر اختصاص داد و نقش بلندگو را برای اقشار آسیبدیده اجتماعی ایفا کرد تا اجتماع را متوجه این پرونده جدید کند. این موضوعی است که دانشگاه باید در آن دخالت کند و همایشهای موقت در روز جهانی فقر برگزار نکند.
دین میتواند رهاییبخش از فقر باشد
این جامعهشناس دین درباره ارتباط دین و فقر اظهار کرد: دو مثال میزنم و از آن نتیجه میگیرم و سعی دارم با این دیدگاه که جامعه نمیتواند کاری در زمینه فقر انجام دهد، مواجههای چالشی داشته باشم. نمونه شاخص من «کاتولیسیزم» است. به دلیل اینکه هم به شکل نهاد و هم در شکل غیرنهاد به مسئله فقر پرداخت. بعد از انقلاب صنعتی و ظهور مارکسیسم، کلیسای کاتولیک مسائلی را سامان داد که بعدها به آن «اموزههای اجتماعی کلیسای کاتولیک» گفتند. کلیسای کاتولیک کل آموزههای اجتماعی خود را درباره همبستگی، توجه به دیگری، کاستن شکافهای طبقاتی و ... فرموله کرد و در سطح عملی به این علت که از حوزه سیاست کنار کشیده یا بیرون رانده شده بود، یک شبکه عظیم ساماندهی اجتماعی را برای پرداختن به مسائل مشخص جامعه مثل فقر، بیخانمانی و ... سامان داد. امروز شاهدیم یکی از مراکز مناطقی که مردم بیپناه و گرسنه به آن مراجعه میکنند نهادهایی است که کلیسای کاتولیک به وجود آورده است. همچنین به شکل ضدنهاد یعنی جریانی که نهاد رسمی ارتدوکسی حاکم بر کلیسا تأییدش نمیکرد، میتوانیم از نمونه الهیات رهاییبخش نام ببریم. باز هم جریانی کاتولیک که یک متأله آمریکای لاتینی آن را بنیانگذاری میکند و در سال 1973 کتابی با عنوان «الهیات رهاییبخش» منتشر میکند، ایدهاش این است که مبارزه با فقر را خود فقرا انجام میدهند. این فقرا هستند که مسئول رهایی خویشاند و مبارزه علیه فقر را پیش میبرند. قرار نیست که نخبگان دیگری بیایند و متولی مبارزه بشوند. این نویسنده میگوید فقیر محصول سیستمی است که در آن زندگی میکنیم. فقیر همان فرد سرکوبشده و استثمارشده و زدوده شده از حیثیت انسانی است. در نتیجه از تمام آموزههای دینی مسیحیت استفاده میکند برای بسیج جامعه فقر در آمریکای لاتین و برای اینکه آنها مبارزه خود را با فقر در سایه دین پیش ببرند، الگویی به نام الهیات رهاییبخش برمیسازند.
وی یادآور شد: امروز هم شاهدیم که کاتولیسیزم با انتخاب یک پاپ آمریکای لاتینی سرمایهداری را به عنوان بتپرستی جدید و گوساله سامری افشا میکند و از مبارزه علیه «سرمایهداری وحشی» صحبت میکند. میبینیم که کلیسای کاتولیک در عالیترین مرجع خودش لحن الهیات رهاییبخشی پیدا کرده است؟ اما آیا در اسلام میتوانیم از یک جریان رهاییبخش به نام دین برای مبارزه با فقر نام ببریم؟ یکی از این چهرههای برزیلی میگوید نمونه آمریکای لاتین نشان میدهد که دین دیگر افیون تودهها نیست و میتواند عامل رهاییبخشی باشد. اسلام قرن بیستم اولین مسئلهاش با استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. پرسش و مسئله این قرن سیاسی بود و هر چه هم گذشت وجه اجتماعی خود را از دست داد و موضوعاتی از قبیل فقر و نابرابری مطرح نبود در حالی که این وجه اجتماعی قابل احیا و بازسازی است. فراموش نکنیم که از دست دادن این وجه اجتماعی به فقر دامن میزند و آسیبهای جدیدی از آن سربرمیآورد مثلاً سربازان داعش از همین بستر فقیر تأمین شدند. پرسش مهم این است که اگر بخواهیم و بتوانیم از آموزههای اجتماعی پررنگ در دین اما خاموش و تدویننشده استفاده کنیم، راه حل چیست؟ میخواهم از فعالیتهای مدنی دفاع کنم. علاوه بر اینکه باید نسبت قدرت با فقر بررسی شود، میتوان به امکان رهاییبخشی نیز اندیشید که از سامان دادن جامعه مدنی قوی ناشی میشود.
دین، همبستگی اجتماعی و مبارزه با فقر
شریعتی ادامه داد: در جامعه مدنی بر دو محور آموزش و همبستگی تأکید میکنم، یعنی ساحت مبارزه با فقر نیاز به دانش و آموزش دارد و یک توصیه اخلاقی و انساندوستی نیست، بلکه یک علم است با روششناسی خود. این دانشافزایی وآموزش وظیفه دانشگاه است که تاکنون به خوبی به آن نپرداخته است. نکته بعدی همبستگی است که در آن پای دین به میان میآید. حتی آنهایی که در فقه شیعی به شکل سنتی از مالکیت و... دفاع می کنند همانها هم صورتبندی مشخصی نکردهاند. از یک دوره پرونده اجتماعی و بحث در این حوزه مغفول مانده است. به کتابشناسی تحلیلی-انتقادی «عدالت اجتماعی» دکتر امیدی ارجاع میدهم و جالب این است که فقط سه مقاله از این مقالات فارسی و بقیه ترجمه بود. یکی از آن سه مورد هم «جهتگیری طبقاتی در اسلام» بود که این را هم شریعتی نه در یک سخنرانی بلکه در یک محفل گفتوگو مطرح کرد و هنوز بعد از ۵۰ سال کار مؤثری با این رویکرد انجام نشده است. یا اینکه مثلاً امام موسی صدر با همبستگی اجتماعی توانسته بود با فقر مبارزه کند اما امروز کسی آن تجربههای انباشته را عملی نمیکند.
این جامعهشناس در پایان تصریح کرد: قدرت یک جامعه به میزان تشکلیافتگی آن است ما باید عوامل و زمینههایی که میتواند این جامعه را توانمند سازد شناسایی و معرفی کنیم هرچند به قیمت اینکه آن تشکلیافتگی به رسمیت شناخته نشود. جامعه مدنی کافی نیست اما شرط لازم برای مبارزه با فقر است.
گزارش تصویری این نشست را اینجا ببینید!
گزارش از مجتبی اصغری
انتهای پیام