نگاه‌هایی که مدرسه را از فاطمه گرفت، اما قلم را هرگز/ مسئولیت اجتماعی مجازی نیست!
کد خبر: 3785399
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۶
گزارشی از جای خالی یک مسئولیت؛

نگاه‌هایی که مدرسه را از فاطمه گرفت، اما قلم را هرگز/ مسئولیت اجتماعی مجازی نیست!

گروه جامعه ــ فاطمه حمامی را خیلی‌ها در فضای مجازی می‌شناسند و طرفدارش هستند، اما افسوس که دوست‌داشتن‌های ما هم مجازی شده. او به امیدی به تهران آمد، اگرچه خیلی‌ها را که انتظارش را داشت ندید، اما دوست‌های بهتری پیدا کرد و رفت.

به گزارش ایکنا؛ «مثل معلول‌ها به من نگاه نکنید؛ من معلول نیستم» اندکی تأمل؛ چه چیزی از ما کم می‌شود اگر تمنای یک نگاه درست از سوی هزاران انسان را بی‌پاسخ نگذاریم و مثل انسان با همنوعانمان برخورد کنیم و به کودکانمان نیز بیاموزیم وقتی کودکی متفاوت از خودشان را می‌بینند، به او خیره نشوند، او را مسخره نکنند و اجازه دهند آنهایی که همانند ما حقی  در این سرزمین دارند نفس بکشند و زندگی کنند.

حق آنها از این سرزمین بیشتر است؛ چون بسیاری از معلولان کشور به دلیل کمبود امکانات معلول شده‌اند یا به همین دلیل نتوانسته‌اند بهبود پیدا کنند و البته که بسیاری از آنان قربانی اشتباهات دیگران هستند.

باسلیقه و خوش‌تیپ است. وقتی می‌خندد، زیباتر هم می‌شود. کیف و کفشش صورتی ملیح است و آن‌ها را با هم ست کرده. مانتوی صورتی‌ای پررنگ‌تر از کیف و کفشش پوشیده که پر از گُل است. روی میز فرش پهن کرده‌ و بالش گذاشته‌اند و او شش روز تمام روی آن نشسته و منتظر بود تا آنهایی که می‌گفتند دوست دارند او را ببینند و لایکش می‌کردند و مدام می‌گفتند کاش تهران بودی تا پیشت می‌آمدیم، بیایند خودش و کارهایش را ببینند، اما خیلی‌ها نیامدند، خیلی‌ها ...

برخی هم آمدند و غافلگیرش کردند؛ مثلاً قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی، که 20 تابلوی او را خریداری کرده و قول زیارت کربلا را به او داده است. همچنین، حامد همایون و زانیار خسروی و بسیاری از آدم‌هایی که او را برای خودش می‌خواهند، نه صرفاً سلفی گرفتن با او و پا گذاشتن روی دوش او تا خود را مهربان و انسان‌دوست جا بزنند، آمدند و خوشحالش کردند. چه خوب؛ عیار خیلی‌ها مشخص شد. تولدش 12 بهمن است، اما بچه‌های خانه مهر رضا(ع) غافلگیرش کردند و دیشب در آخرین روز برپایی گالری‌اش در تهران برای او تولد گرفتند.

به دعوت مؤسسه خیریه متوسلین به امام رضا(ع) با پدر و مادرش به تهران آمد تا در گالری مهر هنر آثارش را به نمایش بگذارد و همین بهانه‌ای باشد برای حضور افرادی که در فضای مجازی می‌گفتند دوستش دارند و او پرتره آنها را کشیده بود، اما خبری از خیلی‌ از آنها نشد.

البته گالری خلوت هم نبود، خیلی‌ها می‌آمدند و می‌رفتند. برخی فرزندان خود را می‌آوردند و با تحسین فاطمه را به بچه‌هایشان نشان می‌دادند، با فاطمه عکس می‌گرفتند و عملاً به آنان یاد می‌دادند که چگونه باید با افرادی که کمی، فقط کمی، با آنها متفاوت هستند با احترام رفتار کنند.

فقط یک نگاه درست؛ مدرسه را از او گرفتند اما قلم را هرگز/ آنها هم از این خاک، هوا، آب سهم دارند

پدرش ایستاده بود و نگاهش می‌کرد؛ تو احساس می‌کردی از دور هم مراقب دختر یکی یک‌دانه‌اش است. همین یکی برایش مانده، چند ماه پیش خواهر دوقلوی فاطمه از دنیا رفت و پدر هنوز داغدار است. البته او دو پسر و نوه هم دارد. از حال فاطمه و داشتن دختری با این همه اراده می‌پرسی. اولین جمله‌ای که می‌گوید این است: «فاطمه تلاش کرده بگوید من معلول نیستم و مثل معلول‌ها به من نگاه نکنید. از این نوع نگاه‌ها بدش می‌آید» و ادامه می‌دهد: با سختی درس خواندن را شروع کرد، بچه‌ها کولش می‌کردند و به مدرسه می‌بردندش. تا اول راهنمایی هم با هر سختی که بود درس خواند تا اینکه یک روز مدیر مدرسه‌اش من را خواست و گفت بچه‌ات را به خانه ببر. وقت امتحان‌ها بیاید و امتحان بدهد. گفتم چرا؟ گفت 40 دانش‌آموز فدای بچه تو می‌شوند. همه حواس بچه‌ها به این است که دختر تو چطور می‌نویسد.

تو به من اعتماد کن یک روزی می‌برمت کربلا

پدر فاطمه ادامه می‌دهد: فاطمه ناراحت شد؛ خیلی. دیگر هم مدرسه نرفت و نقاشی را شروع کرد. یک‌بار به شوخی به فاطمه گفتم من این همه کاغذ و مداد برای تو می‌خرم و تو هم همه آنها را استفاده می‌کنی و هیچ فایده‌ای هم ندارد! برگشت به من گفت تو به من اعتماد کن من یک روزی می‌برمت کربلا. نقاشی را ادامه داد تا اینکه در آران و بیدگل از کارهایش نمایشگاه گذاشتند. خیری چند تابلوی او را خرید و فاطمه ما را با همان پول برد کربلا.

می‌پرسم خود فاطمه هم کربلا رفت؟ می‌گوید، بله هیچ جا تنهایی نمی‌رود. هر جا بخواهد می‌برمش. سالی یک‌بار به مشهد می‌رویم. حتی پاساژهای مشهد هم می‌برمش. اول خودش را بغل می‌کنم و به طبقه بالا می‌برم و سپس برمی‌گردم و ویلچرش را به طبقه بالاتر انتقال می‌دهم. (خدایا چه زمانی قانون حمایت از معلولان و صد البته مناسب‌سازی اجرا می‌شود).

به پدرش به خاطر داشتن چنین دختری تبریک می‌گویم و می‌روم پیش فاطمه، اما پدرش حرف مهمی را به خاطر آورده و کنارم می‌آید و با تأکید می‌گوید: بنویس، برای مسئولان بنویس از معلولان حمایت کنند. کسی که در این مملکت معلول شد، باید بمیرد! آنها هم در این آب و خاک حق دارند. کاملاً معلوم است منظورش فاطمه نیست، منظورش خواهر دوقلوی فاطمه است که از دست رفت.

با فاطمه که حرف می‌زنی کاملاً حرف‌هایت را می‌فهمد و پاسخ می‌دهد. دارد با پاهایش نقاشی می‌کند تا مهمانان ببینند. دوست‌های جدیدش در تهران می‌گویند صفحه‌اش را خودش چک می‌کند و در شبکه‌های مجازی فعال است. از چک کردن صفحه‌اش فیلم گرفته‌اند، اجازه می‌گیرم تا فیلم را منتشر کنم. اول فکر می‌کند. فیلمی را که گرفته‌شده با دقت می‌بیند و بعد می‌گوید: «باشه».

کریم پاشازاده مدیر خانه مهر رضا(ع) و مدیر گالری مهر هنر است. هر دوی این مجموعه‌ها وابسته به خیریه متوسلین به امام رضا(ع) هستند و با رویکرد فرهنگی و اجتماعی در حال فعالیت‌اند. در واقع حضور فاطمه حمامی در تهران با همکاری این خیریه محقق شده است.

پاشازاده در گفت‌و‌گو با ایکنا بیان کرد: نکته‌‌ این است که خانم حمامی از سال 80 نقاشی می‌کند، ولی بعد از اینکه نقاشی رونالدو و مسی را کشید، مطرح شد و قبل از این کار کسی نمی‌دانست که چنین هنرمندی داریم. نکته عجیب اینکه ورزشکاری که خارج از ایران است (رونالدو) پیراهن خود را به احترام چنین هنرمندی برای او ارسال کرده است، ولی هنرمندان داخلی به ندرت از این هنرمند حمایت کرده‌اند.

پاشازاده با اشاره به اینکه فقط یک خواننده کشورمان یعنی حامد همایون (البته بعد از مصاحبه با زانیار خسروی پیش فاطمه آمد) از میان کسانی که فاطمه چهره آنها را کشیده بود، به اینجا آمدند و با فاطمه دیدار داشتند، گفت: به برخی از هنرمندان دسترسی نداشتیم، اما از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی تلاش کردیم حضور خانم حمامی در تهران را اطلاع‌رسانی کنیم، اما متأسفانه حمایتی از وی نشد.  

رئیس سازمان بهزیستی 20 تابلوی فاطمه را خرید

وی ضمن تقدیر از حضور قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی، در این گالری و بازدید وی از آثار خانم حمامی و گفت‌وگو با او گفت: رئیس سازمان بهزیستی دستور داد که 20 اثر فاطمه خریداری و نیز کمک شود که کارگاه نقاشی فاطمه در کاشان ساخته شود.

فقط یک نگاه درست؛ مدرسه را از او گرفتند اما قلم را هرگز/ آنها هم از این خاک، هوا، آب سهم دارند

پاشازاده توضیح داد: فاطمه یک اتاق هفت متری دارد که در آن زندگی می‌کند، نقاشی می‌کند، تابلوهای خود را نصب می‌کند و ... و همیشه آرزو داشته کارگاه نقاشی بزرگ‌تری داشته باشد. زمین این کارگاه را پدرش خریداری کرده و رئیس سازمان بهزیستی دستور حمایت از ساخت و تجهیز این کارگاه را داد. همچنین قول دادند بعد از ساخت کارگاه، فاطمه به همراه پدر و مادرش به کربلا مشرف شوند.

مسئولیت اجتماعی؛ ضرورت بعد از شهرت

وی با انتقاد از هنرمندانی که از حضور فاطمه در تهران استقبال نکردند، گفت: مردم دچار مشکلات اقتصادی و مسائل اجتماعی هستند. در چنین شرایطی حداقل از هنرمندان انتظار داریم که در کنار مردم باشند و بتوانند مسائل اجتماعی را بیشتر رصد کنند و در کنار توان‌یاب‌هایی مثل فاطمه باشند. هنرمندان هر آنچه دارند از مردم است. پس حداقل باید کنار مردم باشند، اما این حمایت رخ نداد. همچنین انتظار داشتیم که فعالان حوزه اجتماعی از فاطمه حمایت کنند، اما این اتفاق هم نیفتاد.

پاشازاده از برپایی کارگاه نقاشی با حضور دو نفر از استادان برای فاطمه در تهران نیز خبر داد و گفت: فاطمه دو استاد در کاشان دارد که به وی نقاشی را یاد دادند. سعید بوجار آرانی و مهدی رعیتی که زحمات زیادی برای وی کشیده‌اند. استاد بوجار آرانی حتی قلم را لای انگشتان پای خود می‌گذاشت تا درک کند که چگونه با حرکت انگشتان پا می‌توان حرکت مداد را کنترل کرد. ما هم در تهران با حضور دو استاد نقاشی برای وی کلاسی تکمیلی برگزار کردیم.

فقط یک نگاه درست؛ مدرسه را از او گرفتند اما قلم را هرگز/ آنها هم از این خاک، هوا، آب سهم دارند

بنابر گزارش ایکنا؛ فاطمه مدیر برنامه هم دارد. آقای بابایی یکی از بستگان دورش است که تلاش می‌کند کارگاه او را راه بیندازد؛ وب‌سایتش را نیز ایجاد کرده است تا به دیده شدن کارهای فاطمه کمک کند. می‌‌گوید فاطمه همیشه خودش پیشنهاددهنده است و علاوه بر نقاشی، دل‌نوشته‌های زیادی دارد و قرار است قبل از عید این نوشته‌ها در سه جلد منتشر شود. یک جلد شعرهای نو، یک جلد دل‌نوشته و یک جلد سخنان بزرگان به همراه برداشتی که او از این نوشته‌ها دارد.

بابایی از سخاوت فاطمه و از اینکه تابلوهای خود را به هنرمندان هدیه می‌دهد نیز سخن گفت و در پاسخ به این سؤال که سفارش کار به فاطمه چگونه است؟ گفت: بیشتر از طریق فضای مجازی سفارش داده می‌شود و افراد عکس‌های خود را می‌فرستند تا فاطمه عکس‌هایشان را بکشد. در مورد هزینه‌ها هم چون کار فاطمه کار دل است، هر کسی هر مبلغی را که دلش بخواهد پرداخت می‌کند، اما اکنون قیمت پایه یک و نیم میلیون را در نظر گرفته‌ایم، اما کسی هم که نداشت کمتر می‌دهد و کسی هم که داشت بیشتر می‌دهد. البته این درآمدها خیلی نیست که امورات فاطمه با آن بگذرد. فاطمه اکنون هزینه درمان ندارد، اما کارهای کمک‌درمانی برای بهبود عملکرد حرکتی او انجام می‌شود.  

وی ادامه می‌دهد: فاطمه از طریق اینستاگرام با مردم در ارتباط است و به صورت مستقیم با طرفداران خود و افرادی که سفارش کار می‌دهند حرف می‌‌زند. خیلی‌ها فکر می‌کنند کسی وب‌سایت فاطمه را مدیریت می‌کند، اما این‌طور نیست؛ خود فاطمه به فضای مجازی علاقه دارد و صفحه‌اش را اداره می‌کند.  

پیش فاطمه بازمی‌گردم و به او می‌گویم که مطلبم را برایش می‌فرستم و از او می‌خواهم که بخواندش و نظرش را به من بگوید. قبول می‌کند. در گالری باز می‌شود و زانیار خسروی، یکی از خوانندگان کشورمان، دارد به دیدن فاطمه می‌آید. فاطمه حقیقتاً خوشحال می‌شود و می‌خواهد که از او عکس بگیرند. خداحافظی می‌کنم و بازمی‌گردم. با خودم فکر می‌کنم سال‌ها پیش در سفیدشهر کاشان که قبلاً روستا بود، اما اکنون شهر شده دو دختر دوقلو به دنیا می‌آیند، هر دو دچار کمبود اکسیژن می‌شوند و توان حرکتی خود را از دست می‌دهند، اما یکی از آنها تصمیم می‌گیرد معلول نباشد و نقاش می‌شود.

گزارش تصویری را اینجا ببینید! 

گزارش از زهرا ایرجی

انتهای پیام 

captcha